این داستان تقدیم به شما

شوهرجان قرار بود بعد از دوهفته از سرکار برگرده و بمن گفته بود ک فردا شب میرسه خونه از اونجایی ک خیلی ادم مقید به تمیزی و خیلی دوس داره ک من همیشه سرحال باشم و زیبا رفتم ارایشگاه خواستم ک اپیلاسیون کنم و موهامم ک هم ریشه هاش دراومده بودو رنگ کنم و هم نوکش موخوره شده بود رو در حد دوسه سانت کوتاه کنم و همینطور ناخنام ک بلند شده بود رو ترمیم بهرحال  چون کارم طول میکشید ترجیح دادم ی روز زودتر برم آرایشگاه….
***
تقریبا عصر بود ک برگشتم خونه خسته و کوفته دلم میخواست شوهرجان بیاد و ی دونه از اون ماساژای مشتیش بده و بعدشم این کس داغ منو اروم کنه با فکرشم خیس شده بودم و داغون چپیدم تو حمام و ی دوش گرفتم ده دیقه ی ربعی گرفتم و شامم ک هیچی بی اقامون از گلوم پایین نمیرفت جون خودم نشستم به خوندن زبان ک منتظر ازمون ایلتس بودم حدودای دوازده یک بود ک خواب بیهوش شده بودم رفتم طرفی ک شوهرجان همیشه میخوابه بالششو بغل کردم چون بوشو میده همیشه و بوی تنش بدجوری ارامش منه و بشمر سه خوابیدم نمیدونم چند شب بود فقط میدونم حس میکردم صورتم داره بوسیده میشه با وحشت چشمامو وا کردم و جیغ زدم ک دستشو اروم گذاشت جلوی دهنم نترس دیوونه منم و منم ک از ترس به حد سکته رسیده بودم و حالا خوشحال دیدن این دیوونه روبروم به گریه افتادم و خودمو انداختم تو بغلش و اونم محکم بغلم کردو به خودش فشارم میداد و چشمامو میبوسید:ای جووووووووووونم جوووووووووونم گریه نکن قربون اشکات غلط کردم بخدا میخواستم خوشحالت کنم نمیخواستم بترسونمت ولی وقتی دیدمت دیگع دست خودم نبود بوسیدمت نمیدونستم انقدر میترسی فدات بشم قربون این موهای قشنگت خانومم زندگیم…واااااااای خدا قربون صدقم میرفت و منم تازه بیشتر میفهمیدم چقدر دلتنگش بودم و این حس همیشه وقتی برمیگشت بیشتر بار قبلش بود…

نگاش کردم صورتشو با دستام گرفتم خستگی تو چشماش بیداد میکرداینبار نوبت من بود ک تمام صورتشو دستاشو ببوسم و دیوونه وار قربونش برم: واااااااای زندگیم اومدی فدات شم من قربون چشمای قشنگت فدا دستای قویت دلم برات لک زده بود دردت به جونم زندگیم و میبوسیدمش چند دیقه ک. گذشت دید فایده نداره منو همونطوری کشیدروخودش:زن بزار بخوابم صداشو کلفت و خنده دار کرده بود ی خنده لوند کردم ک کیرش زیرشکمم تکون خورد ی جووون اروم گفتم اونم فهمید منظورم چیه فوری گفت:خسته اما بگم میخوام بخوابم و چرخید اونوری و من عملا از روش افتادم پشت سرش و فهمیدم ک امشب از سکس خبری نیست و مطمئن بودم ک خیلی خستس توچشماش دیده بودم برای همین دلخور نشدم چون اگه ی درصد خسته نبود به هیچ دلیل دیگه ای منو پس نمیزد پس با راحت خیال دوباره خودمو چسبوندم به کمرش ک فقط ی زیر پوش نازک پوشیده بود با شلوار راحتی اینطوری فایده نداشت پاشدم بلوز شلوارمو با ی تاپ نازک و تقریبا گشاد عوض کردم و دوباره خزیدم زیر پتو و دستامو دورش حلقه کردم و پاهامو اروم گذاشتم لای پاهاش چشمامو بستم ک بخوابم چند دیقه گذشت ک چرخید خندم گرفته بود طاقت نیاورده بود دردش به جونم بزنه…

 
دستشو انداخت زیر سرم منم چشمامو باز نکردم منو کشید بیشتر طرف خودش و چسبید بهم حس کردم کیرش هنوزم حالت نیمه راست مونده تو کف گرمیه کیرش بودم داشتم خیس میکردم ک لباش اومد رو لبام و مکید وزبونشو هل داد تو دهنم منم زبونشو مکیدم و چشمامو باز کردم عادت داشتیم وقتی همو میبوسیم و لب میدیم همو نگاه کنیم من ک عاشق نگاه های پر عشقو هوسش بودم اونم فک کنم حس منو داشت ک بهم نگاه میکرد نمیدونم چقدر گذشت لباشو برداشت و ینفس گرفت منم ی نفس گرفتمو اینبار لب پایینشو کشیدم به دندون و پر هوس بوسیدمش اونم جری تر شد و بوسیدم محکم ونفسامومون داغ شده بود و میخورد به صورتم نفساش ای داغم میکرد لباشو از رو لبم برداشت و از کنار لبم بوسید نیم خیز شد و کشیدم زیر خودش دستش رفت سمت سینه هام و افتاد روم عاشق سنگینیش بودم نفسمو بند میاورد ولی ی لذت عجیبی داشت ک غیرقابل توصیفه داشت لاله گوشمو میخورد نفسم کند شد و دستام تو موهاش و تمام گردنمو با ولع و حرص خورد و رفت سمت سینه هام میخورد و میمالید و منم نفسام شبیه اه شد بود اونم هربار ک مک میزد میگفت جوووووووووون اه بکش برام منم اسمشو با همه وجودم صدا میزدمو اه میکشیدم دستشو برد طرف کسم و شروع کرد مالیدنم تمام کسمو محکم چنگ میزدو انگشتشو عمیق فشار میداد به کسم جوری ک از لذت جیغ میزدم و دوباره ودوباره منم هربار صداش میزدم حشریترو حریصتر…
 
یهو مالشاش اروم شد و منم نفسام دیگه به شماره افتاده بود یکی دو دیقه اروم مالیدم و دوباره اینبار دستشو انداخت رو چوچولمو میمالیدم وقتی اینطوری میمالید منو انقدر تحریک میشدم ک ارضا میشدم و انقدر ادامه دادم ک فقط میگفتم ایییییییییی توروخدا تند تر اوووووووف تندتر قربون دستات برم جووووووووونم آهههههههه آیییییییی و با ی جیغ درست حسابی ارضا شدم ولی اون کیرش از رو شلوارش سیخ شده بود اومدم بلند شم نزاشت با پاهام شلوارو شرتشو کشیدم پایین و دستمو رسوندم به کیرش ک دستمو برداشت پاشد پامو انداخت اونورش و اومد بین پاهام و کیرشو فرستاد تو کسم:ایییییییییی جوووووووووون دلم پر میکشید واسه کلفتی کیر داغت اوووووووف تو شکممه انگار وقتی اینطوری باهاش حرف میزدم بیشتر حشری میشد و محکمتر میکرد یهو بغلم گرفتو همونجوری ک کیرش تو کسم بود چرخید اینبار من بالا بودم اون زیر نگام کرد خیلی حشری و گفت ابمو بیارر عشقم خودمو انداختم روشو همونجوری ک کونمو رو کیرش بالا پایین میکردم گردنشو لیس میزدم و سینه هاشو میخوردم بازوهاشو گاز میگرفتم شاید پنج دیقه اینطوری گذشت ک دیدم داره کمک میکنه و سرو صداش دراومده منم نزدیک بار دوم ارضا بودم نگام کرد گفت نزدیکی گفتم اره گفت هروخ اماده بودی بگو کجا بریزمش حشری بش گفتم همشو تو کسم میخوام ی جوووووووووون بلند گفتو عمیقتر شروع کردیم باهم تلمبه زدن و من با جیغ زدن بهش نشون دادم ک دارم ارضا میشم و اونم ک خودشو بخاطر من کنترل کرده بود تو کسم ارضا شد

 
هیچ رقمه حاضر نبودم از روش بیام کنار وقتی اروم در گوشش گفتم غش غش خندید و فقط قربون صدقه ام رفت و هیچ مخالفتی نکرد منم از خدا خواسته سرمو گذاشتم تو گردنشو بوش کردم تا خوابیدم صبح ک بیدار شدم باهاش چشم تو چشم شدم جای صبح بخیر گفتم مرسی عشقم واسه همه چیز اونم اروم خندید و گفت پاشو. لوس نشو ک جای غذا میخورمت ک خیلی گشنمه بوسیدمش و فرززپریدم پایین و ی صبحانه مفصل ردیف کردمو نشستیم خوردن و ی ساعت بعدش دوباره ی حال اساسی دادیم بهم امیدوارم همه کنار کسی باشن ک دوسش دارن عاشقونه.
 
نوشته:‌ همسر با شعور

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *