این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان من كاميار هستم ١٦ سالمه قدم بلنده هيكلم نسبت به قد و سنم خيلي خوبه چون ٤ ساله باشگاه ميرم قيفمم همه ميگن خوشگلى ولى خب خودم اينطور فكر نميكنم.
اين خاطره اي كه ميخوام تعريف كنم مال شب اول محرمه
اون شب من از عصرش شهرك غرب پيش چنتا از رفيقام بودم تا شب شد قرار بود اونجا بمونم تا اخر شب،ولى گفتن هيئتشون راه نميوفته و فقط سينه زنيه و خداييش خيلي زد حال بود خلاصه ديدم چاره اى نيست همينجورى الاف بوديم تو خيابون كه يكي ديه از رفيقام زنگ زد گفت بيايد اينجا شلوغه هيئتم داره راه ميوفته پاشديم با بچه ها رفتيم صادقيه پيش اون رفيقم و خداييشم شلوغ بود! خلاصه سرتونو درد نيارم برم سر اصل مطلب،ما با هيئت رفتيمو برگشتيم بعد يكم سينه زنى رفتيم تو حالت يه حياط بود اونجا غذا ميدادن و از اونجاييم كه هيئتشون شلوغ بود وقتي رفتيم تو خيلي اوضاع درهم بودو همه همينجورى واسه خودشون هل ميدادن ديگه عصابم خورد شده بود از يه طرف ازدهام و شلوغى و از يه طرف گرمايي كه بخاطر جمعيت به وجود اومده بود واقعا اعصابمو خورد كرده بود خلاصه همينجور وايساده بوديم اينام درو نميبستن تا بقيه بيان تو همينجورى جمعيت با اون همه ازدهام داشت شلوغ تر ميشد بعد يه نفر اونور تر يكي از دوستام كه زياد باهاش صميمي نيستمو ديدم اسمش متينه ١٠-١١ سالشه سلام دادو از اونجاييم كه قدش تقريبا بود بهم گفت اينجا دارم له ميشم ميشه يكم برام جا باز كنى منم يكم اينور اونورو هل دادم يه فضاي خيلي كوچيكي باز شد متين اومد جلوم و اينم تا يادم نرفته بگم كه متين قدش نسبت به من كوتاهتره و پوستشم معموليه قيافه نسبتا خوبي داره و هيكلشم چاق نيست و كونش اصلا بزرگ نيس ولى فرمش عاليه.بعد از اينكه متين اومد جلوم كونش قشنگ چسبيده بود به كبرم و چون اون قسمتى كه وايساده بوديم شيب داشت باعث شده بود قدامون تقريبا هم اندازه بشه و كيرم دقيقا رو كونش باشه.من اول اصلا حواسم نبود و خداييش هيچوقت اصلا تو فكر كردن متين نبودم ولى بعد اينكه همه همينجورى هل ميدادن كونش هي به كيرم فشار اورد و منم سيخ كردم،بدجورى تحريك شده بودم هي كيرمو فشار ميدادم به كون نرمش اونم چون فكر ميكرد بقيه هل ميدن چيزي نميگفت براش طبيعي بود.
بعد من دستمو گذاشتم رو كونش هنوز متوجه نشده بود شايدم براش مهم نبود و فكر ميكرد كارم از قصد نيست بهش الكى گفتم برو جلو ديگه و يكم كونشو فشار دادم خندش گرفت بعد يكي دوديقه ماليدن كيرم به كونش ديگه بدجور حشرم زده بود بالا يه اشاره به دوتا از دوستام كردم اومدن بقلم كه بقيه نبينن چيكار ميكنم
منم اروم سلوار متينو همراه شرتش كشيدم پايين متين برگشت گفت چيكار ميكنى؟منم گفتم ساكت باش خودت ميفهمي اون بخاطر اين كه سنش كمتر بود چيز زيادي راجع به سكس و اينا نميدونست.من دستمو گذاشتم رو كونش و كون نرمشو يكم ماليدم اونم سعى داشت بره جلو ولى نميتونست تكون بخوره و ميدونست اگه بخواد بزور اينو اونو هل بده و رد شه همه ميفهمن لخته و ابروش ميره برا همين ديگه زياد تلاش نميكرد و به نظرم يه جورايي فيلمش بود
بعد من كير خودمو از زيپ شلوارم در اوردم و يه تف زدم و گذاشتم لاي كونش دوباره برگشت در گوشم گفت چيكار ميكنى كاميار الا ميبينن لختيم گفتم نه مسكلى نيست
اونم كه نميدونست ديگه چي به چيه همش ميخواست بره يا يه چيزي بگه ولى يه جورايي هنگ كرده بود
كيرمو گذاشتم لاي كونشو و اروم اروم تلمبه ميزدم و خب قاعدتا تو اون وضعيت تو نرفت ولى يكم نوكش رفت تو كونش،متين دردس گرفت گفت اخ منم گفتم اقا هل نده كه مثلا فكر كنن كسي هلش داده كونش خيلي نرم بود و با اينكه يكم فقط نوك كيرم تو كونش بود واقعا رفته بودم تو حس و كيرم داغ داغ شده بود همونجورى تلمبه زدم و دوستامم دورم بودن و كسي متوجه نميشد متين هى اعتراش ميكردو ميخواست بره منم گفتم لطفا صبر كن الان تموم ميشه الان بري ميفهمن لختي ابروت ميره اونم چاره اي نداشت برا همين ساكت شد يكم ديگه تو كونش تلمبه زدم و ابم اومد ريخت رو كونش گفت اين چي بود گفتم ساكت باش ميگم بهت،ابمو با شرتم پاك كردمو شلوارامونو كشيدم بالا و يكم بعد رسيديم جلوي در و غذامونو گرفتيمو رفتيم و متينم باباش جلو در بود ديگه چيزي نگفت گفتم فردا ميحرفيم گفت باشه و رفتيم خونه
خداييش خيلي بهم حال داد با اينكه تو وضعيت خيلي بدي بوديم و ممكن بود لو بريم و حتى با اينكه من گى نيستم و اصلا از گي خوشم نمياد خيلي بهم حال داد اميدوارم فردام بتونم دوباره بكنمش ولى فكر نميكنم بتونم
ممنون كه خونديد
ادمین: نتیجه اخلاقی اینه که در مراسم کون پاره کردن برای حسین عرب همه دنبال کون دادن یا کون کردن هستن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید