این داستان تقدیم به شما

سلام من سیروس هستم و۴۰ سالمه و میخوام سکس خودم رو با خواهر زن عزیزم رباب که مربوط به یه ماه پیش میشه رو براتون تعریف بکنم…
***
رباب یه زن تقریبا ۱۷۵ قد و ۸۵ کیلو وزن و ۳۶ سالس که خیلی زن حشری و شوخ طبعی هست که با فامیل چه مرد چه زن شوخی میکنه.
رباب ۱۶ سال پیش ازدواج کرده و دو تا دختر داره که اسم شوهرشم ولی هستش خواهر زنم شوهرش رو دوس نداره و دایم با هم دعوا میکنن و وقتی که دعوا میکنن خواهر زنم رباب قهر میکنه و میاد خونه ما. یه روز زنگ در به صدا در اومد وقتی در رو باز کردم دیدم رباب هستش و داره گریه میکنه تعارفش کردم اومد داخل رفتیم تو حال و روی کاناپه نشستیم رباب گف اقا سیروس رقیه کجاس از شانس من رقیه هم رفته بود خونه مامانش که تو یه شهر دیگس.گفتم رقیه نیستش رفته خونه مامانت و دو روز هم اونجا میمونه رباب گف پس من مزاحم نمیشم و میرم و منم پیش خودم گفتم کجا تازه اومدی چن ساله که در حسرتت مردم حالا بزارم بری عمرا.
 
گفتم رباب جون کجا با این حال یکم بمون وقتی که حالت خوب شد من خودم میبرمت ترمینال تا بری و اونم قبول کرد و من رفتم یه چای بیارم واسش که اونم تو این فاصله مانتو و روسریش رو باز کرده بود وقتی برگشتم و چای تعارفش بکنم روناش بد جوری تو دید بود و دست و دل ننو به لرزه انداخت که از دسپاچلفتگی سینی لرزید و چای ریخت رو رونش یه دادی کشید که گوشام کر شدند منم نمیدونستم چیکار کنم که دویدم اشپزخونه و یه پارچ اب سرد اوردم ریختم رو رونش و ربابم هی اه و ناله میکرد .ازش معذرت خواستم و گفتم که نمیخواستم اینطوری بشه .رفتم اتاق خواب و رباب رو صداش زدم و یه شلوار بهش دادم و یه پماد سوختگی و گفتم پماد رو بمال و شلوارتم عوض کن که قبول کرد ومنم رفتم بیرون تا راحت باشه در و بستن و از سوراخ جا کیلیدی داخل رو دید میزدم که واییی خدا چی میبینم رباب شلوارشو در اورد چه کون بزرگ و باحالی داشت کونش خیلی رو فرم بود داشت به خودش پناد میزد منم تو این فکر بودم که چجوری برم تو اتاق و اون کون خوشگلش رو بلیسم و بکنم توش که یه دفعه تصمیم گرفتم برم داخل و بهش بگم.

 
دل رو زدم به دریا و یه دفعه در و باز کردم و رفتم تو و گفتم چیزی لازم داری بگو از اینکه سر زده رفتم اتاق شوکه شد و سریع خودشو پوشوند و گف ن مرسی چیزی لازن ندارم رفتم پیشش رو تخت نشستم و گفتم ببینم پاتو نسوخته که اولش راضی نبود پاشو نشون بده که به اسرار من پتو رو زد کنار واییییی چه رونایی چه پاهایی ادم رو میکشت یه شورت قرمز پاش بود که ادم رو وسوسه میکرد دستن رو گذاشتن رو پاش و یه بوسه از جایی که سوخته بود کردم و گفتن همش تقصیر من بود رباب گف اقا سیروس خودتو ناراحت نکن چیزی نشده.دستم رو پاش بود که همزمان صورتمو بهش نزدیک کردم که ازش لب بگیرم گف اقا سیروس چیکار میکنین گفتم عزیزم رباب الان چن ساله که تو حسرت توام و میخوام باهات باشم که با شنیدن این حرفا سرش رو انداخت پایین و سرخ شد که من دست به کار شدم لبامو گذاشتم رو لباش و لبشو داشتم میک میزدمو میخوردم …
 
هیچ عکس العملی از خودش نشون نمیداد که رضایتشو با این سکوت نشون میداد دستنو بردم تو بلوزش واز زیر سوتینش داشتم سینه هاشو میمالیدم که دیدم چشاشو بست و رو تخت دراز کشید منم زود بلوزشو در اوردم و سوتینشو بلز کردم و افتادن روش وت جایی که میشد سینه هاشپ میخوردن و با زبونم نوک سینشو بازی میدادم و با یه دست کسشو میمالیدم که صدای اه و اوه ازش بلند شد لباسامو همشو در اوردن وقتی کیرمو دید گف سیروس قربون اون کیرت بده تو رو خدا بخورمش منم از خدا خواسته روبروش نشستنو کیرمو کردن تو دهنش یه ساکی میزد که صدای ملچ ملوچش اتاق رو برداشته بود بعد رو هم به شکل 69 شدیم و اون داشت کیرمو میخورد ومنم شورتشو در اوردم وای چه کسی یه کس برنزه داشت که هر مردیو دیوانه میکرد کسشو گذاشتم تو دهنمو میخوردمش با زبونم میلیسیدم البته اینم بوم کس زن منم برنزه وکمی مایل به سیاهه که خیلی خوش مزه هستش گفت سیروس بیا کسم کیرتو میخواد منم گفتم ای به چشم به شکم خوابوندمش و گفتن کونتو قنبول کن که اونم این کارو کرد وای چه سوراخ کونی داشت دهنم اب انداخته بود از پشت سوراخ کونشو و کسشو بلهم لیس میزدم که رباب میگف سیروس تو رو خدا بکن کسمو بکن کونمو بکن بکن زود باش بکن منم کیرمو گذاشتم دم کسشو وبا یه فشار کل کیرمو روونه کسش کردم که یه اخ بلندی گف منم شروع کردم به تلمبه زدن
 
هی تلمبه میزدم که گف میخوام برگردن و به پشت بخوابم برگشت و منم افتادم روش و کسشو میکردم و سینه هاشو میخوردم که بدنش به لرزه افتاد و فهمیدن که ارضا شده گف سیروس کیرتو بکت تو کونم گفتم باشه رباب جون کیرمو از کسش کشیدم بیرون و با تف خودش سوراخ کونشو ابکی کردم و کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش که با فشار کردم تو کونش کونش خیلی داغ بود و هیچ دردی رو هم تحمل نمیکرد معلوم بود این کارس میگف تو رو خدا بزن بزن کونمو جرش بده منم با سرعت تلمبه میزدم که داشت ابم میومد گفتن رباب داره ابم میاد گف بریز تو صورتن منم کیرمو از تو کونش کشیدم بیرون وبا هر چه توان داشتم ابمو خالی کردم تو صورتش یه ده دقه ای دراز کشیدم و تو ای فاصله ربابن صورتشو شصت اومد پیشم یه چن ساعتی رو با هم خوابیدیم بعد حاضر شدیمو رباب رو به ترمینال رسوندمش که بره به خونه مادرش از اون موقع به بعد هر وقت انکانش وجود داشته باشه رباب رو از کس و کون میکنمش.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *