این داستان تقدیم به شما
سلام من اسم زنونه ام شرمین است من از ١٢ سالگی علاقه خیلی خیلی عجیبی به پوشیدن لباس زنونه داشتم حس میکردم خیلی قدرت پیدا میکنم! مخصوصا وقتی سوتین میبستم!!
من قدم ١٨٢ وزنم ١١٠ و تقریبا سینه به سایز ٨٠ دارم بگذارید خاطره اولین بار که با لباس کامل زنونه از تهران رفتم یکی از شهرهای جنوب براتون بگم ٨ اردیبهشت بود لباس پوشیدم با ترس و لرز امدم تو خیابان زن که باشی همه دنیا اسیرت هستن از امیریه رفتم طرف راه اهن هیچ کس شک نکرد که من یک مرد هستم البته از لوازم پزشکی یک شورت باسن مصنوعی و یک پروتز سینه گرفته بودم از لحاظ ظاهری هبچ چیز از یک زن کم نداشتم فقط صدا م مونده بود رفتم داروخانه یک ماسک زدم یعنی سرما خوردم خلاصه با ه کسی میخواستم حرف بزنم مینوشتم یک واگن گرفتم که راحت باشم خیلی لذت داشت نگاه مردهای هیز و بیحیا که روی حرکات ژله ای سینه ام سنگینی میکرد التماسهای که ففط برای بغل کردن من داشتن احساس قدرت میکردم در واگن از ترس سرکشی مامور ها با چادر ملی نشسته بودم
که یک ان در باز شد مامور ازم اجازه گرفت ٢ تا دختر برای مدتی بیان پیشم از یک طرف یخ کرده بودم از طرف دیگه دلم میخـواست من مال کسی باشم شادیا و نادیا امدن جو عو ض شد ٢ دختر شوخ و شاد سریع درب بستن لخت نشستن همددیگر حال اوردن کم کم سراغ منم امدن به سختی باور کردن من زنانه پوشم تا لخت شدم خلاصه تخت ها را بهم چسبوندیم تا صبح اینقدر با کمر من ور رفتن که صبح دولا دولا پیاده شدیم رفتیم خونه شادیا دوست پسرش امد تا امدم به خودم بجنبم دیدم ٣ تای لخت شدیم امیر عباس همه ما را لب تخت خوبونده امیر زیر شادیا رو منم با لباس زنونه روی شادیا نادیا روی من چند روز اونجا بودیم ترتیب همه ما را داد دارم میرم تایوان تغیر جنسیت بدم ببخشید جای سکسی اش کم بود
نوشته: شاشو
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید