این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان این داستانی که میخوام واستون تعریف کنم برمیگرده به عید پارسال که رفتیم مسافرت…
***
من اسمم ساسان و 23 سال دارم قدم 185و وزنمم تقریبا 80 کیلو تعریف از خود نباشه ولی اینو بگم یه استیل خوب دارم چون 3 سال که باشگاه میریم بهتره خستتون نکنم بریم سره اصل مطلب من یه خاله دارم اسمش نسرین خیلی هم دوسش دارم اون 22 سالشه و قدش 175 و نسبتا اندام خوبی داره مخصوصا اون پاهای خوش فرمش وقتی رسیدیم خونه خاله بزرگم خاله نسرینم اونجا بود چون دانشگاهش تعطیل شده بود واز مشهد برگشته بود واسه تعطیلات خلاصه یه 2 روزی گذشت و من هر روز خاله نسرینو میدیدم اینم بگم که همیشه لباسایی که میپوشید ست بودن با هم و خیلی جذاب بود توشون اما یه روز عصر بود تقریبا از خواب بلند شدم دیدم که کسی خونه نیستو فقط یه نفر تو اتاق داره با لب تاب اهنگ گوش میده که فهمیدم خاله نسرین منو خالم چون تقریبا هم سن بودیم خیلی با هم راحت بودیمو درباره همه چی حرف میزدیم اونم هی بهم میگفت خب دوس دختراتو چیکار کردیو از این حرفا…
یه نیم ساعتی حرف زدیم که رفت از تو کیفش یه قهوه اورد بهم گفت که تا من میرم حمام قهوه رو درست کن که بعده حمام قهوه میچسبه منم گفتم اخه منم میخوام برم حمام چون واقا خسته بودمو میخواستم سر حال شمو موهامو هم درست کنم چون خیلی به هم ریخته بودن اونم گفت باشه من میرم زود حمام میکنم تو هم بعده من برو بعدش که از حمام برگشتی قهوه میخوریم منم گفتم باشه …رفت حموم منم سرم تو گوشی بود که دیدم مامانم زنگ زدو گفت که میخوان برن خونه یکی از فامیلا با خاله بزرگم و تا شب بعد شام بر میگردن و بهم گفت که مواظب خودتون باشید.
وقتی گوشی رو قطع کردم دیدم خاله نسرینم داره صدام میکنه رفتم ببینم که چیکارم داره بهم گفت کی بود باش حرف زدی منم گفتم مامانمو بشم گفتم که مامانم چی گفتو این حرفا بعد بش گفتم همین فقط…گفت نه گفتم پس چی گفت که لباس زیرمو با حولم رو تخت یادم رفت بیارم برام بیارشون منم که اصن حال نداشتم اینقد خسته بدوم یه 5 دقیقه طول کشید تا رفتم اوردم وقتی در زدم که لباس زیر خشکلشو که با هم ست بودن رو بش بدم زیر دوش بودو گفه یه لحظه صبر کن منتظر موندم که یهو اومد درو باز کردو کل بدن سفیدو خشکلش رو دیدم هوش از سرم پرید اینم بگم که خاله نسرینم خیلی هم حشری بودو معلوم بود که تشنه سکس که بعد یهو دستمو گرفت و کشیدم تو حمام و گفت هیچی نگو شروع کرد به خوردن لبامو لیس زدن صورتم منم از تعجب داشتم شاخ در میوردم که شلوارکمو در اورد وای یعنی وقتی کیرمو گذاشت تو دهنش دلم میخواست فقط داد بزنم خیلی وارد بودو خوب ساک میزد منم دیگه یواش یواش داش هوشم برمیگشت منم لباشو بوسیدمو باهاش رفتم زیر دوش بعدش کسشو مالوندمو صدای نالش یواش یواش بلند شد و میگفت ساسان یواش تر بعدش شیر اب رو بستمو درازش کردم کف حموم پاهاشو باز کرد و منم شروع کردم به خوردن اون کس خشکل و ماهش…
اینقد بوی خوبی میداد که وقتی بش فک میکنم دلم اب میشه واسش دیگه از خود بیخود شده بودو هی آه و ناله میکرد که بهم گفت ساسان من در اختارتم منو جر بده و هی ناله میکرد بعدش رو به پشت خوابیدو منم کیرمو بردم لای کونشو یواش یواش کردم تو که دیدم داره داد میزنه دردش گرفته بود بعد با انگشتام یکم سوراخ کونشو باز کردم اونم دوباره شروع کرده بود به خوردن کیرم یه5 دقیقه ای گذشت که دیگه واقا حشری شده بودو هی میگفت منو جر بده منم که دیگه داشتم دیوونه میشدم کیرمو گذاشتم در سوراخشو تا اخر کردم توش یه دادی زد که نزدیک بود گوشام کر بشه من صبر کردم که دیدم گفت ادامه بده خلاصه یه 10 دقیقه ای تلمبه زدم و ابمو ریختم توی کونش بعدش حموم کردیمو اومدیم بیرون رفت قهوه درست کردو خوردیم جاتون خالی تا شب که مامانم اینا برگردن 3 بار دیگه سکس کردیمو خیلی خوش گذشت هنوزم که هنوز دوس داریم سکس کنیم ولی موقعیتش فراهم نمیشه امیدوارم از داستانمون خوشتون اومده باشه. در ضمن اونا هم که میگن سکس با محارم و این حرفا بده اولا گوهخوریش به شما نیومده دوم وقتی مثل همه ی دنیا آزادی سکس معمولی نداریم کار به اینجاها کشیده میشه ناراحتی برو کیرتو بکن تو کون رهبر مملکت که وضع ایران رو به اینجا رسونده.
نوشته: ساسان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید