این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان.یه خاطره به یادموندنی براتون مینویسم بخونید وحالشوببرید.
من اسمم سعید هست البته مستعاره.الان حدود۲۵ سالمه قبلا خوش هیکل و خشگل بودم.این خاطره مال حدود ۷ یا ۸ سال پیشه.یه دختر خاله دارم که بین دوتاآبجی هاش بزرگتره و هردوتاآبجی هاش ازدواج کردن اون هنوز مونده.ازقیافش بگم نه خشگل نه زشت.قد خیلی کوتاهی داره.ما خیلی باهم شوخی داشتیم وداریم.همیشه واسم سوال بود که چرا ازدواج نمیکنه یعنی واقعا خواستگار نداره یا اینکه همه رو رد میکنه چرا؟؟؟
خلاصه اینکه همیشه وقتی میرفتیم خونشون کلی باهم شوخی میکردیم.وقتایی که بهر دلیل تنها میشدیم یه خورده میترسیدم چون میگفتم خب شوهر که نداره نکنه بگه که بیا منو بکن یا یه چیزه دیگه که خلاصه توفامیل هم بپیچه وآبروم بره.خونمون یه کمی دور بود ازهم. یادمه بعضی وقتا میرفتم خونشون.اون روزم با خالم کارداشتم یعنی مامانم گفته بود برم بهش بگم.رفتم خالم نبود گف رفته خونه همسایه میاد.بیا یه کم بشین یه چایی بخور بیاد.رفتم نشستم چایی خوردم.اونروز معلوم بودباهرروزای دیگه فرق داشت یه کم به هم ریخته بود ومعلوم بودکه حموم بوده.اومد روبه روم نشست.یه کم مثله همیشه شوخی کرد وبعدش گفت تاخاله میاد یه چیزی رو میخام بهت بگم بهرحال بایدم بدونی گفتم چیه؟گفت درمورد خودمه.کنجکاو شدم حدس زدم درموردازدواج نکردنش باشه.گفتم خب بگو.گف حتما میدونی که من از دوتاآبجیام بزرگترم و هنوزم ازدواج نکردم گفت آره گف میدونی چرا؟؟گفتم نه گف چون نمیتونم بچه دار شم.
تعجب کردم چون معمولا آزمایش بچه دار شدن یا نشدن بعد ازدواجه گفتم ازکجا میدونی هنوز آزمایش ندادی که یا اینکه نه خودت خود به خود رفتی آزمایش؟؟؟گف نه اصلا ربطی به اینا نداره گفتم خب پس چیه؟؟گف یه کم من من کرد گف من دوجنسه ام.داشت شاخام درمیومد یعنی همچین چیزی ممکن بود؟؟گفتم یعنی چی؟گف خب خره یعنی کیردارم دیگه مثله خودت منتها سینه هامم بزرگه و دخترونه و کلا بقیه چیزام زنونه اس.گفتم جدی میگی؟گف میخای امتحان کن.یه کم گیج بودم گفتم واقعا؟؟دوجنسه ای؟؟گف آره دیگه بیا ببین.گفتم میشه؟؟؟؟گف آره چرا نشه؟؟گفتم مامانت الان میاد گف زود تموم میشه.همیشه توذهنم دوست داشتم توسط یه زن کرده بشم یعنی الان میشد؟؟؟!!!!!اومد جلو خودم شلوارشو کشید پایین ازروشورتشم مشخص بود که یه چیز بزرگ و دراز بود.گف میخای دستش بزنی؟چیزی نگفتم دستمو بردم سمتش میخاستم از زیرشورتش بیارم بیرون گف الان نه الان زوده گفتم پس کی؟گف هنوز خوابه وقتی بیدار شد دیدن داره.اومد جلو شروع کرد صورتمو ببوسه لیس بزنه.حشری شده بود.شروع کرد دماغ و گوش وچشم گردن و خلاصه همه جامو لیس میزد ومیخورد حتی زبونشو میکرد دهنم ومیاورد بیرون.میرف زیرگردنم کم کم لباسامو درآورد فقط شورت داشتم خودشم لخت شده بود فقط شرت داشت.حتی اینقد حشری شده بود که موهامو میکرد دهنش ومیبوسید.منو خوابوند به پشت اومد روم گف دستاتو ببر بالا گفتم چی؟؟
خودش دستامو همونطور که خوابیده بودم برد بالا.زیربغلمو شروع کردبوس کنه ولیس بزنه.اینقدر حشری شده بود!!!!!!!!!یه کم عرقم کرده بودم ولی اهمیت نمیداد چیزی نمیگف فقط آه واوه میکرد. یه کم زیربغلمو که لیس زد همونطور اومد پایین کیرمو درآورد یه کم خوردش گف قربون کیر کوچولوت بشم!!!گفتم یعنی چی؟؟یعنی کیر خودش مگهچقده که بهمال من میگه کوچولو؟؟کیرمم اینقدرا کوچیک نیس اتفاقا بزرگم هس.پاشد ازروم خودش خوابید شرتشو درآورد گف تا مامانم نیومده زودباش.دیدم واقعا کیرش بزرگه اندازش بزرگ نبود زیاد فقط کلفت بود میشه گف قطرش ۵ سانتی میشد(یه کم اغراق)
یه کم خوردم براش.پاشد گف بخواب خوابیدم ازپایین پاهام تاهمینطور بالا شروع کرد لیس بزنه.یه کمم پشم داشتم میگف باپشمات خیلی سکس تر شدی.خودشم دور کیرش وپاهاش و کونش پشم داشت ولی نه زیاد.میخواست کیرشو کامل توکونم کنه دردم اومد.گف اولش درد داره ولی عادتمیکنی.گفتم نه تروخدا نمیتونم.گف باشه وقتم کمه الاناس که مامانم برسه الان توش نمیکنم ولی دفعه بعد حتما قول بده که بزاری توش کنم.گفتم باشه به شرطی که منم بکنمت گفت جوووونم حتما.یه چن دیقه ای کرد منو آبشو ریخت لای کونم خودشم تمیز کرد.بوس آخرم کردیم.
بعدم هم #اون #منو #کرد هم من اونو. هردومونم #توش #کردیم اگه #خوشتون اومد داستانای اونا هم براتون مینویسم.نظر #یادتون نره.
ای.اس
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید