این داستان تقدیم به شما
یا سلام خدمت همه دوستان
این داستان خرداد سال 94 اتفاق افتاد. من اسمم محمد و 33 سالمه از شهر اصفهان…
میرم سر داستان
***
روز جمعه بود و تو خونه بودیم دیدم اف اف را زدن دیدم دختر خالم با شوهرشه این دختر خالم هم خوشگل هم خوش هیکل خلاصه در را باز کردم اومدن تو بعد از سلام و احوالپرسی فکر کنم حدود ی رب بود که نشسته بودن یهو موبایل شوهر دختر خالم زنگ خورد رفت بیرون توی بالکن حرف زد اومد دختر خالم که اسمش نسرین هست به شوهرش گفت کی بود گفت باید تا 2ساعت دیگه برم فرودگاه آخه نظامیه و نمیدونیم دقیقا کارش چیه من خودم حدس میزنم تو اطلاعات باشه به ایناش زیاد کاری نداریم. نسرین بلند شد با شوهرش رضا بره که مامانم گفت خوب نسرین بمون بعد محمد با ماشین میبره میرسونتت در خونه دیدم مخالفتی نکرد و به شوهرش گفت اره خیلی وقته نیومدم اینجا تو برو اون هم رفت…
بعد ی ساعت نسرین زنگ زد به شوهرش که انگاری گفت فرودگاه رسیده و تا نیم ساعت دیگه پرواز میکنه حتی نمیدونستیم کجا میره- حدود ساعت 9 شده بود که نسرین اومد بره اما مامانم گفت باید شام بمونی تو این مدت که شوهرش رفت و شام خوردیم حسابی با هم بگو بخند کردیم حدود ساعت ده و نیم بود که گفت بریم گفتم باشه. لباس پوشیدم و ماشین را روشن کردم و نسرین سوار شد راه افتادیم سمت خونه که خونشون با ما ی ربی فاصله داشت- رسیدیم در خونشون که گفت بیا با من تا بالا من یکمی میترسم و ماشینتو بزار تو پارکینگ من گفتم الان میام پایین گفت نه دوست دارم ی فال قهوه برات بگیرم من هم گفتم باشه. رفتیم بالا اینو نگفتم نسرین تو فال قهوه ی استاد کامله- قهوه را خوردیم که نسرین جون با ی شلوارک و تاپ کنار من نسشته بود. فال منو گرفت و بلند شد بره تو آشپزخونه ی لحظه نگام افتاد که کون گرد و خوشگلش نمیدونم چی شد یهو برگشت دید من دارم کونشو نگاه میکنم گفت چیه خوش فرمه؟؟
منو میگی موندم چی بگم گفتم باید زیباترین تو دنیا عکسشو بزارن. اینو نگفتم نسرین 3سال از من کوچیکتره من که تا اون موقع نظری روش نداشتم و به چشم خواهری میدیدمش چون خودم خواهر ندارم اون شب دیدم انگاری امشب باید ی دل سیر بکنمش- نمیدونم چی شد از رو مبل بلند شدم و رفتم از پشت بغلش کردم و گردنشو بوسیدم که دیدم حرکتی نکرد و من همین طور بوسش میکردم برش گردوندم و شروع کردم اون لبای خوشگلشو خوردن حالا بخور و کی نخور دستم هم رو سینش بود تو همین فاصیه به اتاق خواب نزدیک شدیم بلندش کردم و انداختمش رو تخت و رفتم روش من لب خیلی دوست دارم لب خوردم زبون خوردم جوری که دیگه در اختیار خودم بود و چشماشو بسته بود و لذت میبرد که یهو گفت بزار ی زنگ بزنم مطمعن بشم شوهرم رفته که بعد از زنگ گفت تا 3 روز دیگه وقت داریم اینو که گفت خیالم راحتش شد…
ادامه دادم به خوردن تاپشو در آوردم دیدم ی سوتین سفید تنشه سوتین را در آوردم و شروع کردم به سینه خوردن که آه آه کردن نسرین شهوتی ترم میکرد با زیون اروم اروم اومدم پایین تا رسیدم با نافش یکمی شکمشو بوسیدم و رفتم سرغ شلوارکش خیلی آروم درش اوردم دیدم ی شورت سفید پوشیده و جلوی شورتش خیس شده از روی شورت چوچولشو مالیدم دیدم شهوت تو چشماش غوغا کرده آوردمش لب تخت شورتشو در آوردم و بهش گفتم 69 بشیم که گفت 69 چیه یادش دادم حالا کیر من تو دخن نسرین بود و من چوچولشو میوسیدم و میخوردم و با انگشت البته فقط ی بند انگشت را میگردم تو کسش خدود 5دقیقه ای شد که همو خوردیم که دیدم نسرین لرزید و ارضا شد گفت محمد زود باش بترکون گفتم چشم خوابوندمش و رفتم روش ی چنتایی لب گرفتم و سینه خوردم و کیرمو میمالیدم لای کسش سرشو میمالیدم به چوچولش میگفت بکن توش بکن توش دارم دیونه میشم دوباره کسش خیس شده بود من هم که ی کیر دارم 19 سانت طول داره و به قول یکی از دوست دخترام شاهکیره…
سرشو کردم توش دیدم وای چه کس تنگیه اروم اروم تا نصفه فرستادم داخل و همین جوری که تلمبع میزدم تا آخر کردم تو کسش نسرین این قدر سرو صدا میکرد که گفتم همه همسایه فهمیدن من هم که کیرم تو بهتش بود به سرعت نور تلمبه میزدم و صدای من و نسرین اتاق را پر کرده بود حدود 4 الی 5 دقیقه ای تلمبه زدم و بعد بهش گفتم حالت سگی بشه و رفتم پشتش که گفت خشن دوست داره من هم موهاشو گرفتم و به شدت تلمبه میززدم صدای شالاپ شولوپش فضای اتاقو پر کرده بود تو همین موقع چشمم افتاد به سوراخ کونش گفتم این کونو باید بکنه دستم را با اب دهنم خیس کردم و میمالیدم به سوراخ کونش چون تو اون حال بود زیاد متوجه نشد یهو یکمی از انگشتمو کردم تو سوراخ کونش گفت از کون نه گفتم چرا گفت ی بار به شوهرش داده تا ی ماه نمیتونسته درست بشینه بهش قول دادم دردش نیاد با انگشت سوراخشو باز کردم و یکمی کرم زدم با ی آب ده به سوراخش و ک کیرمو لیز کردم با کرم و اب دهن و سر کیرمو میمالیدم به سوراخ کونش وای که از این کون هر چی بگم کم گفتم با دست از زیر کسشو میمالیدم بعد اروم سرشو کردم داخل یهو گفت درد داره من هم یکمی دیگشو دادم داخل که گفت در بیار درد داره گفتم بیشتر نمیکنم تا همین جا…
اما من این کارو کردم که سوراخ باز بشه بعد از چند ثانیه که کسشو میمالیدم یکمی دیگشو کردم داخل دیدم زیاد چیز نمیگخ شروع کردم به خیلی اروم تلمبه زدم و در حین تلمبه زدم فشار میدادم داخل تا جایی که تا دسته کردم تو کونش و شروع کردم تلمبه زدم خدایی خیلی تنگ بوددیدم داره آبم میاد گفتم بریزم تو کونت گفت نه بریز رو سنه هام
من هم ریختم روی سینه هاش و کنار هم خوابیدیم ازش تشکر کردم و باز هم لباشو خوردم تو مدت 3 روز 7 بار کردمش اما 7 بار توپ. از اون روز تا به حال 2 بار موفق شدم بکنمش. میگه شوهرم زیاد نیست وقتی هم که هست و میکنه جمعا 5 دقیقه ابش میاد. …
. امیدوارم خوشتون اومده باشه.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید