این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان.

 اسم من جاوید هست و ۲۱ سالمه. از وقتی یادمه که کوچیک بودم همش دوست داشتم زیر مردها بخوابم و با اونا رابطه جنسی داشته باشم. توی بچگی هم چندباری با پسرعموم رابطه داشتم اما نه  کامل. در حد لاپایی بود.

تا اینکه بزرگتر شدم و نیاز جنسی م قوی تر شد. توی خودم بودم همیشه و از این ناراحت بودم چرا نمیتونم نیاز جنسی م رو برطرف کنم. همش که جق نمیشه. خلاصه یه روز که داشتم از بیرون برمیگشتم پیچیدم تو کوچه. یهو دیدم یه کامیون جفت خونه مون وایساده و داره اثاث رو خالی میکنن. اومدم جلوتر دیدم بعععله خونه بغلی مون که یک ماهی میشد خالی شده یه مرد تقریبا میانسال چهل ساله اومده جاش. با بی اعتنایی رد شدم. دیدم این اقای همسایه همش نگاهش رو منه. منم خودم رو کامل زدم به اون راه. اومدم زنگ زدم و منتظر شدم در باز شه یهو دیدم اومد کنارم و گفت سلام من احمدی هستم همسایه جدیدتون. منم که تا اون موقع حواسم نبود بهش یهو دیدمش. قدش نسبتا کوتاه میزد. موهای جو گندمی و یه صورت صاف اما در عوض هیکل ورزیده ای داشت و معلوم بود ورزشکاره. تا دیدمش افتادم من و من گفتم سلام خوشبختم منم جاوید هستم. خوش اومدین. گفت مرسی. در همین حین مادرم در رو باز کرد و بهش خوش امد گفت و من رفتم داخل. شب شد. مادرم یه سینی غذا داد دستم گفت ببر برای همسایه جدیدمون لابد خانومش وقت نکرده غذا بپزه. منم با بی اعتنایی سینی رو گرفتم و رفتم زنگ زدم. دیدم کسی باز نکرد. یه زنگ دیگه زدم دیدم با عجله اومد جلو در در حالی که دکمه های پیرهنش رو میبست یهو گفت عه جاوید جان تویی. گفتم بله براتون غذا اوردم گفت ممنون بیا داخل.‌

گفتم نه مرسی که یهو گفت د بیا دیکه منم تنهام. خلاصه رفتم داخل. تقریبا نصف اثاث ها هنوز چیده نشده بود. گفتم خانومتون نیستن. یهو با یه لحن خاصی گفت من مجردم. منم گفتم اهان. ادامه داد. وقتی زنگ زدی فکر کردم کسی دیگه ست. مجبور شدم لباس بپوشم. اخه من توی خونه معمولا با شرت میگردم و خندید. بعد که دیدم تویی دیگه خیالم راحت شد میتونم راحت باشم جلوت. مخصوصا توی این هوای گرم تابستون که دیگه نمیشه لباس پوشید. خندید و پیرهنشو دراورد. واااای یهو چشام گرد شد. هیکل ورزشکاری توپی داشت. در همین حین شلوارش هم درآورد. یه شرت مشکی پا دار پاش بود. جذب عضله های پاش شده بود و کیرش اون زیر داشت خود نمایی میکرد. من که دیگه کلا داغ شدم. یهو گفت اخیش مردم از گرما. من که دیگه گفتم ضایع نشه گفتم با اجازتون من برم. یهو‌ گفت کجا اقا جاوید. گفتم ممنون میرم دیگه. گفت باشه. هروقت دوست داشتی بیا بهم سر بزن. منم‌ گفتم چشم و رفتم. اون شب خونه یه دست جق به یادش زدم. گفتم دیگه جنسم جور شده هرطور شده باید باهاش یه سکس اساسی کنم. چندروز بعد رفتم بیرون. توی خودم بودم که یهو دیدم یه ماشین برام بوق زد وقتی نگاه کردم دیدم اقای احمدیه.

نا خوداگاه کیرم راست شد. شیشه رو داد پایین. یه پیرهن سفید پوشیده بود که دکمه شو باز گذاشته بود و سینه هاش معلوم بود و یه عینک دودی که قیافه شو سکسی تر میکرد. گفت کجا میری عزیزجان؟ منو میگی قند توی دلم اب شد گفتم میرم خونه. گفت منم دارم میرم بیا برسونمت. منم گفتم باشه. سوار شدم و نشستم. توی راه کلی حرف زدیم و تمام مدت نگاهم به کیرش بود. پیاده شدیم و رفتم زنگ زدم دیدم کسی خونه نیست. کلید هم نداشتم. دیدم اقای احمدی گفت جاوید بیا پیش من تا مامانت اینا بیان. گفتم نه مزاحم نمیشم دیگه. گفت مزاحم چیه بیا تو. رفتم تو دیدم نسبت به قبل یکم خونه مرتب تر شده. تا رسیدیم سریع لخت شد. گفتم اقای احمدی شما ورزشکارید؟ گفت اره واسه دل خودم ورزش میکنم. یکی از اتاقای خونه هم کردم باشگاه. پاشو بیا ببین. باهم رفتیم تو اتاق که چند تا وسیله ورزشی گذاشته بود. زد رو شونم و گفت هروقت خواستی بیا باهم ورزش کنیم. گفتم باشه. گفت اگه گرمته لباساتو دربیار. منم دیدم خوب موقعیتیه. تی شرتم رو دراوردم و نشستم جلوش. دیدم یهو چشاش از سفیدی بدن من برق زد. ناخوداکاه گفت چه بدن سفیدی. بعد یهو گفت ببخشید منظوری نداشتم. منم گفتم نه عیب نداره. بدن شما هم‌ خیلی خوبه. اومد نشست کنارم رو مبل و تلویزیون رو روشن کرد. در همین حین بهم نزدیک تر شد و دست انداخت گردنم. داغ شدم و راست کردم. نگاه کیرش کردم از زیر شرت داشت منفجر میشد.

منم خودمو ول کردم و شل تر کردم و سرم‌ رو گذاشتم رو دستش. اونم نزدیک تر شد. کاملا کنارم بود. یهو گفت جاوید؟ گفتم بله گفت میتونم ببوسمت؟ هیچی نگفتم. نزدیک تر شد و گونه م رو بوسید. چشامو بستم. دوباره اومد جلو و بوسید و رفت زیر گردنم رو خورد. اومد بالا و تو یه حرکت لبامو بوسید و مک میزد. دیگه گرفتم تو بغلش و خوابید روم. همینجوری لبامو میخورد. تو یه لحظه نگاهمون بهم گره خورد و گفت عزیزم از روزی که دیدمت ارزوی همچین لحظه ای داشتم. و دوباره بوسیدم. یهو پاشد گفت میخوریش!؟ و شرتش رو کشید پایین. وااااای یه کیر دراز با یه سر کلفت افتاد بیرون. اصلا باورم نمیشد سر کیرش اینقد بزرگ باشه. منم گرفتمش دستم و باهاش بازی کردم و کردمش تو دهنم. سر کیرش عادی نبود. خیلی بزرگ بود. منم مدام با سر کیرش ور‌ میرفتم و زبون میزدم. اونم اه اه میکرد و مبگفت جون بخورش عشق من بخور. منم میخوردم براش. که یهو کیرشو کشید بیرون. گفت بخواب. خوابیدم و شلوارمو دراورد. دو سه بار زد در کونم و میگفت جوووونم چه کونی.

سر کیرشو یکم تف زد و کذاشت دم سوراخم. اول بازی میکرد با کیرش دم سوراخم اما یواش یواش سرشو کرد تو. خیلی درد داشتم یهو یه جیغی زدم.‌جلو دهنمو گرفت گفت ساکت. و بقیه کیرش رو کرد تو کونم. من از درد داشتم گریه میکردم و نمیتونستم حرفی بزنم. اونم دستش جلو دهنم و داشت از پشت تلمبه میزد. منم زیرش داشتم جر میخوردم. بعد از چند دقیقه کشید بیرون شروع کرد بوس کردن من و اروم‌ کردنم. گفت پاشو وایسا کنار دیوار. وایسادم. از پشت دوباره کیرشو کرد داخل. ایندفعه دردش کمتر بود و داشتم لذت میبردم. سرپا داشتم کون میدادم. اونم هم جرم میداد هم لب هامو میبوسید. منم دیکه تو اوج بودم. یهو آبم اومد جلو ریخت اما اون همچنان داشت میکرد. که یهو دیدم صدای آه و اوهش بیشتر شد و محکم داشت میکرد. یه دفعه دیدم کونم داغ داغ شد.‌ آبش اومد و همه شو ریخت تو کونم. انگار توی کونم دریاچه بود. کشید بیرون و یهو از کونم کلی آب منی ریخت اونم میگفت جوووون. بعد باهم رفتیم حموم و کلی توی حموم بوسم کرد. اوردم بیرون و اومد خودش خوابید کنارم…

بعد از این هفته ای یکی دوبار بهش کون میدم و عاشقش شدم. اونم عاشقمه و بجز روابط جنسی، نیازهای عاطفی همو هم برطرف میکنیم…
 
 
نوشته: جاوید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *