داستان سکسی تقدیم به شما
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
چشامو که باز کردم اتاق تاریک بود. فراز کنارم نبود بلند شدم پیداش کنم که از بیرون صدای حرف زدن شنیدم. آروم اومدم پشت در و یه کم لای درو باز کردم. توی هال کنار پنجره لخت وایساده بود و داشت یواش با تلفن حرف میزد.
نه هنوز نرسیدیم یه جا اتراق کردیم فردا میریم
شما که افتخار نمی دید وگرنه اون رومونم میدیدی
نه اون پشت مشتا همین جلو ملو ها
… خنده نداره می خوای ببینی باید بیای شمال
نه اونجا نمیام گروپی حال نمی کنم-. کوفت چرا می خندی
. نه نداره آدرس و اس می کنم خودت پاشو بیا به دوستات بعدا حال می دم- معلومه که هستم حریف بیشتر از شماشم بودم ولی گفتم که گروپی حال نمی ده
نه اون ایرادی نداره پایه است همه جوره
… جی افم بود گفتم که … گفتم که اون پایه است هر چی من بگم اسلیوی حال می کنه
… حتما هستم که طاقت میاره ولی تو فکر نکنم طاقت بیاری
… نه رومو نمی گم زیرمو دارم می گم
… باز خندید
… تو بیا زیر و رو یه جوری ردیفش می کنیم
من التماس نمی کنم التماس میشنوم خواستی بیای از نزدیک ببینی خوشحال میشم
… نه قهر نکردم
… اهل سکس تل هم نیستم
هه هه ههه
. شنیدی میگن اندازه مهم نیست
… وقتی بیای می فهمی مهمه
. اوکی پس، باشه فردا غروب- فاک یو . اِ ببخشید منظورم میس یو بود
بای خوش خنده قبل اینکه برگرده سمت اتاق زود برگشتم سرجام و رومو کردم سمت دیوار و اشکامو قورت دادم. نیومد تو اتاق انگار رفته بود سیگار بکشه. چند دقیقه بعد صدای تلویزیون بلند شد. فهمیدم برنمیگرده. نمی دونستم چی کار کنم. آخه این چه بدبختی بود گریبان منو گرفته بود. آروم گریه می کردم و به خودم لعنت می فرستادم. لاس زدنش رو دیده بودم ولی همیشه خیال میکردم ته تهش بهم وفاداره. حالا داشت دختر رو میکشوند شمال جلوی چشمای من بکندش. چی کار باید میکردم. میدونستم اگه به روش بیارم بدتر میکنه و به خودم زهرش میکنه. باید اتفاقای عاشقانه چند ساعت قبل رو ادامه میدادم تا خودش منصرف شه. باید اونقدر عشق بهش میدادم که فکر طرفو از ذهنش بیرون کنه. تو اون لحظات تنها فکری که به ذهن بیچاره و اسیر من میرسید همین بود. چند تا نفس عمیق کشیدم چشامو پاک کردم و بلند شدم. در اتاق و باز کردم که برگشت طرف در. یه سوتی کشید (آخه لخت لخت بودم) و گفت: جان… یه لبخند زدم با دست یه عشوه ای به موهام دادم و مثل مانکنا رفتم طرفش. بلند شد نشست ته کاناپه و با دست زد کنارش که یعنی بیا بشین اینجا. بی اعتنا به این حرکتش رفتم صورت به صورت نشستم رو زانوهاش. گفت: جیگر نمی گی این طوری سکته می کنم داغ سفر شمال می مونه به دلت؟ همینطور که خودمو به روناش میمالیدم صورتمو بردم نزدیک و گفتم: نترس بادمجون من ! مگه دفعه اولته زن لخت می بینی؟ با دست شروع کرد کونم و ناز کردن و گفت: نه ولی شاید دفعه آخرم بشه با این اداهای خوردنی. گفتم: دور از جون دیوونه . می خوام این دفعه دست من باشه اجازه هست؟ گفت: دست تو پای تو لب تو کس تو- شروع کرد لبامو خوردن. دستامو گذاشتم پشت سرش رو کاناپه و همینطور که خودمو بهش میمالیدم لباشو میک میزدم. بعد آروم ازش جدا شدم و رفتم پائین روی زمین نشستم. آروم پاشو از هم باز کردم که خنده رو تو چشاش دیدم. دستامو گذاشتم رو روناش و شروع کردم زبون زدن کیرش. سرشو تکیه داد عقب و یه اه بلند کشید. اول سر کیرشو زبون می زدم بعد شروع کردم خوردن تمام کیرش. با حرص تمام میک میزدم دستامو گرفتم دور کیرش و میکشیدمش تو دهنم. اوم اوم میکرد ولی هیچ چی نمی گفت. با دست کیرشو می مالیدم و سرمو برده بودم زیر تخماشو میخوردم. کیرش حالا راست راست شده بود. دوباره بلند شدم وایسادم. سرشو بلند کرد و نگام میکرد. گفتم: قرص داری یا اسپری؟ با سر تائید کرد و ساکش رو نشون داد. از تو ساکش اسپری رو پیدا کردم و زدم به کیرش. باز سرشو به عقب تکیه داد و یه لبخندی هم گوشه لباش بود. رفتم از آشپزخونه دو تا لیوان آوردم و مشروب ریختم. یکیش رو دادم دستش و یکی دیگرو شروع کردم مزه مزه کردن. همونطور که داشت میخورد منو هم نگاه میکرد. مشروبو از گوشه لبم ریختم پائین. همونطور که میرفت پائین با دست دنبالش میکردم. تا رسید به کسم. با انگشت مشروبو پاک کردم و انگشتم رو کردم تو دهنم و شروع کردم میک زدن انگشتم. یکی از پاهامو بلند کردم گذاشتم روی میز و انگشت وسط اون یکی دستم رو آروم کردم تو کسم. چشاش خمار شده بود و با لذت داشت نگام می کرد. از یه طرف انگشت دستم رو با ملچ مولوچ میک میزدم از اون طرف هم یواش یواش سه تا از انگشتامو میکردم تو کسم. کمرم رو هم تکون میدادم به سمت جلو انگار که یکی داره از پشت منو میکنه. چند بار که این کارو کردم انگشتامو از تو کسم درآوردم و کردم تو دهنم. خم شده بود جلو همینطور که میخورد منو هم با نگاش میخورد. دو تا دستام رو آوردم پائین کمرم رو دادم جلو و با انگشتام لای کسم رو باز کردم. گفتم: منتظره
… اومد بلند شه که گفتم: آ آ آ نه قرار شد دست من باشه بشین … نشست و دستاشو از دو طرف باز کرد رو پشتی کاناپه و پاهاشم تا میتونست از هم باز کرد. کیرش راست راست بود و داشت تو هوا میلرزید. گفت: اینم منتظره-… رفتم طرفش پاهامو گذاشتم دو طرف رونش و نشستم رو پاهاش. تکیه داد و همینطور نگام میکرد. رفتم جلوتر و دولا شدم. حالا سینه هام نزدیک دهنش بود. یواش میزدم به لبش ولی تا میخواست گاز بگیره دور میشدم. یه خنده ای کرد و دوباره تکیه داد. یکی از پاهامو آوردم بالا روی کاناپه و خودمو کشیدم جلوتر با دست کیرشو گرفتم و مالیدمش سر کسم. هی می مالیدم به چوچولم و میبردمش پائین تا سوراخ کون و باز میاوردمش بالا. نگاش کردم. چشاشو بسته بود. گفت: می خوای دیوونم کنی ؟… گفتم: می خوام دیوونه شم
بعد با فشار نشستم روی کیرش. هر دومون یه آخ بلند گفتیم. اون یکی پا رو هم آوردم بالا از شونه هاش گرفتم و شروع کردم بالا پائین کردن. کمرم رو گرفته بود و کمکم می کرد. – وای . وای . اوف اوف خدا-… ووووی فراز . وووووی مُردم- مُردم ووووووی جوووون کیر خودمه- کیرتو می خوام- وااااای فراز واااای هیچ چی نمی گفتم فقط نگام میکرد. نگاهی پر از شهوت و لذت. یه نگاه فراتر از همه لذت سکس و هم آغوشی. یه نگاه خسته آروم عاشقانه مهربون وحشی که بیشتر از کیرش منو حالی به حالی می کرد. آب اون که حالا حالاها نمیومد منم نمی خواستم آبمو زود بیارم. به خاطر همین دست کشیدم. شروع کردم به جای بالا پائین کردن خودمو جلو و عقب کشیدن. میرفتم جلو و سینه هامو میزدم به سینه اش. کونم رو تو دستاش گرفته بود و کمکم می کرد. بعد از رو کیرش بلند شدم. برعکس شدم پاهامو دوباره گذاشتم رو کاناپه دو طرف روناش و خم شدم تا دستام رسید رو زمین. گفتم: بکنش تو- کیرشو گرفت و دوباره کرد تو کسم. با پاهام به کاناپه فشار میاوردم و با دستام به زمین و دوباره رو کیرش جلو عقب می شدم. ناله میکردم ناله هایی شهوتناک و پر از هوس. اسمشو صدا میزدم و قربون کیرش میرفتم. اونم باز دو طرف کمرم رو گرفته بود و به رفت و برگشتم کمک میکرد. حرکتم رو تند کرده بودم که شنیدم خیلی آروم گفت: جوووون-. دیگه طاقت نیاوردم به دستام فشار آوردم اومدم بالا همینطور که تند تند بالا پائین می کردم گفتم: وااااای فراز اوووومدم-… اووومدم … وووووووووی وااااااای
بعد ولو شدم تو بغلش. سرمو تکیه دادم عقب به شونه هاش. عرق کرده بودم. با دست موهای روی پیشونیمو زد کنار و گوشه لبمو ماچ کرد. سرشو برد کنار گوشم و همونطور که لاله گوشم رو زبون می زد گفت: این طوری هم بلد بودی رو نمی کردی کوچول؟ همونطور که نفس نفس میزدم گفتم: تو همیشه باش قول میدم چیزای دیگه هم رو کنم. یه خنده ای کرد و گفت: من که همیشه در خدمتم ولی کنجکاو شدم ببینم دیگه چی بلدی. گفتم: نمیخوام در خدمت باشی فقط مال من باش. آروم با دندوناش لاله گوشم رو کشید و ول کرد بعد زمزمه کرد: شنیدی نه؟ یخ کردم . نمیدونم منظورش به مکالمه تلفنی بود یا یه چیز دیگه. خودمو زدم به اون راه گفتم: چیو شنیدم؟ از روی کیرش بلندم کرد و برعکسم کرد و رخ به رخ گذاشتم روی پاهاش. ابروهاشو برده بود بالا انگار داشت میگفت خودتی! باز هم لو ندادم گفتم چیو شنیدم آخه؟ گفت: تلفن من و شیرین رو! گفتم: شیرین دیگه کیه؟ گفت: همون جنده تو رستوران! گفتم: مگه زنگ زد؟ دوباره ابروهاشو برد بالا. فهمیدم انکار دیگه فایده ای نداره. اخم کردم و از رو پاهاش بلند شدم و نشستم رو یه مبل دیگه. اونم دوباره تکیه داده بود به کاناپه و داشت تمام حرکاتم رو با یه نیمچه لبخند نگاه میکرد. سرمو گرفته بودم یه طرف دیگه و داشتم با اشکام میجنگیدم که پائین نیان. دو سه تا نفس بلند کشیدم که دیدم داره میخنده. برگشتم با اخم نگاش کردم. گفت: وقتی حسودی میکنی میخوام بخورمت. اومدم یه چیز بگم که دیدم اگه حرف بزنم بغضم لو میده هیچ چی نگفتم. بلند شد اومد جلوی من رو زمین چارزانو نشست و دستشو گذاشت رو زانوهامو گفت: آخه من به تو چی بگم هنوز نفهمیدی؟ هنوز منو نشناختی؟ من مگه کم از این در و دافا دور و برم دارم؟ تو از خودت نمی پرسی چرا سه ساله این منو ول نمی کنه؟ با بغض گفتم: آخه هیچ الاغی مثل من تحمل این کارا رو نمی کنه. با خنده گفت: صورتشو ببین بغض کرده مثل نی نی خوردنی ها! بعد با دست اشکی رو که داشت میریخت پائین پاک کرد و گفت: فراز بمیره واسه این بغض کردن ها و اشک ها. شیرین سگ کی باشه! تا وقتی یه جیگر مبتکر اینجا دارم! قربونت برم یه لاس زدن ساده بود. همیشه این دافا جذبم می کنن ولی پای عمل که میرسه این کیر توی هیچ کُسی غیر از اینی که اینجا نشسته نمی ره! با دست نازم میکرد و می خندید. گفتم: جون فراز بگو همشو شوخی کردی؟ گفت: جون همین فراز اوزگل که اینجا جلوی پاهای شما زانو زده من یه دونه جیگر دارم اونم الان داره با اشکاش شبمونو خراب می کنه. سریع اشکامو پاک کردم که شروع کرد قهقهه زدن و ماچ کردن سر و صورت من. بعد بغلم کرد برد روی کاناپه گفت: قول داده بودی یه چشمه دیگه از کاراتو نشون بدی. این لامصب که از شق مرد
. خندیدم و برگشتم طرفش. حالا دوباره امنیتم رو داشتم. رو ابرا بودم و میدونستم چه طوری تلافی کنم.
ادامه دارد
نوشته: ؟
نوشته های مرتبط:
سفر دردناک شمال (2)
سفر دردناک شمال
سفر شمال خونه دوستم
من و بیژن در سفر شمال
سفر به شمال (۲)
امید و سفر شمال
سفر شمال (۱)
سفر شمال با یادگاری خواهرم
سفر شمال (۲)
سفر به شمال
اولين سكس با علی در سفر شمال
سفر شمال من و همسرم
سفر نحس شمال با مامان
سفر شمال و سکس من و دختردایی
سفر شمال و سکس با دوست خانمم
روز دردناک و لذت بخش من
خاطره دردناک کون دادن در ده سالگی
دردناک ترین سکس عمرم با داداشم
تجاوز دردناک
سکس خشن و دردناک با …
قراری که تبدیل به تجاوز دردناک شد
گی بار اولم دردناک بود
سکس دردناک اولم با آقای سن بالا
زنپوشی دردناک
سكس دردناک
کارآموزی دردناک با همکلاسی تو نمایشگاه ماشین
گی دردناک من
معاینه دردناک مارال
بردگی سخت و دردناک ندا (۲)
بردگی سخت و دردناک ندا
کون دادن من به طرز خیلی دردناک و غم انگیز
خاطره ی فراموش نشدنی دردناک
خیانت دردناک به شوهرم
دردناک ترین روزم
سکس با لذت ولی دردناک
سکس دردناک الینا و بهاره
تقاص دردناک
داستان های سکسی و دردناک مامانم
داستان سکس با خواهرم تو شمال
از شمال تا پرندک
شمال لذتبخش (۲)
شمال لذتبخش (۱)
همسایه ویلای شمال
جرأت حقیقت در شمال
سکس با زن عمو در شرجی شمال
شمال با خواهرزن
خاطرات شمال یادش بخیر
خاطره شمال با سارا
تجاوز در جنگل های شمال به من و مهسا
شمال زهر ماری
مسافرت شمال با دخترخاله
دخترای بی رحم شمال شهر
سکس با دوست دختر شیمیل تو ویلای شمال (۱)
سهیل و تکرار خاطرات شمال
خاطرات شمال محال یادم بره! (۱)
دانیال ، کونی قرضی در شمال
گی تو شمال با دوستام (۲)
آن شنیدستی که در بلاد شمال… ؟
خاطرات شمال محاله یادم بره
پدر زنم تو شمال با زیرکی منو کرد
خاطرات شمال محاله یادم یره
اولین سکس با رها جون مو خرمایی تو شمال
بعد چهار سال رفتم شمال (۱)
خاطرات گی در شمال
سکس موازی در شمال
شیرین و شمال
سکس با دخترخاله در شمال
مسافرت شمال با زنم
عاطفه و دوست جدید تو راه شمال
دو روز در شمال (داستان گی گروهی من)
مسافرت شمال با سحر
کردن کون پسر همسایه در شمال
یک شب شمال….فقط عشق و حال
با فک و فامیل در شمال
کون دادن در باغ های شمال
اولین سکس دختر عمم تو شمال
دختر بلند کردن در شمال
ویلای شمال (1)
منشی شمال
اولین رابطه تو شمال
سكس در ويلاي شمال
دوست دخترم رو بردم شمال
سکس در ویلای شمال
سکس به یاد ماندنی در شمال
خاطرات خوش شمال
سکس بیاد ماندنی با سه دختر در شمال
سکس سه نفری در شمال
حال دادن هستی تو شمال
از جنوب به شمال
من و مینا و سکس در شمال
اولین سکس در سفر مشهد
سفر عالی با پشیمانی
خاطره سفر شیراز
سکس خانوم متاهل در سفر آنالیا
بهترین سفر من با شوهرم
سفر به بهشت (۱)
سفر در زمان (۳ و پایانی)
سفر در زمان (۲)
سفر در زمان (۱)
همسرم لیلا در سفر
سفر به فیلبند (۱)
شیطونی تو سفر مشهد
سفر با مینی بوس همراه عمه
سفر زیبا و بیاد ماندنی با زن دایی عزیزم
بهترین و بدترین سفر
سفر ۵ ساعته (۲)
سفر ۵ ساعته (۱)
سفر با زنم به بوشهر
سفر اروپا
سفر ماموريتی به كیش
سفر هیجان انگیز به OWK
سفر به اریبل و دانلود اپ گریندر
سفر باحال
سفر به دبی با همسر خوش استایلم
سفر به باکو
سفر پنج ساعته روی پای پسرم
سفر عمره دانشجویی (۱)
سفر به ییلاق با زن داداش فاطی
سفر مشهد و مشاور بچه باز
سفر سکسی به شیراز (صوتی)
شیرین ترین سفر من رفیق مرحومم
خاطرات سفر با سارا و دامیان
کردن امیر تو سفر زیارتی
سفر پر برکت به بندر
یه سفر درجه یک (۱)
سفر سکسی به کیش
سفر با خانم مطلقه
سفر سکسی به شهسوار
سفر باکو با اعمال شاقه
سفر با مامان
من و دوس دخترم، سفر تایلند
کون دادن به جعفر در سفر
سفر زیارتی و مهماندار حشری
سفر ۱۲ ساعته واسه سکس
سفر دانشجویی به دشت هویج
سفر به شیراز و وصال خواهرزن
سفر زیارتی سیاحتی کون کثیف
سفر پربرکت به مشهد
سفر پر ماجرا به تهران
سفر کیرخوری من
سفر کرده (2)
سفر کرده (1)
سفر به دیار رویا جون
سفر پربار به آنتالیا
حکایت سفر به قشم
من و زندایی در سفر شاهرود
سفر با زن داداش
اولین سفر حاجی به سانفرانسیسکو
دستاورد سفر سیاحتی-زیارتی
بازم یه سفر دیگه 3(قسمت آخر)
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید