این داستان تقدیم به شما
از وقتی برگشتم اومدم #خونه پدرم خیلی چیزا فرق کرده بود . #آرش داداشم 18 سالش شده بود و رسیده بود به نقطه بحرانی سن و سالش . عصبی ، پرخاشگر و متفاوت از آرشی که میشناختم .
اتاق من دست نخورده باقی مونده بود . همونجا زندگی میکردم . 2 سال از عمرم پای مردی تلف شد که از مردونگی و مرد بودن هیچیش رو نداشت .
به هر حال …..
با آرش زیاد یکه بدو میکردیم . ولی در کل زیاد سر به سرش نمیزاشتم . اختلاف سنی زیادی داشتیم . اون اوائل که سنگینی نگاهش رو حس کردم و دیدم این با اون آرشی که من میشناختم فرق داره ، تصمیم گرفتم دیگه تو خونه زیاد راحت نپوشم . گل و گشاد میپوشیدم و بلند . بازم بعضی شبا سنگینی نفس یکی رو تو اتاق خواب حس میکردم که گوشه در رو باز کرده و داره بدن من رو که لحاف رو زدم کنار تماشا میکنه .
اولش فکر میکردم بدخوابی هست و خیالات ولی بعد ها دیگه مطمئن شدم . آرش شبا دیر میخوابید . پشت #کنکوری بود و تا دیروقت بیدار بود (به اسم درس خوندن ولی در اصل داشت فیلم تماشا میکرد )
معمولا 1- 2 نصف شب میومد و آروم در رو باز میکرد . نمیدونم بعدش چی کار میکرد . هم خجالت میکشیدم از فکر کردن بهش هم دلم قنج میرفت از تصورش . این بچه تو کف من بود …….
یه شب دل رو به دریا زدم . میخواستم ببینم چی میشه و تا کجا پیش میره . خونه ما دوبلکس بود و اتاق خواب بابا و مامان و ارش بالا بود . من اتاقم پایین بود .
موقع خواب وقتی رفتم زیر لحاف شلوارک کوتاهم رو درآوردم . یه کم بعدش به ذهنم رسید بزار #شورتم رو هم در بیارم امشب . لخت لخت بودم . استرس داشتم . خوابم نمیبرد . نیاز نبود تلاش کنم خودم رو بیدار نگه دارم . نزدیکای 1 پتو رو از روی خودم کنار زدم و به پشت خوابیدم . یه کم لای پامو باز کردم که #کسم هم دیده بشه . باز شدن در رو حس کردم . خودم رو به خوب زدم . میتونستم نزدیک شدنش رو ببینم . تقریبا کنارم بود . ایستاده بود . گرمی بدنش و صدای نفس هاش رو میتونستم بشنوم .
دستش به من نمیخورد ولی نفس هاش داشت تند تر میشد . داشت جق میزد . از عمد یه تکون به خودم دادم . پامو رو هم انداختم . احتمالا نمای قشنگ تری میشد براش . یهو بند اومد صدای نفس اش . انگار کارش تموم شده بود . برعکس احتیاطی که موقع تو اومدن کرده بود ، این دفعه به سرعت رفت بیرون . موقع بیرون رفتن چشمامو باز کردم و یواشکی دیدمش . پس این بود کار هر شبش ………
تصورش برام جالب بود . فقط نگاه کردن به بدن من میتونست یکی رو ارضاع کنه . باید یه برنامه ای میچیدم . منم نیاز هایی داشتم باید یه کاری میکردم .
تمام روز داشتم به این فکر میکردم که چی کار باید کرد . آرش خونه بود و من سر کار بودم . مامان زنگ زد گفت میره خونه خاله ام شب دیر میاد . بابا هم که معمولا ساعت 7 به بعد میومد خونه . بی اختیار رفتم مرخصی گرفتم و راهی خونه شدم . در رو باز کردم . ارش جلوی تلویزیون نشسته بود .
_چه زود اومدی …… چیزی شده ؟
_یه کم سرم درد میکرد اومدم یه دوش بگیرم بخوابم .
سریع رفتم تو اتاقم . #لخت شدم رفتم زیر دوش . شهوتم اجازه نمیداد به چیز دیگه ای فکر کنم . تصور اتفاق دیشب کسمو خیس میکرد .
از حموم اومدم بیرون . حوله رو دور خودم پیچیده بودم . چند دقیقه رو تخت نشستم . یه فکری به ذهنم رسید .
با همون حوله ای که دورم پیچیده شده بود رفتم تو حال . چشاش 4 تا شد منو دید . حوله از سینه تو رونمو پوشونده بود . پاهای بلوری و سفیدم و گردنم و موهای خیسم . چشمش قفل شده بود به من . از عمد اومدم از جلوش رد شدم رفتم تو آشپزخونه . سعی میکرد تابلو نشه که بهم زل زده . از یخچال آب برداشتم رفتم نشستم رو کاناپه کنارش .
_چرا اینجا نشستی ؟
_مشکلی داری تو ؟
_نه مشکل که نه ولی سردت نمیشه ؟
_نه بابا هوا به این گرمی . اگه به من بود همین حوله رو هم نمیبستم دورم .
_خوب نبند (با خنده گفت )
تو لحنش خبری از اون آرش شر و شوری که همش سر به سرم میذاشت نبود .
وقتش بود قسمت دوم نقشه رو عملی کنم . نمیدونستم چی میشه آخرش ولی دوست داشتم این هیجان رو .
پا شدم از جلوش برم تو اتاق که حوله وا شد و افتاد رو زمین . یه لحظه شوکه شد . من مکث کردم . آروم و با حوصله دولا شدم حوله رو برداشتم دور خودم نپیچیدم . رفتم به سمت اتاق . پشت سرم از جاش بلند شد . دم در اتاق فهمیدم پشتمه . دستشو گرفت دور گردنم .
_چرا اینجوری میکنی دیوونه دردم گرفت .
_اینجوری میکنم چون دوست دارم .
_واااااااااا آرش دیوونه شدی به خدا . خوب ولم کن ببینم چی میگی ؟
_نمیخوام ولت کنم .
کاملا از پشت بهم چسبیده بود . داشت فشارم میداد . سفتی کیرش رو از روی جلوارش حس میکردم .
_دیوونه ولم کن . منو باش میخواستم ازت یه خواهشی کنم گفتم آدم شدی .
_چه خواهشی ؟
_ولم کن بگم .
ولم کرد . رفتم سمت تخت . نشستم رو تخت تا نفسم بالا بیاد . لخت لخت بودم . کیر درازش از رو شلوار کاملا معلوم بود . راست راست شده بود .
یه کم نفسم بالا اومد گفتم میخواستم ازت خواهش کنم امروز تو پشتمو لوسیون بزنی .
_به روی چششششششششششم
یهمو اون حالت خشن چند دقیقه قبل به یه حالت #مهربون تبدیل شد .
رفتم از کمد لوسیون رو دراوردم دادم دستش و به پشت دراز کشیدم رو تخت . اومد نشت رو کونم و شروع کرد به مالیدن پشتم.
_آرششششششششششششش
_بله
_میشه لباست رو در بیاری ؟ اذیتم میکنه
چیزی نگفت . فقط پا شد و لخت شد . حالا هر دو تا مون لخت بودیم . اون روی من بود . خایه هاش و کیرش رو روی کمرم حس میکردم . داشت میمالید منو . داغ کرده بودم . آب کسم راه افتاده بود . نفس هاش به شماره افتاده بود . اونم داغ بود . یه پسر 18 ساله که شاید اولین بار بود بدن یه زن در اختیارش بود .
_داداشیییییییییییییی. میشه لای پامم لوسیون بزنی ؟
_چشششششششششششششششم
پا شد از روم . لای پامو باز کردم. کس خیسم دیگه کاملا جلو چشمش بود . داشت با احتیاط لای رون پامو میمالید . گاهی هم انگشتش میخورد به کسم . دیگه از حال خودم خارج شده بودم . وارد نبود ولی من وسطاش ناله های ریز هم میکردم تا بیشتر حشری بشه . رسما کیرش به بدنم خورده بود ولی نه اون جرات این که کاری کنه رو داشت نه من روم میشد علنا بهش یگم بیاد منو بکنه .
داشتم دیووووونهه میشدم از شدت حشری بودن .
برگشتم دراز شدم به جلو .
_حالا که خوب لوسیون میزنی میخوام روم رو هم بزنی . منظورم این طرفم هست .
اومد روی کسم نشست . وااااااااااااااااااااای خدای من . کیرش خیلی دراز بود. شاید 20 سانت . برای یه بچه 18 ساله خیلی بزرگ بود . وای که چقدر دوست داشتم الان میرفت توم . داشت سینه هامو با لوسیون میمالید . بازم ناله هام بلند شده بود . داغ داغ شده بودم . رسید به نافم و داشت پایین تر میرفت به سمت کسم . خیس خیس بودم دیگه . رسیده بود به رونم و ساقم . نمیخواستم اینجوری تموم بشه .
_آرشششششششششششششششش
_بله ؟
_بیا اینجا ؟
_کجا ؟
_منظورم اینه بیا بالا .
اومد نشست رو کوسم .
_چیه ؟
_یه چیز بگم ؟
_چی؟
_من میدونم شبا که میخوابم تو میای بالای سرم .
قرمز شد رنگش .
_اینو هم میدونم که تو تو سنی هستی که یه نیازایی داری و برات بعضی چیزا جالبه .
_تو رو خدا ابجی ….. خواهش میکنم به مامان بابا نگو
_نمیگم ولی شرط داره
_هرچی باشه قبوله ؟
_شرطش اینه که هروقت من گفتم یه کاری رو انجام بدی انجامش بدی منم نیاز تو رو بر طرف میکنم .
_چشم . هرچی شما بگین .
_الان هم باید به کاری بکنی
_هرچی باشه .
_با زبونت لیس بزنی کس منو
سراسیمه رفت از تخت پایین . برگشستم سمتش . شروع کرد لیس زدن . دیگه علنا ناله میکردم . انقدر حشری بودم که ظرف مدتی یکی دو دقیقه تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن و به ارگاسم رسیدم . خیس عرق شده بودم . وارد نبود ولی این حس لمس کردن کسم رو خیلی وقت بود تجربه نکرده بودم . سرش رو بلند کرد از روی کسم . نشوندمش کنار خودم . نمیتونستم خودم رو قانع کنم که توم بکنه . برای الان زود بود .
با دستم کیر درازش رو گرفتم و باهاش بازی کردم . نبض کیرش بعد از دو سه دقیقه شروع کرد به زدن . داشت میومد ابش. تمام آبش رو دست من فوران کرد . هر دومون ارضاع شده بودیم . من برخلاف انتظار خودم حس پشیمونی نداشتم .
پا شد از اتاق بره بیرون :
_قرارمون یادت نره ها
چیزی نگفت و رفت .
قسمت دوم
تقریبا یه روز در میون میومد تو اتاقم . گاهی وقتا حتی موقعی که همه خونه بودن . کار من شده بود براش جق بزنم و با دستم آبشو بیارم. اگه وقت داشتیم و خلوت بود یا کسی خونه نبود منم لخت میشدم و آرش کسم رو میخورد .
نه از هم لب گرفته بودیم نه حرفی بینمون رد و بدل شده بود . میدونست حق نداره آبشو بریزه رو بدنم برای همینم خودش خیلی احتیاط میکرد . از اینکه انقدر زود با لمس دست من آبش میومد خوشم میومد . البته نمیتونستم تصور کنم یه روز این کیر دراز بره تو کسم و با همین سرعت آبش بیاد .
4- 5 روزی بود که موقعیت پیش نمیومد. به دلایلی که من نمیدونم مامان اینا اتاق منو با اون عوض کرده بودن و من کنار خودشون طبقه بالا بودم . حسابی تو کف بودم . موقعیت که پیش میومد یواشکی منو انگشت میکرد . چشم غره میرفتم براش . ولی بدمم نمیومد .
یه شب موقع خواب مسیج داد بهم :
_آبجی ؟
_بله
_میای فردا بریم یه جایی ؟
_کجا ؟
_تو بیا قول میدم بد نگذره
_باشه ولی بگو کجا ؟
_یکی از دوستام کلید خونه مادر بزرگشو داده به من . بریم اونجا
_بریم چی کار اونوقت
_یعنی تو نمیدونی ؟
_بچه پررو میخوای منو بکشونی ببری اونجا که کارتو راه بندازم ؟
_نه به خدا …….. حالا میای ؟
_کجا هست .؟
_همین دو تا کوچه بالاتر ؟
کسی باورش نمیشه ولی من داشتم یکی از زندگی های نکرده ام رو با این بچه تجربه میکردم . من تو زندگیم دوست پسر به این معنا نداشتم . کلا حسرت یه قرار یواشکی همیشه به دلم مونده بود .
فرداش ساعت 10 بهش مسیج دادم و آدرس گرفتم . از اینکه چجوری به اونجا رسیدم چیزی یادم نیست . دم درب خونه مسیج زدم بیاد دم در . #آیفون رو زد رفتم تو . یه خونه باغ قدیمی با حیاط بزرگ که متروکه نبود . آروم رفتم در خونه داخل باغ. اومد جلو در رو باز کرد محکم منو بغل کرد .
_آبجی خووووووشششششششششگلم
_نکن بچه پر رو . فقط بفهمم برای چی منو کشوندی اینجا
_یعنی تو خودت نمیدونی ؟
_به خدا اگه منو کشونده باشی اینجا که اونکارو برا بکنم کششششششششتمت
_کار بیشتری میخوای بکنی ؟
_خیلی پررویی .
همینجور که داشتیم خرف میزدیم منو به خودش چسبوده بود . داشتیم لب تو لب هم حرف میزدیم . تو یه لحظه که جمله آخر رو گفتم لبمو کرفت تو دهنش . شروع کرد به مکیدن لبم . منم مقاومتی نکردم . دوست داشتم این حالتو . در همون حال داشت لباسامو هم در میاورد . دستش رسید به سوتینم سینه هامو از زیر سوتین کشید بیرون . مثل دیوونه ها حمله کرد به سینه هام . داشتم دیوونه میشدم . وحشیانه میخورد سینه هامو . منم داغ شده بودم دیگه . نشوند منو رو کاناپه قدیمی که تو حال بود . منو دراز کردو سینه هامو داشت وحشیانه مک میزد . صدای ناله های من اتاق رو پر کرده بود . این بی شرف حسابی فیلم سکسی دیده بود همه چیزو یاد گرفته بود . دگمه شلوارمو باز کرد . شرتمو کشید بیرون و شروع کرد به لیس زدن کسم .
صدای ناله هام داشت به جیق تبدیل میشد . 4-5 دقیقه ای کسم رو لیس زد . آبم راه افتاده بود ولی نمیخواستم به این زودی تموم شه . از کسم جدا شد . پاشد و شلوارش رو در آورد . نمیدونستم بعدش چی میشه .
_یه لحظه صبر کن …..
رفت تو اتاق کناری و بعد از چند لحظه کاندوم به دست برگشت .
_نه آرش …….. میخوای چی کار کنی ؟
_خودت گفتی ……
کندوم رو از دستش گرفتم و کشوندمش جلوی خودم . کیر درازش رو کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن براش . صدای ناله هاش فضا رو پر کرده بود . منم از صدای ناله هاش داشتم حاااااااااااااال میکردم . کاندوم رو از دستش گرفتم و گذاشتم روی کیرش . نشوندمش رو کاناپه و اومدم روش . کیرش رو دم سوراخ خیسم تنظیم کردم و نشستم روش …….
از تو انگار منفجر شدم . شاید تو همون لحطه که رفت توم آبم اومد و ارضاع شدم . مثل دیوونه ها داشتم بالا پایین میرفتم . دلم خیلی وقات بود کیر میخواست . یه کیر دراز که تو خودم حس اش کنم . زبونش باز شد . داشت قربون صدقم میرفت .
صدای ناله هاش فضا رو پر کرده بود . شاید به خاطر کاندوم تاخیری بود ولی 10 دقیقه ای بود که تو همون وضعیت بالا پایین میرفتم و آبش نیومده بود .
بلندم کرد . براش روی همون کاناپه قنبل کردم و کیرش رو کرد توم .
داشتم ناله میکردم. ارضاع شدن من معمولا با جیق هستش . ناله های هردوتامون فضا رو پر کرده بود . داشتم جیق میزدم . دیگه تو خودم نبودم . تو یه لحظه دنیا دور سرم چرخید . بی حال شدم . داداش 18 ساله ام که وقتی کیرش رو میمالیدم دو دقیقه ای آبش میومد تونسته بود منو ارضاع کنه .
برگشتم به سمتش . دیگه میخواستم آبش بیاد . کاندوم رو از سر کیرش درآوردم . وقتش بود تمام کیرش رو حس کنم تو خودم . پاهامو انداختم رو شونه هاش و شروع کرد تلمبه زدن .
بگگاااااا منو لعنتی ….. آبتو میخوام …… من عاشق کیرت شدم …….. بکن ……..
صدای ناله هاش با شنیدن صدای عشوه ای من بالاتر رفت و شدت ضربه هاش بیشتر شد .
تو یه لحظه کیرشو کشید کنار و آبش شوت شد رو شکمم . تا آخر آبشو خای کرد روی بدن من . سریع رفت دستمال آورد و منو تمیز کرد . حال تکون خوردن نداشتم . داشتم بی هوش میشدم . اومد روی کاناپه کنارم دراز کشید . منم خودمو تو اون جای تنگ تو بغلش جا دادم .
_هر وقت حالت سر جاش اومد بگو بریم برای دست دوم
_چیییییییییی؟ بی شعور تا همینجاش هم زیادی بود . جونشم ندارم دیگه
_ولی من دارم . تو نمیخواد کاری کنی …..سوراخ از تو کار از من ( زد زیر خنده )
_خیلیییییییییییییی بیشعوری .
جمله ام تموم نشده بود که برگشت و لبمو شروع کرد به مک زدن …..
ادامه دارد .
قسمت آخر
اون روز دیگه نذاشتم کاری بکنه باهام . ولی رابطه مون خیلی با هم خوب شده بود دیگه . به شدت حواسش بهم بود . دیگه برای اون موضوع نمیومد تو اتاقم . لذت کس کردن رو چشیده بود و دوست نداشت با ساک یا جق خرابش کنه . تو خونه همیشه کنارم بود . یواشکی شیطونی هم میکرد ولی من به روی خودم نمیاوردم . منم حس خوبی داشتم از این که انقدر مورد توجه بودم . یه بار منو برد خونه دوستش . به دوستش گفته بود دوست دخترمه و با هم سکس کردیم اونجا . شاید نیم ساعت طول کشید ولی بعدش فهمیدم دوستش گفته بود بزار ما هم بکنیم دعواشون شده بود . هم غیرتی بود هم خیلی داشت وارد میشد . معلوم بود فیلم زیاد میبینه . مدل های جدید میکرد منو . کلا سکسمون خیلی خوب شده بود . از هر نظر منو ارضاع میکرد . هفته ای یه بار اگر تو خونه موقعیت پیش میومد همونجا سکس میکردیم . اگر هم نمیشد میرفتیم همون خونه باغی که خالی بود .
میومد تو اتاقم میموند طولانی . بابا و مامان از این همه محبت و رابطه خوبمون تعجب میکردن ولی میذاشتن پای حساب رابطه خوب خواهر برادری .
یه شب موقع خواب مسیج داد :
_بیداری ؟
_آره عزیزم
_میشه یه چیزی بگم ؟
_بگو
_من یه چیزی میخوام بگم خیلی وقته ولی روم نمیشه رو در رو بگم بهت
_دیوونه ….. خوب بگو اگه اینجوری راحتی
_ببین ……. من از اینکه ما با هم سکس میکنیم خیلی خوشحالم و از اینکه اولین تجربه سکس واقعیم با تو بوده خیلی خوشحالم اما ……
تو دلم خالی شد . نوشتنش متوقف شده بود . میدونستم دیر یا زود دچار پشیمون میشه و نظرش عوض میشه . شایدم کسی تو زندگیش بود .
_آبجی
_بله ؟
_ما همش سکسامون هول هولکی و سرپایی هست .
_خوب ؟
_میشه یه بار منو تو هم مثل فیلما سکس کنیم ؟
))))))) یعنی چی دیووونه ؟
_یعنی تو لباس سکسی برام بپوشی . با هم سر حوصله سکس کنیم .
قند تو دلم آب شد . این یعنی همه چیز داشت خوب پیش میرفت ……
_آره عزیزم …… ولی خوب موقعیت نداریم .
_چرا داریم .
_کی ؟ کجا ؟
_تو یه روز مرخصی بگیر از سر کارت . شب قبلش هم به خونه بگو میری خونه دوستت میمونی . منم میپیچونم شب میریم خونه مادر بزرگ دوستم .
فکر کردن بهش هیجان انگیز بود .
_باشه عزیزم . بزار فردا برم سر کار ببینم اوضاع چی میشه . اما من نمیتونم بار و بندیل از خونه جمع کنم ببرم بیرون برای خونه دوستم . مامان شک میکنه .
_خوب عیبی نداره . من میگیرم برات
خنده ام گرفته بود از حرفش
_دیوونه تو که نمیتونی بری برای من شورت و سوتین سکسی بخری
_ولی میتونیم با هم بریم .
_باشه
خیس شده بودم با تصور این موضوع فکر کردن به این فانتزی با هر نتیجه ای که ممکن بود داشته باشه حشریم کرده بود .
فرداش تو شرکت بی قرار بود . برای روز بعدش مرخصی گرفتم . به مامان هم گفتم شب میرم خونه سمانه اینا که مورد اعتمادش بودن . با سمانه هم هماهنگ کردم سوتی نشه . به آرش گفتم 4 بیاد دنبالم بریم .
دم پاساژ گیشا رفتم تو معازه سوتین فروشی . یه ست شرت و سوتین و یه لباس خواب جوراب دار همه قرمز تند . میخواستم اون چیزی بشم که هیچوقت نبودم .
وقتی کلید رو انداخت و در رو باز کرد توم آتیش گرفت . هیجانی رو داشتم که قبلا تو زندگیم تجربه نکرده بودم . هول بودم . اومدیم نشستیم تو حال . عین تازه کارا بودم . نمیدونستم از کجا باید شروع کرد . رفتم تو اتاق خواب . یه بررسی کردم . از همونجا بلند گفتم من میرم دوش بگیرم .
اومدم بیرون و حسابی لوسیون مالیدم به بدنم . شرت و کرست تازه رو تنم کردم . نشستم رو به روی آیینه . باید آراش میکردم . ساعت حوالی 8 بود و شاید هنوز زود بود برای شروع ولی من بیشتر از ارش عجله داشتم . آرایشم که تموم شد خودمو تو آینه برانداز کردم . به معنای واقعی کردنی شده بودم . رفتم روی تخت یه نفره نشستم . پاهامو از هم باز کردم طوری که کس خیسم که روش با شرت توری پوشونده شده بود هوا بخوره .
_آرششششششششششششش
از در اتاق وارد شد . منو که دید آب از لب و لوچه اش راه اقتاد . رنگش برگشته بود . هل شده بود . این صحنه رو شاید فقط تو فیلما دیده بود قبلا . اومد سمت تخت. معلوم بود دست و پاشو گم کرده و نمیدونه از کجا باید شروع کنه .
_بشین جلوم
با لحن خشن گفتم بهش . اومد نشست رو تخت .
_من دستور میدم چی کار کنی . امشب شب منه
_چشم
_لخت شو و دراز بکش رو تخت .
اومدم روش نشستم . طوری که کیرش لای کونم باشه . راست راست شده بود .
_میخوام بیام رو صورتت باید کسم رو بلیسی برام .
دستم رو به تاج تخت گرفته بودم و اونم داشت وحشیانه کس منو میخورد . صدای ناله های من فصا رو پر کرده بود . داشتم میشدم . اومدم پایین و کیرش رو تنظیم کردم دم سوراخم . نشستم روش .
صدای ناله اش همه جا رو گرفت . منم داشتم همزمان جیق میزدم .
_آبتو بریز توم . نمیخوام امروز از کاندوم استفاده کنیم . میخوام تا فردا منو بکنی .
صدای تند شدن نفس هاش و شدت گرفتن ضربه هاش نشون میداد داره آبش میاد . به نعره بلند و خالی کردن آبش تو کسم . یه کم دیگه بالا و پایین رفتم تا کاملا خالی شه آبش تو کسم . به پشت دراز کشیدم کنارش. منو چرخوند تو بغلش و شروع کرد بوسیدن و بغل کردنم .
_فقط باید مال خودم باشی .
_دیوونه تو بالاخره ازدواج میکنی یه روز .
_نه نمیخوام . من میخوام فقط باا هم باشیم .
آروم لبش رو بوسیدم .
باورم نمیشد . باز راست کرده بود .
_من برم دستشویی .
رفتم و خودم رو تمیز شستم . اومدم بیرون دیدم همچنان با کیر سیخ شده رو تخت دراز کشیده .
_تو هنوزم آب داری؟
_من برای تو همیشه آب دارم آبجی قشنگم .
اومدم روی تخت . جلوش دولا شدم و شروع کردم با کیرش ور رفتم . سر کیرشو بوسیدم . بوی آب کس میداد . دوست داشتم . شروع کردم به لیس زدن تخم هاش . بازم صدای ناله هاش فضا رو پر کرده بود . منم داشتم با ولع میخوردم کیر بزرگش رو .
بلند شده بود به تخت تکیه داده بود داشت با دستاش سر منو هدایت میکرد . بلندم کرد و شروع کرد به لب گرفتن . منم باز کیر میخواستم . بهم فهموند که داگی بخوابم.
براش قمبل کردم . سر کیرش رو یه کم آب زد و فرو کرد توم . دنیااااااااااااااااااااااااااااااا داشت باز دور سرم میچرخید .
_بکن منو ….. محکم بگگگگگا …….
.صدای شالاپ شلوپ تلمبه زدنش تو کس خیس من فضا رو پر کرده بود . دوباره داشتم میشدم . یه جیغ بلند و بی حال افتادم. اون هنوز آبش نیومده بود . ولی منم دیگه کس ام درد گرفته بود .
_میخوام یه چیز جدید رو تجربه کنی
_چی ؟
_کونم رو جررررررررررررر بدی
_من میخواستم ولی روم نمیشد بگم
_همه چیزمال توئه دیگه .
به پشت خوابیدم و لپ های کونم رو با دست باز کردم . سرش رو خیس کرد و گذاشت دم سوراخم . احمق فکر کرد که مثل کس میمونه یهو با یه فشار فرو کرد تو . جیقم رفت هوا ولی گذاشتم ادامه بده . شدت ضربه هاش داشت بیشتر میشد . منم دیگه رسما جر خورده بودم . 10 دقیقه ای تلمبه زد و پرسید کجام بریزه . گفتم همون تو ………
بی حال کنارش خوابیده بودم و داشتم تماشاش میکردم …
نوشته: سحر
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید