من اسمم رامین هست 25سالمه که میخام یکی از داستانهای سـکســمو بگم تقریبا چهار سال پیش بود که داشتم به برادر زاده ام زنگ میزدم که نگو اشتباه گرفتم افتاده به یه دختر که جواب داد گفت اشتباهه منم معذرت خواهی کردم ولی شب دوباره به این شماره پیام دادم که فحشم میداد و میگفت مزاحمم نشو منم چون بیکار بودم هر شب به ایشون زنگ میزدم و ایشونم فقط فحشم میداد خلاصه بعد چهار پنج روز دیگه بهش گفتم باشه دوست نشو زور که نیست بعد مشخصاتمو بهش گفتم که رامین هستم و فلان شهر هستم و دانشجو هستم و مغازه دارم میخای دوست بشی یا ن ؟ که اس داد گمشو بابا منم فوری حرصم در اومد و خیلی اس ام اس های سکسی و فحش مانند کیرمو بمالم خط کوست و کیرم دهنت بهش دادم که یهو اس داد اخه چی میخای از جونم دیدم که بله دختره از اساسی سکسی من خوشش اومده تا اینم برا خودم تجربه شد که بعضی وقتا اینجور سکسی حرف زدن هم زیاد تاثیر داره منم خوشحال شدم که حال افتخار داد باهام یه ذره پیامک بازی کنه چون من هر کی پنج دقیقه باهام میحرفید فوری مخشو میزدم راضیش میکردم تا اینکه اینم خودشو معرفی کرد دیدم اسمش ستاره است هم استانی هستم و دانشجوی حقوق است چن روزی به این منوال پیامک بازی کردیم حرفای سکسی زدیم که قرار شد من برم ببینمش ولی من چون ماشینم نداشتم و صد کیلومتر فاصله داشتم من نرفتم سر قرار چون مغازه بودم موند شب اس دادم چرا منو قال گذاشتی که یهو گفت ببخشید نگو اونم سر قرار نیومده بوده منم باهاش قهر کردم الکی هی گفتم چرا منو الاف کردی از همون اول میگفتی اگه دوست نداشتی باهم باشیم بعد باهاش خداحافظی کردم ولی اون بدجور تو این چن روز وابسته ام شده بود که گفت من پس فردا میام تو شهرتون میبینمت منم گفتم باشه هر موقع اومدی جوابتو میدم چون میگفتم الکی میگع این نمیاد آقا پس فردا شد و این زنگ زد بهم که من راه افتادم کجا بیام منم اسم شهر و بهش گفتم تا بیاد خودمم با موتور رفتم دنبالش تا نیم ساعت ایستادم که بیاد هی تو دلم میگفتم نکنه سرکاری باشه تا ایتکه یه مینی بوس اومد نگهداشت منم از اونطرف خیابان نگاه میکردم که اگه سرکاری باشه زیاد ضایع نشه برام خلاصه دیدم چن تا زن از مینی بوس پیاده شدن که یه دختر خیلی خوشگلم اومد پایین تو دلم گفتم خدایا چی میشد این همون دختره باشه دیدم گوشیشو از کیفش در آورد زنگ زد دیدم بله خود همین دختره است اینم تو همون نگاه اول حدس زده بود که من باشم خلاصه اومد احوال پرسی کردیم و سوار موتورم شد رفتیم طرف مغازه من که یک کیلومتری فاصله داشت من مغازه ی کامپیوتری داشتم که دوطبقه بود طبقه ی دومش خودم واسه استراحت موکت انداخته بودم که بعد از ظهر ها میرفتم استراحت کنم که رسیدیم مغازه یه نیم ساعتی با کامپیوتر ها مشغول شدیم بهش گفتم تو برو طبقه ی بالا منم میام اون رفت ده دقیقه بعدشم خودم مغازه رو بستم رفتم بالا پیشش اساسی بوسش کردم حرف زدیم که گفتم میخام ممه هاتو ببینم ولی اون میگفت نه تو قول دادی دست نزنی منم گفتم اخه خیلی کنجکاوم خیلی دوسدارم ببینم هی هم دست میزدم تا اجازه داد درشون بیارم ممه هاشو دیدم 70 میشه اساسی دل سیر خوردم اولین بارمم بود که منه میخوردم ولی بهم خیلی میچسبید تا اروم اروم داغ شرت که مانتوشو هم دکمه هاشو باز کردم در اوردم از تنش کوسش دست میزدم از رو شلوار که میگفت کوسم دست نزن ولی من نگاه نمیکردم شلوارشم در اوردم لخت مادر زاد شد همه جاشو میخوردم پاهاشو لیس میزدم اخه خیلی بدن خوبی داشت که گفتم ومر بخواب بکنم کونت ولی اون قبول نمیکرد گفت حداقل لای کونت بمالم تا آبم بیاد قبول که منم دمر خوابوندمش کیرمو میمالیدم رو سوراخ کونش که سرشو آروم خیس کردم فشار دارم گفت دیگه بهت نمیدم گفتم جون من یه ذره فقط سرشو امتحان کنم که بالاخره به زور رو به شکم خوابوندمش کیرمو اول سرشو کردم بعد تا بیضه کردم کونش و تلمبه زدم تا خالی شدم اونم فقط چشاش خمار شده بود و دوست داشت زود تموم بشه تا اینکه منم خالی شدم برام خیلی هم ساک میزد چون میگفت آبت بیاد تا کیرتو کونم نکنی چون دختر بود منم اصلا به کوسش دست نزدم ولی تا بیضه هام کونش کردم کوسشو فقط میمالیدم با انگشتم که حال میکرد این رابطه ی ما هر هفته دوبار تا یک سال ادامه داشت
🌐بزرگترین کانال داستان سکسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید