این داستان تقدیم به شما
زنداداشم چند ماهی بود با داداشم نامزد شده بود دانشجوی سال آخر ارشد پیامنور بود چه شانسی داشت علی با زیر دیپلم همچین کیس اوکازیونی نصیبش شده بود ! من سه سال از علی بزرگترم ، با دیدن آذر و مقایسه با او پارمیدا برام هر روز که میگذشت فاصله دار میشد و آذر همه وجودم میشد! یک حسی هم بمن میگفت آذر هم عاشق منه چون خیلی با من راحت بود یکی از کارهایی که با من میکرد چشم تو چشم شدن بود !؛ بار اول من از تیغ نگاهش فرار کردم خندید گفت دیدی شکستت دادم داداش جوون؟!
در نگاه دوم اونقدر چشم تو چشم
شدیم انگار رفتیم تو هم بعد این جریان دیگه برایم دیدن عمق نگاههای آذر عادت شد تا جایی که با دیدگانمان همه چیز را به هم میگفتیم هر دو جرأت انچه میخواستیم را نداشتیم به زبان بیاریم البته زمانی نگاههایمون را به هم قفل میکردیم که کسی متوجه نبود، این مقدمه راحت بودنمون بود تا اینکه یک روز دیدم ناراحته پرسیدم چیته؟
گفت با علی رفتیم کفش بگیریم کلی مسخرهام کرده میگه پاهات بزرگه کفش برام پیدا نمیشه بی شعور اومد به جاریهام (زنداداشام) این قضیه را گفته مخصوصا اون پیر خرفت زنداداش بزرگه هاجر مسخره ام کرد آیا راهی هست پاهامو کوچک کنم؟! مثل همینکه دماغ را کوچک میکنند!؟ با خدا کلی گله و شکایت داشتم
گفتم بزرگ بودن پای زن نشان از داغ بودن او در اتاق خواب است، یکی از زیبایی های زنه! یه چیزی بگم بدت نمیاد؟
گفت نه تو فحشمم بدی خوشم میاد میدونم دوسم داری
گفتم تا حالا فیلم سوپر دیدی؟
گفت آره
گفتم زنهای خوشگلو با دقت نگاه کردی؟
گفت نه زیاد
گفتم چندتا سوپر میفرستم گوشیت نگاه به اعضای تن پورنو ها کن مخصوصن پاهاشون بعد حرف میزنیم
گفت باشه بفرست تو واتساپم
منم با یک تیر چند نشان را زدم هم باب حرف و چت های سکسی را باهاش باز کردم هم ازش طرفداری کردم
یادم رفت آذر (زهرا) و خودمو معرفی کنم:
آذر بچه ناف تهرون، زیبا ،خوش زبان،خوش استایل،سبزهی متمایل به سفید، فقط اسمش عربی بود زهرا، اما آذر صدایش می کنیم، دانشگاهش همدان بود من اسمم امیرحسین که همه امیر صدایم میکنند کارشناس ارشد عمران سه سال از علی بزرگترم همه نوع از علی سر ترم ، قصد ازدواج با دختری زیبا بنام پارمیدا را داشتم در مسیر شناخت هم، از امل بودن و سکس نابلدی و بی علاقه به مردها تا جاییکه طول عمر ۲۴ ساله اش هیچ اشتیاقی به جنس مخالف نداشته، ضمن چندین بار سکس از جلو و عقبش دیدم انگار احساس نداره طوری که آبی از حرکات شهوت در زمان ارضایش ابدا ندیدم همان آب مرطوب کننده واژنش بود که همیشه مرطوب بود همه این علتها و از طرفی گشادی بی اندازهی دهنش بیشتر همه باعث شد قطع رابطه کنم بطور طبیعی بی پرده دنیا اومده بود دانشجوی پرستاری دانشگاه تهران بود
در عوض آذر دختری هات و امروزی های کلاس قسمت علی شده بود
بخاطر اخذ پایاننامهاش مدتی بود دانشگاهش همدان پیش دوستاش تو خوابگاه می موند منم فرودگاه کرمانشاه پروژه ساختمانی داشتم با هواپیما به تهران رفت اومد داشتم هر چند تو کرمانشاه یک 206 فول برای ترددم داشتم خیلی کم اتفاق میفتاد با اون رفت اومد به تهران و کرمانشاه داشته باشم خواهر بزرگ آذر مارال میفهمه من تهرانم و با ماشین اومدم قراره صبح زود برم کرمانشاه به خواهرش آذر میگه و بمن زنگ زد که داداش رفتنی منم ببر تا همدان گفتم آماده باش ساعت 4میام دنبالت گفت باشه اصلن بیا خونه خواهرم اینجا استراحت کن با هم بریم گفتم شب مهمان کیوان یکی از دوستام هستم
کیوان یکی از همکاران مجردم است میدونست باید صبح زود راهی کرمانشاه بشم، بخاطر من دو تا دختر اهل حال هم دعوت کرده بود وقت خواب یکی از دخترا که اسمش نوشین بود با انتخاب من پیشم خوابید اوپن بود از ساعت 11تا 3 صبح سکس کردیم که آخرین سکسمون بیش از یک ساعت طول کشید تو کونش ارضا شدم
با نوشین دوشی گرفتیم و کادویی گذاشتم کیفشو خداحافظی کردم راه افتادم درست 4 در خونه مارال بودم
آذر ساک به دست با خواهرش جلو در منتظر بود پیاده شدم با هر دو دست دادم و راه افتادیم تو سوار شدن دیدم اذر انگار دستی به باسنم زد! اومد ساکشو گذاشت صندوق ونشست صندلی جلو حس کردم چیزی مثل دستمال دستشه از من قایم کرد!
آذر منو داداش صدا میکرد با تعجب اسممو گفت با لبخندی شیطنت آمیز پرسید امیر شب پیش دوستت بد که نگذشته؟!
گفتم جات خالی خیلی خوش گذشت، بخاطر من دو تا از دوستاشم دعوت کرده بود خیلی هنرمند بودن خوش گذشت،
گفت دوستاش زن بودن یا مرد؟
گفتم مرد ،
(گفتم و گفت را با اجازه تون حذف میکنم ویرگول میذارم جاش)
، امیر راستشو بگو بوی شامپو میدی! معلومه شلوغ کاری کردی نکنه زن بودن؟! قابل ندونستی خونه خواهرم بیای شام خونش فقط من بودمو مارال شوهرش نصب در شمال داشته با پسرش اونجا بودن.
، خخخخ آذر تو هم منو گرفتیا کدام زن؟ کدام دختر حاضره با من که همش درگیر پروژه هستم خلوت کنه؟
، تا دلت بخواه دختر و زن هست آرزوی یک لب گرفتن از تو را دارن نا قلا تو با دختر بودی من حس ششمم خیلی قویه میخای رنگ لباس زیرشم بگم؟
، بفرما..
، لیمویی روشن!!!!
راست میگفت نوشین لباس زیرش لیمویی بود !
، خخخخ خیالاتی … نکنه علی را خیلی وقته ندیدی خیالات ورت داشته و خواب میبینی؟
، جوابمو بده میخای شکل دختره را هم بگم ؟
، خوب بگووو
، سبزهی روشن با باسن پر!!!
کاملن درست میگفت !!
، خوب بگووو قدش چی؟
، تقریبن قد من و هم هیکل من!!
عجیبه!!! اینم درست گفت تیپش مثل آذر بود کمی چاقتر !
، این همه خیالاتو از کجا پیدا میکنی؟
، یک سؤال جون مامانت راستشو بگو خجالتم بذار کنار
، باشه
، امیر از چطور زنی خوشش میاد؟ چاق؟ لاغر؟ متوسط ؟ و…؟
، زنی درست تیپ تو سبزهی روشن و هیکلش مثل تو ، رفتارشم مثل تو ترکیب اعضایشم درست کپ خودت
، مرسی که بی حاشیه و بی پرده گفتی یعنی اگه پارمیدا شکل من بود ازدواج میکردی؟
، آره قطعن
، خوب نگفتی اون زنی که شب باهاش بودی چقدر شبیه من بود!!!
، آذذذذذر بهتان نگوووو خخخخ
، جوابمو بده بگو چه شکلی بود و چکارش کردی؟
، آذر خواب دیدی خوش باشه کدام زن ؟کدام دختر؟ ولم کن حرف دیگه بلد نیستی صبحی گیر دادی تخیلات؟!
هر چه پافشاری کرد راستشو نگفتم و خودمو لو ندادم خسته شد …
، امیر لپتاپت کو ؟
، پشته بیا چکار داری؟
، حوصلم سر میره فیلم نداری ببینم ؟
، فیلم خوب ندارم
، چی داری ؟ کارتون؟ یا آموزشی؟
، زدم سیم آخر آمیزشی دارم اونم تو بچهای ممنوعه ببینی خخخخخ
، تو بچه ای من که دیگه زنم خخخخ هر چه داری بگو باز کنم
منم یک فیلم آموزشی سکس داشتم چهار تا زوج برای کلاس های سکسی گویا اروپایی بسیار تمیز و واقعی پوزیشنهای مختلف را اموزش میدادند و من که هر چه نگاه میکنم خسته نمیشم مخصوصن از یک زوج که خیلی شبیه خودمه زن هم واقعن نهایت زیبایی در وجودش پیاده شده سکانسی که از این دو خیلی دوس دارم زنه خودشو برنزه میکنه مرده مثل من سفید است نقششون در برنزه و سفید خیلی دیدنیست اونو بارها تکرار در تکرار نگاه میکنم
رمزشو گفتم باز کرد نگاهش کرد مدت فیلم بیش از دو نیم ساعته اولش کمی با دقت نگاه کرد زد پارت پارتشو دید پرسید
، امیر کدامش از بقیه زیباتره ؟
، اونی که مرده شکل منه
، آخخ آخخ میخواستم بگما باور کن انگار خودتی!
زد اومد با دقت همه ی پوزیشن های اونا رو دید و نگاه کردم که حالش داشت خراب میشد
، امیر این زنه اگه گفتی اونجا که برنزه کرده شکل کیه؟
، شکل آذر خخخخ
، جدی گفتم
، شکل تووو باور نمیکنی؟!
، چرا خیلی شکل منه همه اعضایش مثل مال منه
، تو خوشگلتری کجاهاش بیشتر مثل مال توست؟
، همه جاش
، مثلا؟
، پاهاش ، ساقهاش،رون هاش، باسنش، کمرش نافش، سینه هاش گردنش ترکیب صورتش جز چشماش، قدش و بقیه کپ منه …
، کاملن درست میگی اگه چشماش رنگی بود کسی نمیشناختت میگفت تویی
، امیر آب این زنه خیلی زیاد میاد همش مال خودشه؟
، تو زنی از من میپرسی؟!
، آخه خیلی زیاده
، مال تو از این کمه؟
، فکر کنم آره اینقدر نیست!!
اتوبان همدان ساوه تمام شد وارد خط همدان کرمانشاه شدیم آفتاب زده بود رسیدیم به نزدیکی همدان رفتیم صبحانه اونجا هم کلی از اون جفت شکل هر دو مون گفت و پرسید ، راه افتادیم چند دقیقه دیگه جلو دانشگاه پیام نور بودیم پیادش کردم گفت تهران کی بر میگردی؟
، احتمالا دو یا سه روز دیگه
، منم دو یا سه روز بیشتر کارم طول نمیکشه بیا منم رفتنی ببر
، اگه هوایی نرفتم حتمن میام
، خب بخاطر من زمینی بیا دوس دارم با هم حرف بزنیم خیلی لذت میبرم
، باشه سعی میکنم زمینی بیام بوسه ای از گونه ام کرد!
خداخافظی کردم و برای اولین بار منم در جواب بوسه اش بغلش کردم بوسیدمش و رفت !! همان بوسه آتش شد و افتاد جانم که چرا تو راه نبوسیدمش؟! و هزار خیال و کارهایی که میتونستم بکنم نکردم و مرغ از قفس پرید!!!
راه افتادم مرور کردم که چرا دستمو نکشیدم روناش ؟! چرا تو ماشین بغلش نکردم؟ چرا بحثو نکشوندم به سکس و تعریف از سکسهایی که با علی کرده؟
چرا نگفتم شب با نوشین چی کردم! و … خودمو سرزنش کنان مقصر دونستم و نقشه برای برگشت دو تاییمون کشیدم رسیدم کارگاه زنگ زدم رد داد جلسهام نوشتم عزیزم آذر جون عشقم من رسیدم نوشت بوووووس الهی شکر مواظب خودت باش عشقم.
همه کارها طبق روال پیش میرفت نیم ساعتی نشد زنگ زد گفت عزیزم ببخش امیر جون نتونستم ج بدم از جلسه زود رس دفاع از پایان نامه اش حرف زد گفت کاش می ماندی یک روزو همدان با هم میرفتیم کرمانشاه با هم برمیگشتیم ! منم کرمانشاه را میدیدم
، مگه یکروزه تمام میشد؟
، آره امروز تمامه
، عصر میام دنبالت اینجا کار خاصی ندارم
، اخ جووون مزاحم نباشم؟
، تا باشه از این مزاحم های خوشگل و دلبر!! تو خواهر خوشگل منی فدات بشم عشقم بووووس.
، مرسی عشقم امیرجون دوست دارم بووووووووس
، من بیشتر عشقم بازم از لبهای زیبایت بوووووس
ناهارمو ساعت ۴ بود ندونستم چطوری خوردم برگشتم همدان ساعت ۷ همدان بودم جلو دانشگاه سوارش کردم رفتیم گنجنامه دوری زدیم و شام را همدان خوردیم گفتم بریم کرمانشاه؟
، بریم چند شب باید اونجا باشیم؟
، یک یا دو شب
، باشه بریم خوب شد که لباس ورداشتم
راه افتادیم …
، امیر نگفتی دیشب با زنه تو خونه دوستت چی کردی؟!
، آذر گیر دادیا کدام زن؟
، همونی که شورت لیمویی تنش بود و سبزه و تیپ من بود!
، الکی میگی هیچ زنی تو زندگیم نبوده من کبریت بی خطرم
، ثابت کنم چی؟
، هر چه تو بگی
شورت نوشینو از تو کیفش درآورد گفت این شورت مال کیه؟!
، چه بگم شاید مال تو!
، نه مال همونیه که اون شب باهاش بودی مونده بود لای کمرمت مارالم شاهده کشیدم بیرون
، تو دیگه کی هستی بابا تسلیم ما یه غلطی کردیم، چه میشه کرد مثل علی خوش شانس که نبودیم فرشتهای چون تو نصیبمون بشه
، تعریف کن چکارش کردی اسمش چی بود
، نوشین دور از تو تقریبا تیپ تو بود بخاطر نزدیک بودن تیپش بتو اونو انتخاب کردم
، دختر بود یا شوهر داشت
، دختر اوپن بود
، چند بار کردی ؟
، از ساعت ۱۱ تا ۳ گاییدمش
، خیلی تنگ بود؟
، نه ولی گشادم نبود
، از کجا میدونی با کی مقایسه میکنی؟!
، با پارمیدا مقایسه میکنم از او تنگ تر بوده سکس های زیادی داشته تعریف کرد بیش از ده تا دوس پسر داشته
، آبتو چکار کرد؟
، دو بار خورد بار آخر ریختم تو کونش
، آخ جووون عجب دختر هاتی بوده
، کاش عکسشو میگرفتی
، تو کونش که گذاشته بودم فیلم دارم خخخخخ
، آخ جووون ببینم !
زدم فیلمش اومد دید دختر زیباییه با گیسوان بلند کمر باریک و باسن بزرگ سبزه روشن مثل خودش کیرمو دید گفت وااا خدا چطوری اون همه به اون کلفتی را جا میده؟!
، مگه میشه زن باشی و از کیر بزرگ ترس داشته باشی خخخخخخ؟!
، مال تو خیلی بزرگه دو برابر مال علیه!!!من که ابدن بتونم !!چه جلوم چه عقبم جاش بدم بیچاره پارمیدا چی میکرد؟!
، خیلی راحت تحمل میکرد
، از جلوش؟
، آره هم از جلو هم از عقب
، چه بگم من یکی که میترسم و تجربه ندارم وااای اگه زنت میشدم بیچاره میشدم!
، چرا؟! من بدم ؟ زشتم؟ بداخلاقم؟ آخه چرا؟!!!
، اونارو نمیگم آخه مال تو خیلی کلفته !¡
، مگه دیدی؟
، تو فیلم معلومه دیگه دست نوشین وقتی میگیره بذاره پشتش معلومه به نصف کلفتی مال تو را هم نمیرسه! موندم چطوری جاش میده پاره نمیشه
، خوب فرم مال من خاصه نوکش تیزه و کمرش مثل کمر خودت قوص دار همین باعث میشه خودشو جا کنه
، وااای نگووو چندشم شد امیییییر
پلیس راهو که رد شدیم رسیدیم گردنه لپتاپو ورداشت فیلمو باز کرد رفت رو پارت همون جفتی که شبیه منو خودش بود گردنه اسد ابادو بالا رفتیم هنوز به راهدارخونه نرسیده دستمو گذاشتم رو پاش گرم و نرم بود غرق در نگاه به فیلم ، دستمو آرام ارام بردم سمت لای پاهاش و دیگه دستم از رو شلوار لی روی کسش بود ولی شلوارش ضخیم بود چیزی حس نمیکردم و بر گشتم لای روناش گردنه را پایین رفتیم اسد آبادو رد شدیم جاده شلوغ بود آذر مشغول تماشای فیلم سوپر همان جفت شبیه مان بود دستم زیر تاپش رو شکم لختش بود و نافشو نوازش می کردم کنگاور رسیدیم دستمو رو شکم لختش همچنان میمالیدم هر چه میکردم بره تو شلوارش سفت بود نوک انگشتام تا نزدیکی بام کسش بیشتر نمیرفت هیچ اعتراضی هم نداشت کنگاورو رد شدیم کمی جابجا شد تونستم دکمهی اول شلوارشو باز کنم و دکمه های بعدیشم با حرکاتش کمکم کرد تا همشو باز کردم گفت راحت شدی؟! بفرماااا ببینم ولم می کنی؟!
، مال خودمه تو فیلمتو نگاه کن
، از کی تا حالا مال تو شده؟!
، وقتی مامانت تو را برام زایید
، چه رودار؟! آههههههه
دستم رسید رو کوسشو با تکانی دو انگشتم تا بند اول رفت تو سوراخ کسش شروع کردم مالیدن و تو کوسش انگشتامو بازی بازی کردن بیشتر تو دادن که هردو بندش تو کسش بود و آه و نالش امان نمیداد حرفی بزنم به یک راه فرعی رسیدیم ماشینو کشیدم پارکینگش پایینتر جای یک الاچیق چوبی بود پشتش پناهگاه خوبی بود گود بود و از دید ماشینها کاملن پنهان چشاش خمار شده بود لپتاپو بست داد پرت کردم صندلی عقب دستشو اورد انداخت گردنم لب گرفت لب همو خوردیم دستم تو کسش بود نفسش بند اومده بود گفت صندلی منو بخوابون صندلیشو تا آخر خوابوندم سینهاشو مشت کردم تکمه های مانتوش را قبلن باز کرده بود تاپشو کشید بالا تا بالای سینه هاش سوتینشو از زیر دادم بالا سینه های اناریش پرید بیرون سفت و دست نخورده بود لبمو گذاشتم تا جون تو فک داشتم خوردن ناله هاش سقف ماشینو خراب میکرد دستم از مالش کسش بیکار نبود همه کسشو تو مشتم داشتم و خیس اب بود کمرشو داده بود بالا که راحت بمالمش دستش آورد کیرمو گرفت کمربندمو باز کردو شلوارمو داد پایین کیرمو حلقه کرد گفت اینو میخاااااام همینوووو. چه کلفتهههه واااای نه منو پاره میکنه !!!
تا خواستم برم روش نذاشت گفت نه نکووون فقط بمال اطاعت کردم دستشو حلقه کرد کیرمو جق زد طولی نکشید ابشو کامل آوردم از درد ارضا گریه کرد با شدت کیرمو فشار داد آب منم اومد
چنان با فشار زد بیرون پاشید رو فرمان حتی رو داشبرد ماشین!!! سرشو گذاشت رو پام کیرمو بوسید مالید صورتش بوسش کرد نبرد دهنش دستمو از پشت بردم لای باسنش کسش پر آب بود و داغ انگشتمو کردم تو کونش نمیذاشت ولی به زور کردم توش گفت دردم میاد نکن
کمی حالش اومد جا راه افتادیم انگار پشیمان بود خودشو تسلیمم کرده بود زنگ زد به علی ترسیدم چیزی بگه اما فقط حالشو پرسید گفت همدانم کارم تمام نشده دلم تنگ شد زنگ زدم حالتو بپرسم حرفهای معمولی زدن و قطع کرد
حس کردم عذاب وجدان گرفته بود اما من ککم هم نمیگزید نقشه داشتم شب بگامش
راه افتادیم تا بیستون حرف نزد و جوابمم نمی داد ، اونجا پرسید سکسم چطور بود؟! گفتم معرکه کمتر زنی اینهمه آب تو ارضا شدن ازش خارج میشه دستمو کردم لای پاش گفت شلوغه تصادف می کنی رانندگیتو بکن
بسته تموووم میشه خخخخ میخای نکنه تا برسیم تمومم کنی؟!
، تو تموم شدنی نیستی تو جاویدانی تو عشق منی تو ناز منی تو زن منی ! مگه نه؟
، هوووم زنتم
آهی از ته دلش کشید و کیرمو که زیپ و کمربندم باز بود از زیر شورتم مشت کرد گفت ببین چه کلفته؟! پاره میکنه نمیذارم
، مگه باتوعه تو زن منی باید بکنمت!
، نه نمیذارم پاره میشم من خیلی تنگم مال علی نصف مال توعه اذیتم میکنه اینو هرگز نمیتونم تحمل کنم!
، وقتی همشو کردم توت و گفتی بازم میخام چی؟!
، نه قول بده فقط با دستات ارضام کنی قول بده
، باشه اگه دیدی اذیت میشی حرف تو
، چرا این همه کلفته؟!
، چرا می ترسی از کلفتیش؟!
، ترس که وحشت دارم این منو پاره میکنه میدونم حرفشم نزن خیلی کلفته!
، آخ جووون یکی پیدا شد از مال من بترسه !کجاش کلفته؟!
، این تهش خیلی کلفته دو دستی هم بهم نمیرسه!!
خوابید لبشو گذاشت نوک کیرمو لیسش زدو فقط سرشو کرد دهنش مزه مزه کرد از دهنش درآورد بغل کیرمو لیس زد تخمامو دستش گرفت
، وااای تخماتم بزرگه !!
، آخه مثلن مردم من
، فدای مردم بشم میخای امشب با این زنتو چکار کنی؟!
، جووون عشقمو میخام ابستن کنم یه نی نی بذارم تو شکمش
، جووونم آخه پاره میشم چکار کنم دوسش دارم
، نه نترس راهشو بلده نانازت دهن باز میکنه
نزدیک خوابگاهم رسیدم ریموتو زدم پارکینک باز شد با اسانسور رفتیم طبقه ششم تک واحدی بزرگ و لاکچری که شرکت برام رهن کرده
رفت دوش بگیره نذاشت منم باهاش برم رفتم تو حمام اتاق مهمان دوش گرفتم حوله به تن اومدم هنوز زیر دوش بود
منتظرش شدم درو زدم
، عشقم بیام لیفت بزنم
، نه دارم درمیام
درو باز کرد حوله تنش اومد بیرون بغلش کردم چقدر نرم تر شده بود و بدنش داغ!!!چند قطره آب از گیسوانش چکید رو تخت سینه هاش مثل توپ قل خورد اومد رو سینه هاش حولشو داده بود کنار کمربندشو باز کرده بودم تا روی تخت برسیم از تنش در آوردم زیباترین موجود دنیا را در اغوشم دیدم حوله منم زمین بود افتادم جونش ذره ذرهی تنشو بوسیدمو خوردم اذر هم بیکار نبود بدتر از من نوازشم میکردو تا میتونست گازم میگرفتو میخورد کسشو خوردم انگشتمو کردم توش چوچوله شو مک زدم تشکو چنگ زد ابش مثل دیگ میجوشیدو نوشجون میکردم گفت کیرتوووو میخااام بکوووون پارهام کن گوووش نده سوراخ کسش واقعا تنگ بود و دهن باز نمیکرد مگه کیرم میرفت توش با چندین ضرب فیت فیتش شد و تو دهها حرکت تا اخرش رفت توش نفسش بریده بود
من ابم دیر میاد اما در گاییدن آذر نمیتونستم طولانیاش کنم هر لحظه تو اوج بودم آذر ابش اومد و ارضا شد بدنش رعشه کشید لرزید چشاش صد برابر زیباتر شد منم آبمو ریختم ته کسش زیرم داشت وحشیانه لب و دهنمو میخورد که نمیتونم بیان کنم چه حالی داشتم
بعد از اپیلاگ و تسکین و اوردن از اوج قلهلذت و شهوت به حال طبیعی اجازه خواستم رفتم یخچالو باز کردم چند نوع آب میوه و کیک و شکلات اوردم با دیدن سینی و لخت تنم و کیرم که هنوزم سیخ بود پا شد سینی را گرفت لیوان اولو آورد لبمو داد خوردم منم لیوان مشابه را گذاشتم لبش و دادم خورد
پوست من خیلی سفیده جای جای پوستم چنگ زده بود قرمز بود چندین جا هم نقش دندوناش معلوم بود پوست اذر هم سبزه روشنه بسیار زیبا با تن من نقش آفرینی میکرد
تا صبح نمیدانم چند بار گاییدمش اما میدونم که سیر نشدیم
کسش بی نهایت تنگ بود و گوشتی در عین تنگ بودن تحمل کیرمو خوب داشت، خودشم تعجب میکرد چرا پاره نشده؟! وقتی کیرمو میکشیدم کسش کش می اومد میکردم توش انگار سوراخی نداره کیرم تنشو سوراخ میکرد میرفت توش! هر لحظه حس میکردم سوراخ تازه ای تو تنش باز میکنه همه جای کسش به کیرم چسب بود
شنبه بود تا چهارشنبه پیشم موند کلی شبا با علی چت می کرد الکی میگفت خونه دوستش مهمانه کاراش گره خورده استادش از دفاعیه اش ایراد گرفته باید تکرار کنند
چهارشنبه بلیت هواپیما گرفتم دوتایی پرواز کردیم تهران اولین سفر هواییاش بود خیلی استرس داشت اما خوشش اومد
نزدیک یک ماهه از اون سفرمون سپری شده تو مدت یک ماه دهها بار اذرو گاییدم خوشبختانه تو سکس نخست حامله نشده چون تا اومدیم تهران سه روز بعدش پریود شد
دیشب تا صبح بغلم بود خواب تو چشمامون نرفت هر دو از سکس سیر نمیشدیم آبمو تو کسش نریختم از کونشم میکنم یا میریزم کونش یا میپاشم رو بدنش و رو باسنش آذر انگار زن خودمه همش برام بیتابی میکنه باز برنامه گذاشته که دانشگاهش باید بره یک دورهی را بگذرانه تا در آموزش و پرورش استخدام بشه علی هم عاشق درآمد زیاده تشویقش کرده بره
در حالیکه میخا بیاد پیش من تو کرمانشاه چند ماهی که پروژه ام ادامه داره با هم باشیم من الان کرمانشاه هستم چهارشنبه تهرانم دو شنبه با آذر پرواز میکنم کرمانشاه در حالیکه آذر انگار با اتوبوس میخاد بره همدان
دلمون برای هم یه ذره شده آذر قصد حامله شدن نداره مدتیست با علی درگیرن حتی حرف جدایی هم در میان است منم با علی از بچگی خوب نیستم با وجود بزرگتر بودنم علی بارها به من خیانت مالی کرده حتی باغی داشتم از من برای اینکه تبدیل به گلخانه بکنه شریک باشیم سند عادی داشت وکالت دادم مفروزش کنه زد بنام خودش و بالا کشید میلیاردی فروخت و دیناری بمن نداد دعوامون شد فحش زن و بچه هم بمن داد اونموقع من با پارمیدا زن و شوهر بودیم منم قسم خوردم عوضشو میکنم
حالا آذر میگه بخاطر تو از مهریه ام میگذرم طلاقمو میگیرم تا با تو ازدواج کنم من سر دو راهی گیر کردم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید