این داستان تقدیم به شما

سلام

من طوبی 36 سالمه دوتا بچه دارم ویک شوهر بی مسولیت و تنبل. چندین ساله ازدواج کردم و همیشه با گرفتاری و رنج دست به گیریبون بودم هیچوقت به هیچ مردی یا رابطه و لذت جنسی با کسی تو این سالها فکر نکردم و حتی به نوعی از هرچی مرد و رابطه است بدم میومد هر هفته ای ده روزی با شوهرم ی سکس معمولی رفع تکلیف داشته ام و نسبتا راضی بودیم..
***
 
همه چیز از اول امسال شروع شد ی زوج جوان واحد روبروی ما را خریدند و به ساختمون ما پیوستند سر و صدا و رفت و امد اول اسباب کشی اونا همراه خونواده شهرستانیشون باعث شد خیلی از اونا خوشم نیاد مضاف بر اینکه تقریبا هر روز در میزدند و ی چیزی میخاستند از نون و پیاز و سیب زمینی گرفته تا اچار و پیچ گوشتی و انبر دست خانومشم مرتب معذرت خواهی میکرد که هنوز وسایلمون جور نیست و مزاحم میشیم شوهرم با هاشون مهربون بود و میگفت همسایه را باید هواشو داست
پسره حدود 24 تا 25 ساله با قد بلند و هیکلی بزرگ بود اسمش مهدی بود و با وجود سن کمش ی شکم بزرگ داشت که تو ذوق میزد گهگاه میدیدشم سلام و علیکی معمولی میکردیم و رد میشدیم موهای لخت بلند و خرمایی قشنگ و ی صورت چاق و سفید داشت ی صبح جمعه مهدی در زد درو باز کردم فکر کردم مثه هر دفعه چیزی میخواد ولی دستش ی شیشه مربا البالو و ی شیشه رب انار بود گفت طوبی خانم ببخشید ما همیشه مزاحمییم
ما شهرستان بودیم (اهل یکی از شهرهای اطراف اصفهان بودند ) ناقابل مادرم این ها را برا شما داده سوغات بیارم
تعارفات معمول را انجام دادیم برا اول بار تو صورتش نگاه کردم تبسم قشنگ و دندونای سفید و بلندی داشت و چشمای شیشه ای سبز کم رنگ که مثه الماس میدرخشید تلاقی نگاش با نگام بدنمو لرزوند حس عجیبی سر وپامو گرفت و به لرزه افتادم با دستپاچگی و تپق تشکر کردم و امدم خونه …

 
 
روزها می گذشت و اتیشی که تو وجودم شعله کشیده بود تمام وجودمو میسوزوند هرچه خودمو به اون راه میزدم و میگفتم دیگه از من گذشته درست نیست عاقبت خوبی نداره فایده نداشت بیشتر و بیشتر پیش شوهرم میرفتم و سکس میکردم ولی همیشه این مهدی بود که از ذهنم محو نمیشد
ناخود اگاه ارتباطمو با اونا زیاد کردم و هروز بیشتر و بیشتر رفت و امد میکردیم
شوهرم هم میگفت خیلی به سارا خانوم علاقه مند شدی میگفتم دختر تنهاست گناه داره فکر میکردم چگونه میشه به مهدی نزدیک شد تا بالخره تلگرام عزیز به دادم رسید ی موبایل داشتم ی روز بردم دادم مهدی برام تنظیم کرد و شماره خودشو و سارا را سیو کردم و گهگاه سوالات درسی بچه ها را از مهدی میپرسیدم و یا مناسبتها را تبریک و تسلیت میگفتم بعضا هم ی مطلب یا شعر یا پیام فوروارد میکردم اونم جواب میداد و بعضا کلیپهای قشنگ دیرین دیرینو برام ارسال میکرد دو ماهی گذشت تا دیگه مطالب جوک و بالای18 برا هم میفرستادیم و دیگه مشکل حل بود ی جورایی فهمیدم که معنی کارامو میدونه عکسایی برا
هم میفرستادیم و میگفتیم این از 20 چند میگیره و شوخی میکردیم
ی شب عکس کس شیو شده ام را براش فرستادم بدون اینکه بگم از کیه پرسیدم نمره این چنده؟ اونم عکس ی کیر راست شده فرستاد وگفت اینو درسته ببلعه نمرش بیسته
گفتم پس باید امتحان پس بده و امید وارم قبول بشه …
 
خلاصه دیگه شروع کردیم به عشولانه کپ زدن اما نه من میتونستم با دو تا بچه اونو به خونه بیارم نه اون زنش ولش میکرد که بشه بریم خونه اونا
مهدی خودش مشکل را حل کرد کلید خونه دوست مجردشو گرفته بود ی سه شنبه مرخصی گرفته بود صبح شوهر و بچه ها را پیچوندم و زدیم بیرون تو ماشین هیچ حرفی رد و بدل نشد عضلات ورزیده و بازوی ستبر و کلفت مهدی نفسمو بند اورده بود مودب و معمولی با هم حرف میزد پرسید چیزی میخام گفتم نه به خونه رسیدیم من هیجان عجیبی داشتم طپش قلب داشت خفه ام میکرد روی مبل نشستم مانتو ام را در اوردم
هم هیجان و اضطراب بود هم ترس و دلهره نمیدونستم کارم درست است یا نه
مهدی وسط حال شلوار و پیرهنشو دراورد انداخت و رفت تو اشپزخونه ی بطر اب دستش بود و امد بیرون
میخاستم بهش بگم ما داریم به همسرامون خیانت میکنیم و این ممکنه بعد دچار عذاب وجدان بشیم پس به کارت فکر کن ولی دیدم اون با ی حالت عصبانی و صدای بلند گفت خب جنده خانوم چشمت پی کیر من بود کیر میخاستی
جنده الان طوری کوس و کونتو میگام که دیگه هوس کس دادن نکنی امروز کس و کونت جنده یکی میشه و تا مدت ها دیگه نمی تونی کس بدی
 
 
من خشکم زد داشتم دیونه میشدم چرا اینطور حرف میزنه حسم به تنفر تبدیل شد بلند شدم گفتم ببین اقای شجاعی من جنده نیستم داد زد خفه شو بشین پس من جنده ام اگه ی زن 38 ساله شوهر دار که چشمش به کیر همسایه است جنده نباشه پس چیه
بلند شدم گفتم من میخام برم محکم منو به مبل فشار داد و سرمو به پشتی مبل چسبوند ی پاشو گذاشت رو مبل و کیرشو محکم به صورتم فشار داد از زیر شورتش کیرش را حس کردم داد زد اینو میخوری بعد میری
وقتی چشمم به هیکل و سینه ستبر و پرموی مهدی افتاد لرزش بدنم شروع شد دلم میخواست تو بعلش فشارم بده موهای لخت خرمایی و چشماشم دلمو برده بود
کیرشو رو صورتم فشار میداد و سفت شدنشو احساس میکردم
دستاش رو شونم فشار میاورد و کیرشو محکم به صورتم میمالید م بعد دستشو تو شورتش کرد و. کیرشو در اورد ی کیر کلفت و 15 16 با ی کلاهک صورتی داشت تو دهنم فرو کرد و تا ته حلقم فشار داد و مرتب تلمبه میزد بعد سرمو لبه دسته مبل اورد و اویزون کرد و کیرشو تا ته حلقم فرو کرد حالت استفراغ داشتم معده ام خالی بود و گرنه بالا میاوردم حلقم داشت پاره میشد و اون محکمو بی ملاحظه فشار میداد شکم کنده اش مانع دیدن بدن و صورتش بود سرمو عقب داددم که دندونم به کیرش خورد و دردش گرفت چنان کشیده ای تو گوشم زد که جلو چشمم برق زد و گفت الاغ مواظب دندونات باش همانطوری که سرمو محکم لب دسته مبل گرفته بود و کیرشو تو حلقم فرو میکرد داد زد جنده زود لباسها تو در بیار و گرنه به تنت پاره میکنم لباسمو در اوردم …

 
 
امد بالا سرم و دستشو لا کسم فرو کرد بعد لبه های کسم را فشار میداد و میکشید از درد فریاد میکشیدم ولی اون اهمیت نمیداد از رو مبل بلندم کرد دو تا کشیده تو گوشم زد و گفت مگه کیر نمی خاستی این کیر الان جرت میدم دستمو کشید بردم تو اتاق روی یک تخت پرتم کرد به پشت خابیدم رو پاهام نشست و سینه هامو به طرف بالا میکشید وقتی میخواستم بلند شوم با دست پرتم میکرد تا بخوابم بعد روم خوابید سر شو اورد نزدیک پستونام فکر کردم میخاد لیس بزنه ولی دیدم سر پستو نمو با دندون فشار میداد و میکشید درد تمام وجودمو گرفته بود وحشیانه سینه هامو گاز میگرفت ضمن درد زیاد لذتی کور و مبهم حس میکردم که تحمل درد اسون میشد کس ام پر اب شده بود مهدی روم خوابیده بود و گردنمو گاز میگرفت احساس سوزش و ترشح از نوگ پستونام داشتم کیرش رو کس ام بود و محکم گردنمو گاز میگرفت اینقدر
درد داشتم که نفهمیدم کی کیرشو تو کسم کرده شروع به تلمبه زدن کرد کسم خشک بود ولی اون به زور کیر کلفتشو توش عقب جلو میکرد …
 
خوب که تلمبه زد از روم بلند شد طرف لباساش رفت کمر بند چرمی سگک دار بزرگ و پهنشو اورد و حلقه فلزی اونو با فشار تو حلقم فرو کرد و با سرش رو صورت و پستونام میزد بعد با لبه کمر بندش نوک پستونامو شروع به خراش کرد و با درد و سوزش خون ازش جاری کرد درد نا خوشایندی داشت اما لذت کور و گنگی عجیب داشت
دلم میخواست اذیتم کنه
بعد به شکم خوابوندم و با کمر بند شلاقم زد وقتی میزد داد میکشیدم ولی بلافاصله بازم دوست داشتم بزنه کلی شلاق به پشت و باسنم زد و بعد ی گاز گنده از باسنم گرفت با حلقه کمر بندش به مقعدم فشار میداد بعد ی باره روم خوابید و کیرشو دم سوراخ کونم گذاشت و فشار میداد درد شدیدی داشتم شکم گنده و عضلاتش مانع میشد حرکت کنم …
 
درد فشار کیرش قابل تحمل نبود درد وحشتناکی داشت خودمو تکون دادم کیرش از کونم جدا شد درد و لذت عجیبی داشتم اون دیونه وار تلمبه میزد کیرش لا پا و کوسم که دیگه خیس خیس بود بالا پایین میشد سینه هام تو دستاش داشت پاره میشد از نفساش فهمیدم داره ابش میاد گرمی و لزجی ابشو پین پاهام احساس کردم و بعد سنگینی بدنشو که روم دمر افتاده بود حس خوبی بهم میدا با زور دستمو لا کسم بردم و شروع به مالیدن کردم سینه هام تو دست مهدی بود و کیر. ژله ایش لا پام به کوسم میخورد حال عجیبی داشتم با تکون ها و حرکات شدیدی بهترین ارگاسم زندگی ام را تجربه کردم
مهدی بلند شد هر دو خنده ای کردیم و همو بوس کردیم مهدی نوازشم کرد وگفت دیگه ببخشید سکس خشن خوبه
سوزش و درد تو گردنم و پستون و کسم حال خوبی بهم میداد لباس پوشیدیم و امدیم خونه تا چند روز مور مور میشدم
مهدی اس داد نمره کست بیست .منم گفتم کیرت تو ازمون اول شد …

 
دیگه جور نشد باهم باشیم ولی هم اون هم من دلمون له له میزنه برا سکس بعدی ….
نوشته: طوبی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *