این داستان تقدیم به شما
سلام
محمد هستم 35 سالمه
اين داستان مال سه سال پيش هست…
***
برنامه بيتالكو تازه نصب كرده بودم كه درخواست عضويت تو يكي از گروهها را داده بودم كه قبول كردن و عضو شدم بلا فاصله بعد از عضو شدن كه اصل دادم يه خانمي اومد پي كه اهل شيراز هستي گفتم اره و يه خورده با هم چت كرديم تا اينكه شمارشو بهم داد
اينم بگم كه بزرگ شده شيرازم اما ساكن يكي از شهرهاي كويري هستم
اين خانم هم مثل من بود اهل يكي از شهرستانهاي استان فارس بود و از شوهرش طلاق گرفته بود و براي دوم تو يكي از شهرهايي كه نزديك من بود دوباره شوهر كرده بود
اما با شوهرش كه اختلاف سني زيادي باهم داشتن رابطه خوبي نداشت و احساس تنهايي ميكرد بخاطر همين خيلي زود وابسته به من شد
يه مدت از اشناييمون گذشت تا اينكه يواش يواش حرفامون به سكس كشيد اما اون برعكس من تمايلي اصلا نداشت
چون طعم يك سكس واقعي رو نچشيده بود فقط شوهرش قصد ارضا كردن خودشو داشت و به اون اهميتي نميداد
بهر بدبختي كه بود رازيش كردم تا همو ببينيم اسم طرفو ميزارم ريحانه البته مستعار
خلاصه اولين بار همو ديديم يه خانمي بود تقريبا با 165 قد و تپل و گوشت الود اما خوش چهره بود
بهر بدبختي كه بود قرار يه سكس گزاشتم با هاش اما چون شوهرش نميزاشت تنهايي جايي بره مجبور بودم برم خونه اون
روز قرار رسيد صبح اول وقت رفتم دوش گرفتم و صفايي به خودم دادم و دوتا قرص وياگرا هم خوردم و با ترس ودلهره فراوان رفتم خونه ايشون كه تقريبا با محل سكونت من 20 دقيقه فاصله داشت
منتظر موندم تا شوهرش رفت سركار و بهم اس داد كه برم پشت در خونش در خونه رو كه باز كرد خشكم زد اخه يه ارايش غليظي كرده بود ويه تيشرت و دامن تا زير زانو
اونقدر دلهره داشتم كه نميتونستم درست حرف بزنم
رفتيم داخل بعد بوس بدون هيچ صحبتي شروع كرديم اخه هردوتامون هم ترس داشتيم و ميدونستيم براي چي اينجا هستيم
بعد لب اومدم سراغ گردن و تيشرتشو دادم بالا بدني داشت مثل برف و سينه درشت
همون جور كه داشتم سينشو ميخوردم دست كردم لاي پاش ديدم كه شورت نداره
دستمو رسونده به كسش ديدم حابي خيس هست
يكي از سينهاش دهنم بود با دستم هم با چوچولش بازي ميكردم
يواش يواش رفتم پايين تا رسيدم به كسش و شروع كردم به خوردن چه كس درشتي بود اندازه دوتا كف دست بود همزان با خوردن انگشتمو با اب كسش خيس كردم و با سوراخ كونش بازي ميكردم
انقدر تنگ بود كه با انگشت هم دردش ميگرفت بعد چند دقيقه ديدم لرزيد حالا نوبت اون بود
يكم كيرمو ماليد و بوسش كرد اما چون بار اول بود درخاست بيجا ازش نكردم كه ساك بزنه
اومدم كاندوم بزنم كه گفت نميخاد بخاطر يه بيماري كه تو رحمش داشت باردار نميشد
گذاشتم داخلش مثل تنور بود داغ و تنگ يه اخ كوچولو گفت و رفت داخل…
خيلي خوشم اومده بود اخه تاحالا اين جور چيزي نديده بودم تقربا 5 مين تلمبه زدم تا منم شدم
فوري لباسامونو درست كرديم و يه تشكر كردم موقعي كه خواستم بيام بيرون گفت كه سري بعد ميخام دوبار پشت سر هم ارضام كني و حسابي اونم ازم تشكر كرد و از هم جدا شديم
و هنوز هم با هم در ارتباط هستيم
ببخشيد اگر بد بود اخه بار اول هست كه داستان مينويسم
موفق و پيروز باشيد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید