این داستان تقدیم به شما

 من بیست و شش سال دارمو زنم چهار سال ازم کوچیکتره. قیافم معمولیه اما خانمم نسبتا خوشکله. صورتش کشیدس سینشم هفتادو پنجه قدش 160. اما انصافه کونش عالیه. برجسته توپر رنگ دور کونشم قهوه ایه. اسم خودم محمود و خانمم رها. ما هفته ای سه بار سکس داریم همیشه هم از جلو سکس میکنیم و دوسه بار فقط تونستم انگشت سبابمو بکنم تو کونش . بعد از یسال از زندگیمون فانتزی سکسیمو که گاییده شدنش توسط یکی دیگستو باهاش درمیون گزاشتم. وسط سکسام از این فانتزی استقبال میکرد همیشه و قسمم میداد یکیو بیارم تا بکنتش. اما بعد از سکس خیلی وقتا ناراحت میشدو میگفت نمیدونم چطور راضی میشی این حرفارو بزنی؟ یعنی برات مهم نیست بدن منو یکی دیگه ببینه و باهام سکس کنه؟؟؟

منم راستشو میگفتم که نه اصلا برام مهم نیست تازه خیلیم لذت داره فقط باید همیشه منم باشم بدون من نباشه. گذشتو فانتزیه ما همون فانتزی موند تا چند ماه بعدش که ازش خواستم تو گروه تلگرامش یکی از پسرارو انتخاب کنه و باهاش دوست شه تا کمکم بحث به سکس و اینچیزا بکشه. بعد از مدتی فهمیدم از یکی از پسرای گروهشون که صدای خوبی داشت تراک هایی از خوندنشو تو گروهشون میزاره بدش نمیاد. راضیش کردم که با همین گرم بگیره. ما اصفهان میشینیم اما اصالتا سنندجی هستیم.
 
 
خانمم با اقا فرزاد گرم گرفته بود اما همه پی ام هاشون معمولی بود و بوی سکس نمیداد چون میدونست که رها شوهر داره و رها هم اونقد شل نمیگرفت که طرف فکری بکنه راستیتش هنوز راضی نبود اما از ته دلش دیگه عاشق این شده بود که با دونفر سکس کنه. از بس رو مخش کار کردم و موقع سکس از یخیار هم استفاده میکردم. بعد از یمدت زدو فرزاد برای کاری رفت تهران و از خانمم خواستم دعوتش کنه بیاد یسر بما بزنه و خودمم ازش دعوت کردم. با هزارتا اصرار که مام تو غربت پوسیدیم از تنهایی اخرش فرزاد راضی شد بیاد و یسر بما بزنه. تو گروه تلگرام خانمم که چندتا از همکلاسیاشونم بودن همیشه به خانمم حسودی میکردن که چقد خوبه شوهرت شکاک نیستو میتونی راحت تو گروه عضو باشی. من با چندتا از پسرهای گروه رفاقت داشتم بدون اینکه بشناسمشون. مثلا با چندتاشون کلن داشتیم و کلش بازی میکردیم. خلاصه فرزاد کارش تهران تموم شدو راه افتاد سمت اصفهانو بما خبر داد که داره میاد. بخانمم گفتم که الان دیگه وقتشه و باید فانتریمونو واقعی کنیم که از کوره در رفتو شروع کرد به نق زدن که واقعا تو بیغیرتیو من فقط بخاطر اینکه موقع سکس لذت ببری تو فانتزیت در حد حرف زدن شرکت میکردمو این کارا یعنی چیو بهیچ عنوان رو من حساب نکن که زندگیمون خراب نشه و از این حرفا زدن. منم ساکت شدم تا اروم شه بعد از چند دقیقه خابوندمش زمین با حالت قهر یکم مقاومت کرد اما خوابوندمشو سارافونشو که هیچی زیرش نمیپوشه رو دادم بالا و سرمو بردم بین کپلای کونشو شروع کردم لیسیدن کوس و کونش..
 
خیلی حساس بود وقتی کونشو میخورم خلاصه قشنگ حشریش کردم و دوباره بحثو رسوندم به سکس سه نفریو اب کسش شدید راه افتاد مثل همیشه. صدامو ارم کردمو رمانتیک( یاد گرفته بودم چجور راضیش کنم به حرفام گوش بده). بهش گفتم خودتم خوب میدونی اندازه تموم دنیا دوست دارم تو هم دوسم داری . و مطمئنم توم از سکس سه نفره مخصوصا با فرزاد خوشت میاد و هروقت حرفشو میزنیم اب کوست راه میوفته. یکم منو من کرد و گفت خوب اره ولی میترسم اگه یبار اینکارو بکنم دیگه مثل قبل نشیم. منم دوباره شروع کردم به حرفای همیشگی که نه منو تو تا عبد مال همیمو وقتی کنترل شده انجامش بدیم دیگه مشکلی پیش نمیاد . خلاصه راضیش کردم. گفت باشه حالا میخوای چکار کنی؟ وقتی اومد بگی بیا زنمو بکن؟؟
گفتم نه دیگه!! این دیگه هنر خودته باید دیوونش کنی تا هرجور شده بکنتت. وقتی این حرفارو میزدیم کیرم تا ته تو کوسش بود و یخیار سالادی هم تو کونش. گفتم این مهمون با مهمونای دیگه فرق میکنه نباید با لباسای پوشیده و سنگین بشینی. باید همین سارافونتو که تا ساق پاته بپوش و بدون شلوار و شرت. چون هم باریکی کمرتو نشون میده هم کونتو قشنگ میاره تو چشم. درسته کوست زیاد معلوم نیست اما همین لباس ساده واقعا سکسیت میکنه. بعد وقتی اومد قشنگ باهاش راحت باش بهش دست بده شوخی کن و از این حرفا…

 
چهار ساعت بعد قرزاد زنگ زد و من رفتم دنبالش باهم گرم گرفتیم با اینکه اولین بار بود از نزدیک میدیدمش ولی باهاش صمیمی برخورد کردم. ما کوردها خیلی راحت باهم صمیمی میشیم. بیست دقیق بعد جلو خونه بودیمو رفتیم طبقه چهارمو رها درو برامون باز کرد. ساق سفید پاش و کون برجستشو خط سینش همون اول کار خودشو کرد و میشد تعجبو تو چشای فرزاد دید اما خود رها معذب بود استرسشم خیلی رفته بود بالا . بعد که رفتیم داخل و احوال پرسی تموم شد فرزاد رفت که ابی به سرو صورتش بزنه رها تو اشپزخونه بود رفتم پیشش دیدم ناراحته میگه از خودش بدش میاد که داره اینکارو میکنه خواست بره و لباس بپوشه که من نزاشتم و دوباره دستی به کوس و کونش زدم و اب ازش راه افتاد و ریلکس شد . ساعت چهار بود و یعصرونه مختصر خوردیمو شروع کردیم به حرف زدن و شوخی کردن. خانمم بعد از اینکه با سه تا چایی اومد اینبار رفت پیش فرزاد رو مبل دونفره کنارش نشستو منم کنارشون رو یه تکنفره. خانمم با لوندی و عشوه با فرزاد حرف میزد و زیاد فرزاد و با دست لمس میکرد موقع حرف زدن. بعد از یمدت خانمم به فرزاد گفت که چرا ازدواج نمیکنی؟
 
منم قبل از فرزاد جواب دادم ازدواج کنه خودشو مثل بقیه بدبخت کنه که چی ؟ اخه زن چه خاصیتی داره و از این شوخیا
بحث رفت سمت خاصیت زنا که خانمم گفت بده ینفر تو خونه باشه که ادمو دوست داشته باشه محیط خونرو براش گرم کنه؟ گفتم دروغ میگه بابا به دردسرش نمیارزه بخاطر تنها نخوابیدن زن بگیری و فرزاد زد زیر خنده و خانمم بازوی فرزاد و گرفت کمی کشید به سمت خودش و یکم بازوش به سینه سفت رها چسبیده بود الان . رها گفت به حرفای این گوش نده بیا روتو اینور کن اصلا باهاش حرف نزن از این حرفا. خلاصه یکم بحث به سکس نزدیک شدو فرزاد که دید ما خیلی راحتیم اونم وارد بحث شدو خلاصه ساعتا گذشتو شامو خوردیمو دوباره نشستیم به حرف زدن . البته این وسط رها حسابی خودشو میچسبوند به فرزاد انگار یکی نامزدشه. من گرم گرم بودم فرزادم قشنگ معلوم بود حشریه. رها که هیچی دیگه نگو و نپرس نه به دادو بیداد ظهرش نه به الان. رها از فرزاد خواست یکم اواز بخونه اخرای شب بود بعد از اواز فرزاد کمکم اماده شدیم برا خواب.
 
به فرزاد یه شلوار راحتی دادم. خونه ما یخواب بیشتر نداره. گفتم منو رها همیشه تو حال میخوابیم چون اتاق گرمه و کولر نداره پس هرسه تو هال بخوابیم. خانمم جای خودمونو طبق معمول روبرو کولر انداخت خواست جای فرزادو اونورتر بندازه که گفتم جای فرزادم بیار پیشه خودمون بابا گرمه میپزه مهمون. رها دوباره استرس پیدا کرده بود با یکم تردید جاشو پیش خودمون انداخت. فرزاد رفت دستشویی تا بیاد به رها گفتم من بعد فرزاد میرم دستشویی و برگشتم گوشه میخوابم تا فقط وسط خالی بمونه و توم ریلکس بیا و وسط بخواب قبول نکرد و من گفتم من گوشه میخوابم ببینم چاره یه دیگه ای داری یا نه. بعد از فرزاد من رفتم وقتی برگشتم فرزاد تو جاش دراز کشیده بود یه ملحفه خیلی نازک رو خودش کشیده بود با رها حرف میزد . منم اومدم رفتم گوشه خوابیدمو جا وسطی خالی موند فرزاد یکم تعجب کرده بود پیش خودش میگفت یعنی واقعا رها میخواد وسط بخوابه؟؟

 
قشنگ میشد تعجبو شهوتو تو چشاش خوند. رها رفتو اومد برقارو خاموش کردو نور کمی تو هال بود اما میشد همه چیو دید. رها اومدو روسریشم از سرش وا کردو من فهمیدم که خیلی حشریه چون ایستاده این کارو کرد خیلی راحت اومد تو جاش یعنی وسط منو فرزاد خوابید. بعد از شب بخیر گفتنم پشتشو به فرزاد کرد ویکم کونشو داد عقب که لباسش بیشتر اومد بالا و پایینای رونش افتاد بیرون. یلحظه برگشت به فرزاد گفت خرو پوف که نمیکنی؟ فرزادم به شوخی گفت نه اما تو خواب لگد میزنم و خندیدیم بعد گفت شوهر خودم خیلی خوبه سرشو که میزاره زمین نه خرو پوف نه چیزی جوری میخوابه که انگار مرده توپم بترکونی بیدار نمیشه تا صبح. تو دلم گفتم ای جنده کوچولوی دوست داشتنی خوب بلد بودی و رو نمیکردی. با این کارش خواست بفهمونه که از من خیالش راحت باشه. منم تایید کردمو گفتم شب اگه همه خونرو بدزدنو فرشم از زیرم ببرن بیدار نمیشم. خلاصه بعد از کمی وراجی خوابیدیم. خانمم بعد از چند دقیقه بیشتر قنبل کردو قشنگ تا خ زیر کونش لباسش رفت بالا منم که خواب بودم مثلا. فرزاد صورتش رو به خانمم بودو قنبل زنه مارو میدید. از ایجا به بعد از زبون زن عزیزم که پیشم نشسته بشنوید…
***
یکم که گذشت با ترس و لرز زیاد طوری که لرزش بدنشو حس میکردم پاهاش اورد انداخت رو پام طوری که انگار تو خواب بوده. بعد که دید من هیچی نگفتم اینبار پاشو برداشت خودشو کشید جلو تر و از رو شلوارش کیرشو چسبوند به کونم. بزرگیشو حس میکردم . خیلی اروم کار میکرد حدود یساعت گذشته بود تا کامل چسبید بهم میخواست مطمئن شه محمود خوابه. پاهاش چسبیده بود به پاهامو کیرش به کونم فشار میاور یکم خودشو ازم جدا کرد و وقتی بهم چسبید فهمیدم شلوارشو کشیده پایین و کیرش الان رو لباس نازکم بود بعد با دست یکم لباسمو داد بالا ترو قشنگ کونم لخت بود جلوش . طوری قنبل کرده بودم که کسم از پشت زده بود بیرون. کیرشو با ترس و لرز اروم اروم گزاشت بین لبه های کونم و وقتی بکوسم زد یکم جا خورد چون بین پاهام قشنگ خیس خیسو لیز بود. فهمید بیدارمو ترسشو گذاشت کنارو منو یکم کشید سمت خودش منم همراهی کردم یکم ار محمود دورتر شدیم اندازه نیم متر اما خودمو هنوز بخواب زده بودم. ازم یکم جدا شد اینبار صورتشو برد از پشت گزاشت رو کونم بی اختیار یه اههه یکم بلند گفتم که ترسید و ازم جدا شد.
 
بعد از دو سه دقیقه دوباره اومدو سرشو برد سمت کوسمو شروع کرد به خوردن منم شروع کردم به تکون خوردن و لولیدن اه اه کردن یواش . دستشو انداخت تو سینه هام و یدستشم برد سمت کوسم و شروع کرد به گاییدنم با دست و زبون. اه اهمو بلند تر کردم که سریع دهنمو گرفتو اومد تو گوشم گفت هیس. اگه بیدار بشه بدبخت میشیم. منم لبمو چسبوندم به لباش که از اب کوسم خیس بود و گفتم بیدار نمیشه اگرم بشه هیچی نمیگه. گفت یعنی هیچی نمیگه؟؟ بهش گفتم ولش کن کارتو بکن من مال توام هرکاری دوست داری بکن حشرش زد بالا و دو باره دست به کار شد دوباره کوسمو خورد خیلی شدید میخورد و بعد چند تا اه اه حسابی با صدای نرمال ارضا شدم. ابم تو دهنش اومد. اومد بالا و گفت نمیترسی ؟ واقعا هیچی نمیگه ؟؟

***
از اینجا به بعد از زبون محمود
.باورش نمیشد که من هیچی نمیگم تا اینکه رها دستشو اوردو کیرمو که سیخه سیخ بود گرفت و من چشامو باز کردم. فرزاد خیالش راحت شدو کامل خودشو لخت کرد . بهش گفتم از اونروز که فهمیدیم میای این نقشمون بود از فانتزیمون براش گفتیم ازش خواستیم که یراز باشه بین ما سه تا . تا هم ما لذت ببریم هم اون از کوس و کون رها لذت ببره. منم کامل لخت شدم رفتم کنارشون و شروع کردیم خوردن کوس و کون رها رها روش به سمت فرزاد بود کوسش دهن فرزاد بود منم از پشت کونشو میخوردم با خوردن دو باره ارضاش کردیم. بین پاهای زنم واقعا لیزه لیز بود خانمم طاق باز خوابیدو منو فرزاد هرکدوم سرمون رو یکی از بازوهاش بود و با دست بدنشو میمالیدیم. بعد به فرزاد گفتم : بکنش جوری بکنش که دردش بیاد میخوار از نزدیک ببینم چجوری کیر میره تو کوسش . با این حرف هردوشون حشری شدن شدید و رفت رو زنم و خیلی راحت کرد تو کوسش و عقب جلو میکرد و صدای قشنگی میداد .

 
رها هم یبند میلولیدو اه اه میکرد. بعد از دو دقیقه بهش گفتم بسته که ابش نیاد. فرزاد رو مبل نشستو رها بهش پشت کرد و پاهاشو جمع کرد و خیلی اروم نشست رو کیرش. از عقب رفت تو کوس زنم و رها بالا پایین میکرد من نگاه میکردم. بعد از یکی دو دقیقه که داشت اب فرزاد میومد رها رو بلند کردم دو تا بالش گزاشتم زیر کوسش به فرزاد گفتم بیاد کونشو از هم باز کنه تا من بزارم تو کوسش. کیرم هفده سانته و مال فرزاد پونزده. اما مال فرزاد خیلی کلفت تر از مال من بود. از عقب وحشیانه تو کوسش تلنمبه میز م تا ابش دوباره اومدو ولش کردم با فرزاد افتادیم بجونش و لیسدن کوس و کون خیسش. گوشیمو گزاشتم رو میزم تنظیمش کردم رو فیلمبرداری و رفتم نشستم و رها نشست رو کیرم رفت تو کوسش و رها به فرزاد گفت بیا توم بکون تو کونم . میخوام دوتاتونو داشته باشم…
 
یکم صبر کردم تا فرزاد کیرشو جا بده تو کون زنمو بعد باهم شروع کردیم اروم تلنبه زدن که واقعا عالی بود. زنم سرش رو سینم بود و از تشکر میکر و کیر فرزاد تو کونش مال منم تو کوسش بعد از چند دقیقه سرعتمونو زیاد کردیم من تو کوس زنم خالی کردم اما فرزاد هنوز نیومده بود به زنم گفتم به شکم بخوابه بالش گزاشتم زیرش کوسش اومد بیرون لبه های کونشو گرفتمو بازش کردم تا اینبار فرزاد تو این حالت زنمو بکنه. به رها گفتم کوستو باز کردم که یکی دیگه بکونتت با این حرفم خود بخود ابش اومد بازم ارضا شد . فرزاد گزاشت درشو کرد توش تلنبه میزدم من نگاه میکردم حرفای سکسی به زنم میزدم که دیگه داشت داد میزد کمکم . فرزاد گفت دارم میام منم گفتم تا میتونی بکنش و درش نیار ابتو بریز تو کوس زنم بریز توش بعد از چند دقیقه هردو باهم ارضا شدنو. همونجور لخت خوابیدیم دوطرف زنم و تا صبح دستمالیش کردیم…
 
 
طولانی شد ولی خیلی سکس قشنگی بود حیفم اومد شما عزیزا نخونیدش.

 
 
نوشته: اق محمود

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *