این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان.همیشه دوست داشتم یکی از داستانهامو بنویسم که این بار تصمیم به نوشتن گرفتم …

***

درمورد خودم بخوام بگم اسمم سعید،سنم درحال حاضر ۲۸ با۱۷۸ قد و ۷۵ وزن،قیافم معمولیه .
این داستان برمیگرده به حدود چهار سال پیش…
 
اون موقع رفته بودم تو کار خدمات کامپیوتری ،یکی از منبع درآمدام رایت ام پی تری و فروش اونا بود ،عادت داشتم شمارمو تو برنامه نرو روی هر سی دی وارد کنم ،خلاصه بعد از مدتی یه مزاحم پیدا کردم که میگفت منو دیده و ازمن خوشش اومده ،ولی من فکر میکردم از دوستانم هست و میخواد اذیتم کنه،خلاصه بعد از کلی اس بهش گفتم زنگ بزن تا مطمئن شم خلاصه زنگ زدو صداشو فهمیدم دختره ،ولی باز فکردم ی حیله ای چیزی شاید وسط باشه ،بعد از مدتی قرار گذاشتیم همو ببینیم ،رفتیم سرقرارو همو دیدیم من باورم نمیشد که این دختر از من خوشش اومده باشه،باور کنید خوشگلترین و بهترین دختری بود که تا حالا دیدم ،چند باری بیرون قرار گذاشتیم همو میدیدیم کلاس آموزش رانندگی میرفت واین کار مارو راحتتر کرده بود ولی ازونجا که از بومی های اون منطقه بود نمیتونست با خیال راحت باهام بیرون بیاد و ازونجایی که میترسیدم که اگه پیشنهاد خونه رو بدم شاید فکرایی بکنه موندم تا خودش پیشنهاد داد ،منم مکان داشتم رفتم دنبالشو بردمش تو خونه ،بعد از پذیرایی که ازش کردم نشستیم با کامپیوتر کار میکردیم دوس داشت یکم بیشتر کار با کامپیوترو بدونه،بعد اون نشستیم فیلم میدیدیم ،من قصد نداشتم توی اولین قرار توخونه کاری بکنم ولی وقتی دیدم ظرف میوه رو ازبین منوخودش برداشت وبهم نزدیکتر شد یکم منم پیش رفتم و از پشت بغلش کردم …
 
لبهام روی گردنش بود و اونم خودشو روی من انداخته بود اروم رفتم سراغ لباش و این لب گرفتن ما باورکنید حدود سی دقیقه طول کشید،اونایی ک براشون پیش اومده میدونن چ لذتی داره،ستاره از هر نظر خوشگل بود هیکل بسیار عالی و روفرمی داشت و بازم تاکید میکنم باور نداشتم این دختر به من پاداده باشه،خلاصه تو حین لب گرفتن شروع کردن سینه هاشو مالوندن و آروم دستمو بردم سمت شرتش ،یکم نمیذاشت ولی اروم اروم خودش هم همراه شد منم دستشم بردم تو شرتم و گذاشتم رو کیرم،همه این شرایط درحالی بود که لباسامون تنمون بود،کیر من از نظر قطر و طول خوبه یعنی نرماله ،اندازه نگرفتم ولی نسبت به بقیه و ازنظر شرکای جنسیم گفتن عالیه،نمیدونم چجور بتونم حس اون موقمونو براتون توضیح بدم ولی انگار رو ابرا بودیم با اینکه هنوز کاری نکرده بودیم ،ستاره از دست من ک تو شرتش بود خیلی میترسید ولی بهش اطمینان دادم کاری نمیکتم مگه خودت بخوای خلاصه مالوندن ما ادامه داشت تا جایی خود سناره پیشنهاد داد تموم بشه این پیشنهادو از رو خجالتش داد ولی منم اصراری نکردم و ادامه ندادیم ،تا غروب پیشم بود حدود چند ماهه دیگه باهم بودیم ولی یادم نیست چیشد که کات کردیم،امروز که این خاطررو نوشتم به خاطر این بود که با اینکه سکسای زیادی داشتم ولی این خاطره از همشمون برام عزیزتره،الان که فکرشو میکنم من عاشق ستاره بودم ولی خودم نمیدونستم و بهش اینو نگفتم،شمارشم خاموشه،خونشونم زنگ میزنم خودش بر نمیداره ،آرزو میکتم بتونم یه بار دیگه ببینمش .

 
ممنون بابت خوندن خاطره من
نوشته: SK-II

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *