این داستان تقدیم به شما

چند وقتی بود بد جوری دندانم اذیتم می كرد از طرف یكی همكارانم یه دكتر توی بالا شهر به من معرفی شد كلی هم از كارش تعریف كرده بود بعد ازتماس با مطبش برای دو روز بعد ساعت 8 شب به من وقت دادن وقتی رسیدم. فقط یه مریض تو اتاق دكتر بود چشمم افتاد به منشی دكتر كه عجب مالی بود یه دختر توپولی سفید با پستونای بزرگ و كون گنده و چشمای قهوه ای كه خیلی هم لوند بود دیگه درد دندان یادم رفته بود داشتم تو فكرم با این خانم خوشگل حال می كردم! 

ساعت 8:15 بود كه كار مریض تموم شد منشی بعد از بیرون اومدن از اتاق دكتر من رو راهنمائی كرد كه برم داخل خدا قسمت همه بكنه وقتی رفتم تو یه لحظه جلوی در میخكوب شدم عجب جائی بود منشی خوشگل دكتر خوشگل تر یه خانم دكتر 32 یا 33 ساله بدون روسری آرایش كرده با یه روپوش سفید آستین كوتاه كه معلوم بود زیرش هم لباسی نداره چون كرستش قشنگ معلوم بود بعد از سلام و خوش آمد گویی ازم خواست كه روی صندلی مخصوص كارش بشینم بعد منشی رفت بیرون من موندم با خانم دكتر از روی صندلی بلند شد اومد كنارم و شروع كرد به معاینه دندانم وقتی خم شد روی من از بین دكمه های لباسش كرست مشكیش قشنگ معلوم شد و من تونسته بودم پوست سفید بدنش رو ببینم كیرم راست شده بود دلم میخواست تا صبح فقط من رو معاینه كنه دستم روی جا دستی كنار صندلی بود كه یه لحظه گرمای رون دكتر رو حس كردم دكتر همین جوری چسبیده به صندلی داش رو دندانم كار می كرد و با من صحبت می كرد…
 
منم كه تو اون حالت نمیتونستم چیزی بگم من دستم رو یه كم تكون دادم كه دیدم هیچ به روی خودش نیورد منم دوباره دستم رو مالیدم به رونش مطمئن بودم كه حركت دستم رو حس كرده ولی چیزی نگفت منم جرات پیدا كرده بودم بیشر رونش رو می مالیدم كه متوجه حركت پای دكتر شدم داشت پاش رو تكون میداد كه بیشتر به دست من بخوره!
بعد یه دارو به دندانم زد و گفت باید چند دقیقه صبر كنی و رفت كنار كه بشینه روی صندلیش چشمش به كیرم افتاد كه حسابی باد كرده بود و داشت خود نمائی می كرد یه خنده معنی دار كرد و گفت معلوم خیلی اذیتت میكنه!
روم نشد چیزی بگم بعد شروع كرد به حرف زدن در مورد شغلم و … دوباره اومد سمتم و داخل دندانم رو نگاه كرد و گفت امشب نمیتونم روش كاری انجام بدم چون عفونت داره باید دارو استفاده كنی چند روز دیگه بیای!
حالم گرفته شده بود گفتم حالا یه كم دیگه دارو بریزد كه دردش ساكت بشه!
خندید گفت درد دندان اذیت می كنه یا شلوار تنگ!
باورم نمیشد كه این حرف رو به هم بزنه گفتم هر چه باداباد نهایتش اینه كه بیرونم میكنه میرم یه دكتر دیگه گفتم هر دوتاش!
گفت برای دندونت كاری نمیشه كرد!
گفتم برای شلوارم چی؟
گفت چون آخرین مریض هستی یه نیم ساعتی وقت داری زیپ شلوارت رو باز كن بزار یه هوایی به این كوچولو بخوره!
چند ثانیه سكوت بینمون بود كه گفت چی شد پس چرا به حرف دكتر گوش نمیدی؟
بازم سكوت كردم كه خودش اومد زیپم رو باز كرد دستش رو كرد تو شلوار و شرتم و كیرم رو گرفت آورد بیرون انگار داشتم خواب میدیدم لالمونی گرفته بودم یه دستی بهش كشید و با خنده گفت همچین كوچولو هم نیست حق داشت زبون بسته تو اون جای تنگ بعد صندلیش رو كشید كنارم و شروع كرد با كیرم بازی كردن چشمام بسته بود كه متوجه شدم كیرم رو كرد تو دهنش!
 
بهش گفتم اگر منشی بیاد تو چی؟
كیرم رو از دهنش در آورد گفت خوب بیاد به اونم میرسه !زیاده! و خندید گفت: نكنه نمیتونی دو نفر رو سیر كنی؟
گفتم اینجوری كه شما شروع كردی نه!
باز كیرم رو كرد تو دهنش یه كم دیگه ساك زد بعد بلند شد از داروهای سر كننده دندان زد به كیرم اولش یخ كردم ولی بعد از چند لحظه سری كیرم رو احساس كردم كركره اتاق رو تاریك كرد و با صدای بلند به منشیش گفت پرستو جان اون در ورودی رو قفل كن یبا اینجا كمك من!
منشی كه ازاین جا به بعد اسمش رو میذارم پرستو تا اومد تو اتاق چشمش به من افتاد با خنده به دكتر گفت: سیمین جون این دیگه چه مدل معالجه است؟
دكترم كه اسمش رو از این به بعد میذارم سیمین خنده ای كرد و گفت این وضعش خراب تر از دندانشه!
بعد به پرستو گفت یه كم با سرم شستشو بشورش سر كننده زدم اونم یه چشم گفت با سرم شستشو و یه كم گاز استریل اومد سروقت كیر من حسابی تمیزش كرد و به سیمین گفت تمیزش كردم حالا چی كارش كنم؟
اونم گفت بخورش خوشمزه است!
پرستو خندید گفت ای شیطون بازم زرنگی كردی گلش رو زدی بعد شروع كرد به در آوردن مانتوش منم كه دیگه به خودم اومده بودم بلند شدم نشستم رو صندلی پرستو مانتوش رو درآورد دیدم اونم فقط یه كرست سفید زیر مانتوش داره یه پارچه پهن كرد روی زمین نشست روش وشروع كرد به ساك زدن مثل فیلمای سوپر شده بود سیمینم كنار ایستاده بود داشت ما رو نگاه میكرد دستم رو دراز كردم طرفش فهمید باهاش كار دارم اومد جلو دكمه های روپوش رو باز كردم و با دستم شروع به مالوندن پستوناش كردم.

 
 
بعد بهش گفتم روپوشت رو دربیار بعد بهش گفتم برگرد بزار كرستت رو باز كنم اونم همین كار رو كرد.
پرستو هم كه مشغول ساك زدن كیرم بود سرش رو بلند كرد به سیمین گفت از كدوم دارو براش زدی سیمین گفت قوی! نترس حالاحالاها خیس نمیكنه!
پرستو خندید وبه من گفت شلوارت رو دربیار منم شلوار و شرتم رو در آوردم پرستو باز شروع به ساك زدن كرد و با دستش با تخمام بازی می كرد و می كرد تو دهنش منم داشتم پستونای سیمین رو میخوردم و ازش لب می گرفتم بعد سیمین و پرستو جاشون رو عوض كردن پستونای پرستو رو هم حسابی خوردم لباسم رو دراوردم سیمین رو روی صندلی مریض خوابوندم شلوار و شرتش رو باهم از پاش در آوردم شروع كردم به خوردن كسش واقعا این دكترا كسشونم با بقیه فرق می كنه بوی عطری داشت كسش سفید و گوشتی بدون مو وسطش صورتی خوشرنگ كه من عاشق این رنگم یه كمی هم آبدار شده بود پرستو هم دوباره رفته بود زیر من خوابیده
بود داشت ساك میزد انگار سیر نمیشد بعد كه حسابی كس سیمین رو خوردم به پرستو گفتم حال نوبت تو.
سیمین بلند شد پرستو جاش خوابید كس پرستو رو هم كه خوب خوردم سیمین گفت بسه بیا دیگه كار رو تموم كن!
بعد رفت بالا نشست روی كمد های كوتاهی كه تو اتاق بود و پاش رو از هم باز كرد منم همینطور ایستاده كیرم رو با كسش میزون كردم یه كم مالیدم به كسش كه ناله سیمین دراومد.
میگفت بكن تو دیگه! بسه بعد با یه فشار تموم كیرم رو كردم تو كس سیمین با چند تا حركت سیمین صداش بلند شده بود همش داد میزد آخخخخخخخخخخ جووووووون

 
بعد كیرم رو از كس سیمین در آوردم به پرستو گفتم نوبت تو پرستو هم یه جون گفت بیا من حاضرم بهش گفت دستت رو بزار روی صندلی خم شو میخوام از كون بكنمت!
كه دیدم گفت نه من كون نمیدم كونم همین جوری بزرگ هست هر كاری كردم نذاشت!
آخر سیمین عصبانی شد گفت از كس بكنش بعد من بهت كون میدم!
حال كردم چون كون سیمین بهتر از پرستو بود ولی روم نشده بود بهش بگم ( همون حجب و حیای دكتر و بیمار )
منم كیرم رو كردم تو كس پرستو خواركسه با این كه از سیمین كوچیك تر بود ولی كسش خیلی گشاد بود كس سیمین بیشتر جذب كیرم بود یه كم كه از كس كردمش به سیمین گفتم من كون میخوام سیمین دستش رو گذاشت رو همون كمدی كه روش از كس كرده بودمش پاهاش رو از هم باز كرد از پشت نمای كسش قشنگ بود دوباره كیرم رو كردم تو كسش!
گفت مگه كون نمیخواستی بهش گفتم كست از این پشت خیلی نمای قشنگی داره دلم نیومد دیگه نكنمش خندید و گفت بكن بكن خوب می كنی بعد كیرم رو از كسش در آوردم و گذاشتم دم سوراخ كونش یه فشار دادم دادش رفت هوا!
بعد به پرستو گفت بهش كرم بده بماله با این كیر گنده اش داره كون من رو پاره میكنه پرستو خودش برام كرم زد به كیرم منم كرم زدم به كون سیمین این بار با یه فشار سر كیرم رفت تو كون سیمین یه كم نگه داشتم باز فشار دادم تا ته كیرم رفت تو كونش پرستو هم رفته بود جلوی سیمین روی كمد نشسته بود سیمین داشت كسش رو براش میخورد منم كیرم رو تو كون سیمین عقب و جلو می كرد پرستو از لذت جیغ میكشید منم با دستم هم چوچول سیمین رو میمالیدم هم با پستوناش باز می كردم سیمینم چون داشت حال می كرد بد جوری كس پرستو رو می خورد بعد دیدم صدای هر دوشون بلند شد منم دیگه آخر كارم بود كیرم رو تا ته ته كون سیمین نگه داشتم و هرسه با هم آه آه كردیم و ارضا شدیم تموم آبم رو ریختم روی كمر سیمین بعدم با كمك پرستو آبم رو به تمام پشت سیمین مالیدم بعد پرستو تك تك انگشتاش رو كرد تو دهندش سیمینم با دهنش كیر من رو تمیز كرد. ..
***
سیمین با خنده می گفت من همون دكتریم كه ترتیب مریضاش رو میداده .
تا دندان من درست بشه سه ماه هفته ای یه بار با سیمین و پرستو سكس داشتم . الانم تلفنی با هر جفتشون در تماسم و گاهی به بهونه دندان درد بهشون سر میزنم.

 
نوشته: ناشناس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *