این داستان تقدیم به شما
سلام خدمت دوستان سکسی و حشری اما با فرهنگ. چون سرانه مطالعه رو بالا میبرید با مطالعه داستان…
من یه 4 5 ماهی میشه با این سایت آشنا شدم، در واقع بعد از فوت پدرم و از روی تنهایی و افسردگیو سرگرمیو گذروندن وقت و البته پیدا کردن دوستای حشری که متاسفانه این یه قلمو نشد که بشه…یعنی همه یه جورایی هسن. اکثرا پسر اونم جغی. یا با اعتماد به نفس کم. یا همش پنهان کاری یا …. همین چیزایی که خودتون بهتر میدونید.
از خودم بگم اسمم پژمانه (البته مستعار) 180 قد 69 وزن و با یه صورت جذابو چشای سبز و موهای روشن تقریبا… قیافم طوریه که همه میگن مظلوم و دلنشینه.. واس همین دوس دختر خیلی زیاد داشتم. شاید بالای 60 نفر. همه جوره. از همه مدل که چند تا کتاب میشه اگه بخام راجب دخترا و زنایی کا بام بودن، بنویسم….
اما امروز میخام خاطره سکس با زن عمومو بگم که تازگیا اتفاق افتاد……
اینم بگم من تازه از خدمت برگشتم. و لیسانس … دارم. و اهل شمال ایرانم.
از زن عموم بگم که یه دختر روستایی بود که به لطف عموم پاش به شهر باز شد. حالا کار نداریم داستان زندگیشون چه جوریه…فقط همینقد بگم که وقتی زن عموم شد من 13 14 سالم بود و تهران زندگی میکردیم به خاطر شغل پدرم. از همون اولش خیلی بم محبت میکرد.. نگو جنده خانم تو کفم بود. وقتایی که مسافرت میومدن پیشمون بغلو بوسو لاسو تحریکو خابیدن کنار همو کادو و ازین چیزا که خودتون استادین توش. البته وقتایی که مام شمال میرفتیم همینا بودش.
تا زدو خوردو 19 سالگیم جمع کردیم رفتیم شمال ساکن شدیم و روابطمون بیشتر شد. همون سالم دانشگاه قبول شدمو دیگه دختر پر بود اطرافم. تو 4سال دانشگام زن عموم خودشو جر داد اما با لطف دوس دخترام انقد سیر بودم که نگاشم نمیکردم. حتی ترمای آخر بودم که عموم به خاطر حمل مواد 3ماهو1روز زندانی بود. اون روزا عموم اینا مستاجر بودن و تو این 3 ماه خیلی خونشون میرفتم. حتی یه بار اونجا بودم بچها خاب بودن که زن عموم به صورت لخت اومد گفت میخام برم حموم. میای پشتمو کیسه بکشی؟ که قبول کردم. وقتی صدام زد رفتم دیدم با شرت جلوم واساده و داره سوتینشو در میاره که مزاحم کیسه کشیدن نشه.از زن عموم بگم که سنشو نمیدونم اما در کل یه زن فوق حشری و ازون لوندا که خوب بلده چجوری هر مردیو تحریک کنه. با سینه های درشت و سفت و رو به بالا ر رون و باسن فوق زیبا. درشت و سفید عین ژله لرزون. البته اینم بگم که خیلی خوب بلده چجوری از تناسب اندامش تو راه رفتن تو دلبری کردن تو دادن تو هرچی استفاده کنه. ی جورایی قدر نعمتی که خدا بش داده رو خوب میدونه. عین خودم. فقط یکمی شکم داره که واسم سوال شده چرا؟ در کل بگم شبیه یکی از پورن استارای آمریکاییه به اسم sara jay بگذریم.
اونروز خیلی خودشو بم مالوند. حتی آب ریخت روم که خیس شم بعد دست انداخت تیشرتمو در بیاره میگفت بیا تو یه دوش بگیر… که من به لطف سکس عالی روز قبلش با دوس دخترم کاملا سیر بودم و بهش بی میلی میکردم که این موضوع بد عصبیش میکرد و داش دیوانه میشد. هر چی بلد بود رو کرد حتی کیرمم شق بود اما با بی محلیم تشنه ترو داغترو مصمم تر میشد واس تحریک من و رسیدن به خاستش. اما نمیدونس من اگه نخام یعنی نمیخام.
گذشت تا امسال بعد فوت پدرم حسابی بغلم کردو تو اون چند روز حسابی بوسیدمو حسابی بام لاسید تا حدی که داد فامیل دراومد که چته جلو جمع نبوسش زشته حرف در میارن که میگفت در بیارن، عین داداشم دوسش دارم، میخام بش محبت کنم غمو حس نکنه و ازین کسشرا که آره جون مامان جنده تر از خودش. (حالا اینو داشته باشین که روز موعود بعد سکسمون، بم گفت آره اونروزا همش شورتم خیس میشد، به خاطر تو کلی شورت همراه لباسام برداشتم که حتی عموت شاکی شد که چخبره مجلس عزا میخای بری نه لب ساحل)
بازم بگذریم تا وقتی که جدیدا عموم با همون پولای مواد که نمیدونم کجا قایمشون کرده بود، یهو رو کرد خونه و مغازه خریدو ماشینو طلا واس زنشو کلی لوازم لوکس واس خونه و ….
که زن عموم وقتی دید پولدار شدن، و با توجه به بی اعتنایی من بهش، تو دلش بود که هر طور شده منو رام خودش کنه که ایدفه تصمیم گرفت با پول شانس خودشو امتحان کنه. حالا نگو من بعد تموم شدن دانشگام و خدمتی که رفته بودم و همینطور فوت ناگهانی پدرم افسرده شده بودم و لاغر و ریشو و یکم خوشگلیم کم شد و دورو برم خلوت. یعنی خیلی خلوت. به خشکسالی شدید خورده بودم طوری که حاضر بودم به هرکی پا بدم. دیگه خودتون حساب کنید تا چه حد که اومدم با این سایت آشنا شدم تا شهوت زیادمو کنترل کنم. دیگه خودتون تا تهش برین به کجا رسیده بودم. تو این شرایط زن عموم که پواداری بش ساختو یه تیکه آس شده بود واسم آرزو بود…. که بش رسیدم. خداکنه همه جوونا به آرزوشون برسن…
بازم بگذریم تا روز موعود که به زن عموم زنگ زدم و با مهارت و لوندی خاصی، ابهت قبلیمو حفظ کردم و ازش خاسم که تنهایی بیاد بم سر بزنه و از تنهایی نجاتم بده و خیلی داستانا که خودتون استادین. حالا نگو که خودش منتظر اشارم بود. حتی تو اون روزای افتم.
(یه چیزی رو میخام به شما پسرا نصیحت کنم که: هیچوقت تابلو مشتاق نباشین. همیشه سعی کنید جنس مخالفتونو تشنه نگه دارید و کامل دس رو نکنید. توجه داشته باشین که اگه چیزی تو مشتتون باشه طرف واس باز کردنش هر کاری میکنه اما اگه دستونو خالی کنید پش کسشونم حسابتون نمیکنن*)
زن عموم که با شنیدن این حرف انگار داشت به آرزوش میرسید ، به گفته خودش : با سر خوشی و شادی وصف نشدنی مشغول به رسیدن به خودش شد. دیوس نمیدونم از کجا میدونس من عاشق کس هاییم که بالاشون پش داره. خیلی حرفه ای انگار یه آرایشگر واسش درست کرده باشه، پش کسشو فوق العاده جذاب اصلاح کرده بود و بجز همون تیکه همه جای بدن پر و سکسیشو صافه صاف کرده بود. بعدش نمیدونم چی زده بود که پوست تنش خیلی نرمو خوشبو شده بود.
خلاصه بعد آماده شدنو آرایش خفن رفت بازار و یه تیشرت مارک گرون قیمت برام کادو گرفت. انگار فهمیده بود که رامش شدمو قراره بکنمش نه اینکه بیادو از تنهایی درم بیاره. حس ششم خانمها اونم قسمت حشر و شهوت خیلی قویه….
رسید خونمون. درو زدم اومد بالا وقتی در هالو باز کردم یه لحظه جا خوردم…! این همون دختر روستایی لاغر سیاهه … چند سال پیشه؟؟؟ آیا؟؟؟؟؟؟
؟
خودش فهمید جاخوردم فرصتو غنیمت دونس پرید بغلم یه بوس از لبم کردو شروع به نازو عشوه لوندی هر مهارتی که خانما برای تحریک طعمشون بلدن.
یهو یه کادو از کیفش درآورد. بازش کردم. خیلی آس بود. خوشم اومد. گفت تنت کن ببینم. خاسم برم تو اتاق که دسمو گرفت گفت همینجا.. داشتم تیشرتمو در میاوردم که یهو دیدم یچی کیر خابیدمو گرفت. بعععععله جنده خانم حشر و شهوت امانش نمیداد. نزاش تیشرتمو بپوشم پاشد بغلم کردو در گوشم گفت این چرا خابه؟ گفتم مگه قرار بود بیدار باشه؟
خورد تو ذوقش ولم کرد پشت به من خم شد با کیفش که رو زمین بود ور میرفتو زیرزیرکی نگام میکرد. دید که نگام رو کون گندشه که با اون ساپورتی که پاش بود و اون حالتی که قمبل شده بود ی خورده لرزوندش. همین لرزش کافی بود که عنان از کف بدمو با دسم محکم رو باسنش بزنم. ترسیدم ناراحت بشه ک دیدم با صدای خمارو لرزون گفت جوووووووون.
آخ آخ آخ خدا قسمت همتون کنه سکس با یه زن فوق حشری که شهوتش زده باشه بالا.
***
دوستان با عرض پوزش و معذرت یه کاری برام پیش اومد باید برم. ببخشیداا. بقیه داستان باشه برا بعد. البته اگه تا اینجا خوشتون اومده باشه. داستان سکس با عمع ناتنیمم هس که با کمک همین زن عموی جندم بوده. و سکسایی که زن عموم با مردای فامیل داشت و برام تعریف کرد. اصلا شاید این داستانو خوند و خودش واستون نوشت.
دوستون دارم. زندگی به کام کس ها و کیرهاتون.
تا دیدار بعد بدرود. سپاس
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید