این داستان تقدیم به شما

من  امیر ٢١ساله قد ١٧١وزن ۵٨کیلو
خالم میترا سن ٢٩ قد١۶۵تقریبا وزن ۵۰تقریبا
داستان برمیگرده به سال پیش…
***
عید بود و خالم اومد خونمون من و خانواده اون سال جایی نرفتیم البته داداش بزرگم با دوستانش رفت شمال خلاصه خالم اومد خونمون و یکی دو روز اول گذشت من هم زیاد تو کف خالم نبودم چون خونمون دوتا اتاق خواب داشت و مامانم اینا تو یکیش میخوابیدن من و داداشم تو یکی دیگش وقتی خالم اومد بود اومد تو اتاق من و چون داداشم نبود رو تخت اون خوابید خلاصه یه روز من بدون در زدن رفتم تو اتاق یهو دیدم خالم لباس عوض میکنه و اون کون تقریبا تپلش که تو دید میزد رو دیدم خالم متوجه شدگفت بیشعور چرا در نمیزنی من از اتاق زدم بیرون از اون لحظه تمام فکر و ذکرم شد کون خاله میترا شب که میشد همش کونش رو دید میزدم یه روز خالم میخواست بره حموم من فکری به سرم زد گوشی رو کردم تو پلاستیک درشو بستم جوری که خیس نشه بسوزه بعد شامپوی خودمو خالی کردم کامل واز زیر سوراخش کردم گوشی کردم توش و یه سوراخی درست کردم روبه رو دوربینش بعد و قتی خالم خواست بره حموم بهش گفتم از شامپوی من نزن گرون خریدم برا شوره سرم تا دس بهش نزنه رفت حموم وقتی بیرون اومد من رفتم گوشی در اوردم وای لحظه ای که لخت می شد رو ده بار ریپلی کردم کونش کاملا تو دید بود حیف که سینه هاش بزرگ نبود وگرنه عالی میشد خالم تو حموم حسابی به خودش رسید

 
من بعده اینکه فیلمو دیدم مصمم شدم که بایدکونش بزارم
تو همین فکربودم که چیکار کنم چیکار نکنم یاد قرصای خواب بابام افتادم پبش خودم گفتم عالی میشه امشب کارشو میکنم رفتم دیدم قرص تموم شده اون شبودمن با جق روی فیلمش گذروندم فردا صبحش رفتم دارو خونه یه قرص خواب تقریبا قوی گرفتم اوردم خونه البته کاندوم هم از یه داروخونه ی دیگه گرفتم اونم تازه دوستم گرفت من روم نشد برم خلاصه شب موعود فرا رسید من نفشهرو از قبل ریخته بودم رفتم یه لیوان اب ریختم قرصوتو اب حل کردم گذاشتم ساعت یک شب برسه رفتم خالمو از خواب بیدار کردم گفتم خاله بیا اینم ابی که میخواستی اون گفت من آب نخواستم ولی حالا که آوردی دست رد به سینه ی خواهر زاده عزیزم نمیزنم ابو خورد و خوابید من گزاشتم یکی دو ساعت بگذره تا قرص خوب عمل کنه دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم رفتم لامپو روشن کردم رفت پیش خاله گفتم خاله میترا چن باری صداش کردم دیدم بیدار نمیشه من نقشه ی اولیم رو عملی کردم حالا نوبت رسید به لخت کردنش بی صدا لختش کردم وای حتی سوتین هم نبسته بود کیرم دیگه تحمل نداشت از اونچیزی که تو عکس بود خیلی بهتر بود سینه های سفیدکون سفید یه شرت پاش بود اونو در اوردم بیشت از کسش کونش تو دید بود اول رفتم سراغ سینه هاش شروع به بازی کردن باهشون خیلی خوشم اومد بعد کیرمو اومدم بکنم تو کونش چون نمیتونستم جلو خودمو بگیرم دیدم ای بابا خیلی تنگه ترسیدم اگر فشار بیارم بیدار بشه انگشتمو کردم تو کونش اروم اروم عقب جلو کردم کم کم دوتا انگشتش کردم بعد سه تا و دیگه دلو زدم به دریا اومدم پاهامو کردم بین پاهاش تا کونش کاملا تو دید باشه کاندوم هم کشیدم چون میخواستم کثیف کاری نکنم رو تخت و با کمترین اثار جرم خخخ بعد اروم سر کیرمو کردم تو یهو میترا جون یه تکونی خورد یه لحظه  ترسیدم …

 
همونجوری یکی دو دیقه وایسادم بعد اروم کیرمو کردم تو وای خیلی تنگ بود خیلی هم گرم بود همینجوری که اروم تلمبه میزدم البته کیرمو تا ته نمیکردم تو کونش تکون میخوردو من حشری تر میشدم کون خوشکلی داشت دیدم ابم میخواد بیاد کیرمو سریع دراوردم گفتم هنوز موقش نیست حالا حالا ها باهات کاردارم خاله جون رفتم سراغ کسش یه لحظه اومدم کیرمو کنم تو کسش به خودم اومدم گفتم با اومدی پردشو پاره کردم هبچی بی خیال کسش شدم چون خالم هنوز عروسی نکرده بود و نامزدی کرده بود من گفتم میرم سراغ کونش دوباره اول شروع کردم به خوردن کسش حدود یه دیقه وبعد سینه های کوچیکش دوباره رفتم سراغ کونش کیرمو کردم تو وای چقد حال می داد این بار گفتم بزاریکم فیلم هم بگیرم کیرمو کردم تو وفیلم می گرفتم اینبار یکم سریع تر تلمبه میزدم ولی باز هم کیرمو تا ته نمیکردم توکیرم زیاد بزرگ نیست ولی میترسیدم بیدار بشه از درد من حدود سه چهار دیقه گذشت ابم اومد چون کاندوم داشتم کیرمو تو کونش نگه داشتم وای خیلی بهم خوش گذشت اولین سکس عمرم رو تجربه کردم لباسای خالمو پوشیدمو رفتم به تخت خواب البته یه بار هم فیلمو دیدم وقتی فردا صبح از خواب بیدار شدم خالم خواب بود حتی برا صبحونه هم بیدار نشد برا ناهار بیدارش کردم اونم به زور وقتی خاله جون بلند شد احساس کردم کونش درد میکنه چون یه جوری راه میرفت من که فیلم گرفته بودم میخواستم از خاله جون اخاذی کنم اونم از نوع سکسش!
 
شیشم شد و بابا و مامانم رفتن سر کار من موندم و خاله میترا دلو زدم به دریا رفتم تو تلگرام بهش گفتم خاله کونت هنوز درد میکنه وای خالم عصبانی شد گفت چی میگی بیشعور من از یه تیکه از فیلم اسکرین گرفتم براش فرستادم اومد تو حیاط پیشم گفت بیشعور چیکار کردی من داستانو بهش گفتم و گفتم فیلمتو دارم اگر میخوای به صورت ناشناس نفرستادمش برا امین نامزدت یه بار دیگه کون میخوام خالم عصبانی شد و زد زیر گریه رفت تو اتاق من سریع رفتم پیشش بغلش کردم اون می گفت نکن بیشعور من دیگه حشرم زده بود بالا کیرم نمیشنید مغزم چی میگه لختش کردم اومدم کیرموبکنم تو کونش گفت نکن من نمیزارم امین کونم بزاره تومیخوای این کارو کنی بهش گفتم کلکتو امین باهم سکس داشتین خلاصه من کیرمو کردم تو کسش وای کسش از کونش گرم تر بود خالم هم دیگه حشرش زده بود بالا دیگه جلومو نگرفت من کردمش و وقتی ابم خواست بیاد گفتم چیکار کنم گفت نریز توش فقط م سریع در اوردمش ریختمش تو موهاش اونم دیگه دوباره گریه کنان رفت حموم من دیگه نمیدونستم چیکار کنم ولی نمیدونم چرا خالم فقط یکی دو روز رفتارش با هام بد بود حتی یکی دوشب بعدش دوبار تو اتاق منو داداشم خوابید من خالم دیگه سکس نداشتیم چون خالم نمیخواست ولی اجازه میداد کسشو بخوروم اونم کیرمو از بعد از اون دوبر دیگه این کارا رو میکنیم البته بعدا مجبور شدم رفیقمو بپیچونم که برا چی کاندوم میخواستم…

***
 
سه ماه دیگه عروسی خالمه من میخوام یه بار دیگه تو این سه ما مونده کونش بزارم ممنون که داستان منو خاله میترا رو خوندید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *