این داستان تقدیم به شما

من اسمم ميلاد هستش و يه خواهر دارم به اسم خاتون
من 26 سالمه و خواهرم 29 سالشه و دوتامون ليسانسمون رو گرفتیم
اول از خواهرم بگم که قدش حدود 165 هستش وزنش هم شصت و خورده‌ای هيکلش کاملا فيت و سينه هاش فوق العاده سکسي و تو پر کونش هم خوش فرم که وقتي مانتو ميپوشه ميخواد مانتو رو جر بده طوري که من که داداششم بهش نظر داشتم چه برسه به بقيه, تو خونه هم هميشه لباس هاي خيلي باز ميپوشه بخاطر همين از اوايل سن بلوغ بهش نظر داشتم و چند باري هم تونستم وقتي حمام ميره کس و کون و پستوناي نازش رو ببينم. البته دوست پسرم داشت و چند بار سوتی دادنش رو دیده بودم و یه بارم وقتی که میخواست بره بیرون نمیدونست من تو حیاطم و زیر پله‌ها وایسادم، گوشیش که زنگ خورد برداشت و با خنده میگفت دارم میام دیگه، آره اونم خالی کردم… که مطمئن شدم با دوس پسرش اهل حالم هست
اين ماجرا که ميخوام تعريف کنم زمانیه که کنکور داشتم و خواهرم 21 سالش بود. ماجرا از اونجا شروع شد که خواهم دنبال کار ميگشت و من چون قلم چي ميرفتم با پارتي بازي و معرفی خواهرم تونستم مراقب(پشتيبان) قسمت دخترونه حوزه بغليمون بکنمش که حداقل تا یه مدت بیکار نباشه. البته برا معرفیش لاس زدنش با مسئول اونجا و کس بودنش بی تاثیر نبود.
خلاصه روز اول کارش رفت و راضي بود و گذشت تا اينکه يه روز که رفته بودم امتحان بدم زود ورقه رو دادم و با خودم گفتم برم يه سر به حوزه خواهرم بزنم چون زياد دور نبود . وقتي وارد طبقه اي که خواهرم مراقبش بود شدم ديدم داره صدا جر و بحث مياد فهميدم خواهرم ورقه يک از اين دختر ها رو گرفته اون دختره هم خيلي جنده بود و عصبي اومد بيرون بهش گفت بيچارت ميکنم و رفت بيرون

خلاصه اون روز گذشت و اتفاقي نيفتاد, 2 هفته بعد باز ما امتحان داشتيم که وقتي من رسيدم ديدم 3 تا از اين شر هاي حوزه داشتن راجع به يه مراقبي صحبت ميکردن که با خواهر يکي از اونا جرو بحث کرده که فهميدم منظورشون خواهر منه. منم يواشکي گوش دادم و فهميدم نقشه کردن خواهر من رو کشيدن و يکيشون گفت مسير برگشت خواهر من رو ميدونه و تو همون مسير يه خونه نيم ساز هست که تو يه کوچس که پرنده پر نميزنه تو خونه هم کسي نيست و فهميدم ميخوان خواهر من رو ببرن اونجا و حسابي بکننش, من واقعا هنگ کرده بودم و عصبی شده بودم و افتادم دنبالشون ببینم دقیقا منظورشون خواهر خودمه یا نه. با تعریفایی که میکردن مطمئن شدن منظورشون خاتونه. حرفاشون یجوری بود که در عین عصبانیت کيرم حسابي از شنيدن اينا شق شده بود چون خيلي وقت بود تو تصوراتم ميخواستم گاييده شدن خواهرم توسط چند نفر رو ببينم اما نمیدونستم وقتی که به واقعیت برسه خیلی عجیب میشه و آدم شاید از خودشم بدش بیاد. حرفاشون خیلی رکیک و زشت بود و یکیشون میگفت جنده خانمو دو سه دست میکنیم بعد ولش میکنیم. یکی دیگشونم میگفت اگه خیلی ممانعت کرد ببندیمش و هر سه تاشون زدن زیر خنده. مخم داشت سوت میکشید که این سه تا بچه اراذل دارن این حرفا رو میزنن و حتی فکر این به ذهنشون رسیده که یه دخترو به زور بکنن. (ميتونيد اسمش رو بزاريد بي غيرتي ولي اين از سن بلوغ تو ذات من بود و از اونجايي که خواهرم فوق العاده سکسيه اين تصورها از خيلي وقت پيش تو ذهنم ايجاد شده بود که چند نفر دارن به زور ميکننش و منم حال ميکردم با اين تصور )
از طرفی هم به خودم میگفتم مگه الکیه روز روشن یه نفرو ببرن تو یه خونه بکننش بالاخره خاتونم دختر زرنگیه و عمرا بتونن چنین کاری باهاش بکنن اونا هم فرار میکنن. خلاصه دل تو دلم نبود و امتحان که تموم شد افتادم دنباله اونا و اونا هم وقتي رسيدن به حوزه خواهرم اون دختره که باهاش جروبحثش شده بود اومد بيرون و بهشون گفت داره مياد يه درسي بهش بدين که ديگه غلط اضافي نکنه داداشش هم بهش يه چشمک زد گفت حله

وقتي خواهرم از حوزه اومد بيرون اين 3 تا افتادن دنبالش تا رسيدن به يه کوچه خيلي تاريک و اروم اروم بهش نزديک ميشدن کوچه هم پرنده پر نميزد توش ( ساعت حدود 7-8 بود ) منم پشت ماشينا قايم شده بودم نگا ميکردم که ديدم يهو جلو خواهرم رو گرفتن يکيشون چاقو در آورد گفت جيکت در بياد با چاقو از خجالتت در ميام (گرچه اون 3 تا از بچه دبيرستاني هاي سوسول بودن که اهل چاقو کشي نبودن و اينا همش فيلم بود برا ترسوندن) که ديدم خواهرم خشکش زده و منتظر بودم که الان خواهرم یا جیغ بزنه و‌ شروع کنه به سرو صدا کردن ولی از شدت ترس هیچ کاری نمیکرد بعد یکیشون هلش میداد و به زور بردنش تو همون ساختمون نيم سازه که کنارش بود منم سريع بعدشون رفتم داخل خوشبختانه چون تاريک بود و اینقد وسیله ریخته بود پشت یکی از وسیله‌ها قایم شدم چون نور سمت من نبود اصلا, که ديدم خواهرم داره التماس ميکنه 2 تاشون که اسمشون علي و رضا بود گرفتنش و يکيشون هم که اسمش حسام بود از پشت چسبيده به خواهرم کيرش رو از رو شلوار ميمالونه به کونه خواهرم و دستش رو کرده تو شلوار خواهرم کسش رو ميمالونه اون 2 تا هم يکيشون مثل وحشیا زبونشو میکشید رو صورت و گردنش اون يکي هم سينه هاش رو ميمالوند و خواهرم هم از ترس تسليمشون شده بود , وقتي ميديدم پسره از پشت کيرش رو چسبونده به کون خوشگل خواهرم و هي فشار ميده ناخوداگاه کير خودم هم داشت شلوارو جر ميداد. حسام مانتوي خواهرم رو داده بود بالا و کيرش رو هي ميمالوند به شلوار تنگ خواهرم. خواهرم گفت غلط کرد ولم کنيد که حسام محکم از پشت دستش رو حلقه کرد دور کمرش و خودش رو از پشت چسبوند به خواهرم و در گوشش گفت امشب جوري ميکنمت که ديگه برا خواهرم پررو بازي در نياري بعد شلوار خواهرم رو کشيد پايين شلوار خودشم کشيد پايين کيرش رو در آورد که فکر کنم 20 سانتي ميشد. باورم نمیشد بدن به اون نازی که آرزوی کردنشو داشتم اینجوری جلوم لخت بشه در عرض چند دیقه بیفته دست سه تا وحشی. گرفت کيرشو دستش و ميکشوند کيرشو لاي کون خواهرم و هي ميزد به کون خاتون و ميگت عجب کوني داري جنده و هي کيرش رو ميکشوند رو کس خواهرم اون 2 تا هم کيراشون رو در اوردن و هي ميمالوندن کيراشون رو به خواهرم که يهو به صورت 2 زانو نشوندنش رو زمين و حسام اومد جلوش کيرش رو گرفت جلو دهن خواهرم و گفت بخورش جنده تا کتک نخوردي، خواهرمم که حسابي ترسيده بود از رو اجبار کيرش رو گرفت دستش يکم بازي کرد باهاش بعد آروم با اون لب خشگلش يکم ليس زد سر کيرشو که حسام گفت بکن تا ته تو دهنت جنده يالا, خواهرمم از ترس شروع کرد به ساک زدن

کير حسام به سختي تو دهنش جا ميشد اونم کله و موهاش رو گرفته بود و عقب جلو ميکرد خواهرمم خيلي قشنگ کيرش رو ميخورد چون تا الان دوست پسر داشته و منم ميدونم که به اکثرشون داده و حسابي حرفه اي شده. کلی که کير حسام رو خورد بردنش سمت يه ميز که اونجا بود و لختش کردن اونا هم لخت شدن و حسام کيرش رو تنظيم کرد سمت کونش و يواش فشار داد تو. خواهرمم به حالت سگي پشتش به حسام بود و با 2 تا دستش ميز رو گرفته بود اون 2 تا هم يکيشون داشت فيلم ميگرفت اون يکي هم با کس خواهرم بازي ميکرد, حسام يواش يواش عقب جلو کردن رو سريعتر کرد خواهرمم هي ميگفت اههههه اروم تر وايييييي دردم مياد اروم ترر بکن انقدر سکسي اه و ناله ميکرد که حسام حشرش زد حسابي بالا و تند تند تو کون خواهرم تلنبه ميزد محکم کيرش رو تا ته ميکرد تو کون خواهرم و صداي برخودش با کون خواهرم کل ساختمون رو ورداشته بود خواهرم هي ميگفت اهه يواش جر خوردم اييي يواش تر بکن اييي اونقدر تلنبه زد تو کون خواهرم که خسته شد سپردش دسته اون 2 تا خودش دوربين رو گرفت شروع کرد به فيلم گرفتن از خواهر من,منم از شدت حشری شدن داشتم کیرمو میمالوندم. اون 2 تا هم خيلي وحشيانه يکيشون چسبوند خواهرمو به ديوار جوری که خواهرم به سمت ديوار خم شده بود دستش رو گرفته بود به ديوار اونم از پشت چسبيده بود بهش و کيرش رو ميمالوند لاي کون خواهرم علي هم کنارش وايستاده بود کيرش رو ميزد به صورت خاتون , رضا هم کيرش رو کرد تو کونه خواهرم که حسابي گشاد شده بود (کیر حسام از همشون درازتر و کلفت‌تر بود) و راحت رفت تو و شروع کرد به تلنبه زدن خواهرمم هي اه و ناله ميکرد ميگفت بسه ديگه توروخدا ولم کنيد جر خوردم بسههههه ولي اونا گوششون بدهکار نبود رضا هي تند تند تلنبه ميزد صداي برخوردش با کونه خواهرم شهوتي ترش ميکرد ک سرعت تلنبه زدنش رو زياد و يهو چسبيد به خواهرم و کیرشو درآورد و همه آبشو ریخت رو زمین. حالا نوبت علي بود, خواهرم که به سختي ناله ميکرد هي ميگفت وايي بسه غلط کردم که علي محکم زد در کونش گفت خفه شو جنده تا نزدمت و شروع کرد به تلنبه زدن حسام هم فيلم ميگرفت, خواهرم کم کم داشت حشري ميشد و کسش رو ميمالوند و اه ميکشيد که اوناري حشري تر ميکرد هي ميگفت اييييي واييييييي با اون صداي سکسيش علي هم حسابي کرد خواهرمو ابش رو خالي کرد رو زمین.

اینقد خوب میکردش که آبم اومد و نمیتونستم درست روی پاهام وایسم. خواهرمم يه اه کشيد فکر کرد تموم شده که حسام به زور گرفتش و خوابيد رو زمين و خواهرمو اورد رو خودش و کيرشو کرد تو کونش شروع کرد به تلنبه زدن اون 2 تا هم بیحال شده بودن و مث من افتاده بودن رو زمین. دیگه فیلم گرفتنشونم قطع شده بود. اینقد کرده بودنش که باهاشون همکاري ميکرد تا زودتر آب اینم بیاره و تموم شه؛ بالا پايين ميکرد و هي اه ميکشيد ميگفت يواش تر بکن ايييييي اههههه اههههه و حسام سرعت کردن خاتون رو زياد کرد و همه ابش رو خالي کرد تو کونش و ولو شد رو زمين خواهرمم کير حسام هنوز تو کونش بود که از خستگي افتاد رو حسام , اون شب تا 1 ساعت ديگه چند بار خواهرم رو همونجا کردن و حسابي ازش فيلم گرفتن و گفتن اگه به کسي بگي فيلم رو بخش ميکنيم و بايد هر هفته به ما کون بدي…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *