داستان سکسی تقدیم به شما
سلام به همگی
چند وقت پیش بود که ماجرای گی با راننده اسنپ رو براتون نوشتم. این ماجرایی که الان مینویسم مربوط به سال گذشته و اولین فانتزی واقعی من بود. دوباره اینجا خودم رو معرفی می کنم. نیما هستم 35 سالمه 176 قد 70 وزن. فقط و فقط سافت سکس کردم و میکنم و اینکه تجربه دوطرفه سافت داشتم اما بیشتر موارد بات سافت بودم. بدنم مو داره اما همیشه قبل از سکس شیو میکنم تا حس بهتری بگیرم.
ماجرا اینطور بود که من یخچالم خراب شد و مشکل پیدا کرد و مجبور شدم به گارانتی زنگ بزنم و قرار شد یکنفر رو برای تعمیر بفرستن. فردای اون روز با من تماس گرفته شد و خودش رو معرفی کرد و برای همون روز ساعت 6 بعد از ساعت کاری من قرار شد بیاد. من که همیشه دنبال فانتزی بودم خدا خدا میکردم که ینفر اوکی باشه و یه فکرایی اومده بود تو ذهنم. تقریبا 3 هفته پیش از این هم یه سکس داشتم و فول شیو کرده بودم اما یه مقدار در اومده بود زودتر اومدم خونه و مجددا مخصوصا پاهام رو شیو کردم. از خودم بگم خیلی پاق و توپر نیستم اما رونا و باسن و همینطور ساق پای سکسی دارم. شیو هم که میکنم پوست سفیدی دارم.
ساغت 5:30 بود که اون آقای محترم که اسمش رضا بود زنگ زد و گفت داره میاد منم کار رو از همونجا شروع کردم و با یه ناز خاصی گفتم بله بفرمایید. رفتم یه رکابی مشکی جذب پوشیدم و یه شلوارم که تقریبا 2 انگشت بالای زانو بود که هم بتونه رونام رو نشون بده و هم ساق پاهام و البته بگم که من نمیدونستم اون طرف در چه فازی هست و همه اینا یه تست بود و بخاطر فانتزی که داشتم.
ساعت 6:10 اینطورا بود که رسید، اینم بگم من تنها زندگی میکنم. از پشت آیفون یه آقای تقریبا 45 ساله میخورد. آیفون رو برداشتم و مجددا با ناز و یه حالت خاص گفتم بله، خودش رو معرفی کرد و گفتم بفرمایید. اومد بالا در رو باز کردم. همونطور که گفتم یه آقای 45 ساله تقریبا قدش حدود 180 یکمی شکم داشت اما تمیز و مرتب بود. وارد شد و سلام و احوالپرسی و مشخص بود که یه نگاه به من انداخت اما من چیزی تو نگاش حس نکردم. گفت راهنمایی می کنید لطفا و من جلو راه افتادم و سعی می کردم قر بدم خودم خیلی تحریک شده بود و کیرم تکونی خورده بود. نمیدونم تونستم توجهش رو جلب کنم یا نه. بردمش سمت آشپزخونه و عیب رو براش توضیح دادم و گفت باشه و شروع به کار کرد. گفتم چیزی میل دارید، گفت نه ممنون. گفتم اینجوری نمیشه که و در عین اینکه با یخجال مشغول بود و نشسته بود رفتم کنارش تا شربت رو بردارم. یهو پرسید تنها زندگی میکنید : گفتم بله با اجازتون گفت چه تمیز و مرتب هستی گفتم لطف دارید. منم کم نذاشتم و گفتم شما هم خیلی تمیز و مرتب و متشخص هستین. متاهل هستین گفت بله.
دل تو دلم نبود … شربت رو درست کردم و گفتم اینجا فایده نداره رفتم گذاشتم رو میز و تعارف کردن بیاد بشینه گفت اینجا خوبه گفتم نه خواهش می کنم. روبروش نسشتم و پامو انداختم رو پام. قشنگ نگاهش رو حس کردم اما نمیدونستم چه حسی داره. گفت چند سالتونه گفتم 34. و یسری حرف های معمولی زده شد و مجدد برگشت سرکارش. گفتم مشکلش زیاد حاد نیست نگران نباش. گفتم ممنون آقا رضا خدا خیرتون بده. گفت خواهش میکنم. گفتم شامل گارانتی میشه گفت شما نگران نباش من میزنم تو گارانتی. حالا نمیدونم داشت مخ میزد یا کلا آدم باحالی بود. سعی میکردم برم و بیام تا منو ببینه و تحریک بشه و چیزی بگه اما چیزی نشون نمیداد که من بدونم واقعا خوشش اومده اما خودمم تا همینجا لذت برده بودم.
کارش تموم شد و برگش رو نوشت و من امضا کردم. گفتم شمارتون همیشه داشته باشم. گفت بله. گفتم ممنون لطف کردین. گفت خواهش می کنم. خداحافظی کرد و رفت. من موندم و حشرم چون خوشم اومده بود ازش البته نمیدونستم کیرش چطوره و این هم برام مهم بود. خیلی قضیه رو مخم بود. ساعت 7 بود که رفت.
یفکری به ذهنم رسید، شمارشو سیو کردم و دیدم که واتس اپ داره و خدا رو شکر عکس پروفایل هم داشت. تاحالا با این سن تجربه نکرده بودم. ساعت 9 بود که خیلی با خودم کلنجار رفتم. تصمیم گرفتم پیام بدم و خیال خودم رو راحت کنم. خیلی حشری شده بود. همون حرکات خودمم خودم رو حشری میکرد. پیام دادم نوشتم سلام، من همونی هستم که اومدین امروز یخچال رو تعمیر کردین. نیما هستم. همین رو نوشتم و ادامه ندادم. هی چک میکردم ببینم دیده یا نه که تقریبا نیم ساعت بعد چک کرد.
سلام کرد و گفت بفرمایید طوری شده. گفتم شناختین؟ گفت بله نیما جان چی شده. نیما جان رو گفت یجوری شدم. گفتم خواستم مجدد تشکر کنم واقعا عالی شده. گفت ای بابا خواهش میکنم کاری نکردم که. گفتم سر کارید هنوز؟ کفت نه تعطیل کردم ولی هنوز تو مغازه ام و میخوام برم خونه. گفتم اخی خسته نباشید. گفت سلامت باشی. گفتم ببخشید نشد خوب پذیرایی کنما. گفت این چه حرفیه ما انتظاری نداریم. گفتم خلاصه دیگه. یهو دلم زدم به دریا گفتم: امروز چیزی نظرتون رو جلب نکرد؟ استیکر علامت سوالی فرستاد و بعدش گفت مثلا چی نیما جان. گفتم من پرسیدم. گفت میشه بری سر اصل مطلب. گفتم بلهههههه. و یه عکس از رونام و پاهام براش فرستادم و گفتم مثلا اینا.
1 دقیقه ای سکوت بود و چیزی نگفت. گفت چرا اتفاقا خیلیم خوب بود. گفتم خوشتون اومد. گفتم اره جذاب بود. لحنش فرق کرده بود. پس فهمیدم که اتفاقاتی داره میفته. گفتم دوسشون دارید؟ گفت میخوای بدیش به من. گفتم راز دار هستین؟ گفت تو باید بیشتر راز دار باشی. گفتم خب چرا همون موقع یه نشونی ندادید؟ گفت نمیشد عزیزم که. گفتم میشه یه خواهشی کنم؟ از کیرتون برام عکس بفرستید. گفت من تاحالا از این کارا نکردم. گفتم شما منو دیدی و خوشت اومده منم از هیکل و شخصیت شما اما اونم باید ببینم. گفت صبر کن و رفت اومد. 2 تا عکس فرستاد. یه کیر سبزه تقریبا 16 سانتی گوشتی که راست هم بود و معلوم بود تحریک شده. یه جووووون براش فرستادم. گفتم میاین الان؟ گفت الان نه باید برم خونه خانمم شک میکنه. قرار شد فردا بیاد. گفتم با همون لباس کار بیا با همون تیپ.
فردا قرار گذاشتیم و اومد دلم یجوری بود. درو باز کردم و تعارف کردم. همون تیپ رو زدم. تعارف کردم نشست. یجوری با شهوت نگام میکرد. گفتم خوبین؟ گفت عالیم عزیزم. گفتم تاحالا تجربه داشتین؟ گفت بنظرت اگر نداشتم قبول میکردم. گفتم جدا؟ گفت بله عزیزم. گفت عالی هستی دیروز خیلی حشری شده بودم. تشکر کردم. رفتم کنارش نشستم و دستش رو گذاشتم رو پاهام. شروع کرد مالیدن و دست خودمم بردم سمت کیرش. گفتم فقط یه چیزی من از سوراخ سکس نمیکنم. گفت یعنی چی؟ گفتم سافت هستم. گفت سافت چیه؟ گفتم همه چیز بغیر از دخول. یکم فکر کرد و گفت باشه خب.
به مالیدن پاهام ادامه داد و گفت چه پاهای دخترونه ای داری. منم نازم رو بیشتر کردم و گفتم بلههههههه. کیرش رو دراوردم از نزدیک عالی تر بود. حشری تر شدم و شروع کردم ساک زدن. میگفت بخور جنده من منم حشری تر میشدم. حسابی براش ساک کردم. گفتم تو اتاق خواب تشک انداختم بریم اونجا گفت بریم. رفتیم اونجا گفتم من در اختیار توام. منو خوابوند و شروع کرد منو لیس زدن و کلا لختم کرد. گفت چه بدن نازی داری تو نیما جون. تو باید مینا میشدی نه نیما. این حرفاش حشریترم میکرد. کونمو مالید و یهو دیدم اینقدر حشری شده سوراخم رو با نوک زبون میخوره و دیونه شدم من. اهم رفت بالا. خیلی خوب و درشت و قوی بود. کیف میکردم. دوباره براش ساک زدم. منو به شیکم خوابوند و افتاد روم. گفت روغنی چیزی داری منم یه روغن ماساژ داشتم دادم بهش. گفتم نکنی تو سوراخم. گفت نه جنده من. حسابی کونم و لاپام رو روغن مالی کرد و گذاشت لای پام. حسابی کمرش سفت بود. لای پام تلمبه میزد و منم ناله میکردم خودم زیرش ارضا شدم و داد زدم. 2 دقیقه بعد آبش اومد و همون لای پام ریختش. از روم بلند شد وایساد گفت بخورش جنده گفتم اخه … گفت اخه نداره بخورش. کیرش شل شده بود تمیزش کردم و 1 دقیقه براش ساک زدم.
بعدش کنارم خوابید و دوباره دست کشید بهم …
2 بار دیگه هم اومد و منم باهاش لذت میبردم. تا اینکه گفت دیگه نمیتونه و دیگه ادامه ندادیم. یه عکس از اون موقع داشتم براتون میذارم.
نوشته: نیما

نوشته های مرتبط:
کاوه و تعمیرکار یخچال
کیر بزرگ یخچال ساز
تعمیرکار پکیج حالم رو جا آورد
مامان و تعمیرکار کولر
گی بعد از 18سال با تعمیرکار شوفاژ
سکس و سکس و سکس
سکس اینجا سکس اونجا سکس همه جا
سکس تِرِس (سکس و استرس)
اولین سکس بدون سکس…
ُسکس پولی یا بدون سکس زندگی کردن ؟
اولین سکس و بهترین سکس (۱)
از سکس چت تا سکس حضوری
سکس با مشتری خوش سکس
عشق با سکس،سکس با نفرت (۱)
سکس اجباری _ سکس یا زندگی
از آشنایی با سکس تا سکس با خواهرم
سکس رویایی من، سکس جاودانه من
سکس عالی، سکس ناب
سکس فقط سکس فیسبوکی
اولین سکس من ، یک سکس مسافرتی

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *