این داستان تقدیم به شما
سلام بچه ها
من تنازم 21 سالمه
میخوام خاطره سکسیمو با شاهین جونم براتون بگم…
***
من یه دختر لاغر اندام با پوست سبزه و چشای درشت عسلی هستم با موهای قهوه ای که همیشه اونارو از دو طرف میبافم
یه خواهر دوقلو دارم به اسم دلناز اما خواهرم با من خیلی فرق داره،اون همیشه سرش تو درس و کتابشه و الان هم مهندسی پزشکی میخونه اما من از بچگی یه شیطنت خاصی تو وجودمه و یه حس کشش نسبت به جنس مخالف.
از بچگی همیشه توی مهد کودک یا مهمونیهای خانوادگی ترجیح میدادم با پسرا بازی کنم تا دخترا.
با دوست پسرم شاهین تو لاین اشنا شدیم،چند وقتی به همدیگه پیام میدادیم اونم دانشجو بود و یه پسر پر جنب و جوش مثل خودم بود،همیشه تو چت یا پشت تلفن باهام شوخی میکرد و گاهی حرفهای سکسی میزد منم دوست داشتم حرفاشو اما زیاد بهش رو نمیدادم،تا اینکه یه شب وقتی که داشت حرفای سکسی میزد کم کم پیش رفت و منو حشری کرد و با هم سکس تل کردیم و خیلی حال داد بهمون.
از فرداش بیشتر با هم راحت شدیم و حالا منم باهاش شوخی میکردم.
تا اینکه سه هفته ای گذشت از اول اشناییمون و من بلاخره قبول کردم که همدیگرو ببینیم بیرون.
شاهین تو عکسایی که برام فرستاده بود یه پسر خوش تیپ و خوش هیکل بود بخاطر همین منم تصمیم گرفتم حسابی به خودم برسم و خوشگل کنم…
صبحش رفتم حموم و ارایشگاه و یه ارایش قشنگ دخترونه کردم و ناخنامو لاک بنفش زدم و مانتو حریر بنفشی که تازه خریده بودم رو با ساپورت پوشیدم.
قرارمون کنار سینما بود که شاهین با یه رانا اومد دنبالم اما سینما نرفتیم،اونروز رفتیم تو یه کافه با هم بستنی خوردیم و حرف زدیم،شاهین با یه حالت خاصی بهم نگاه میکرد فهمیدم از من خوشش اومده و تو دلش تحسینم میکنه،بیشتر من باهاش صحبت میکردم و اون فقط نگاهم میکردم تا اینکه حوصلم سر رفت و بهش گفتم شاهین چرا اینقد ماتی ؟ اونم خندش گرفت و این شعرو برام خوند:
گفته بودی که چرا محو تماشای منی،انقدر مات که حتی مژه بر هم نزنی*مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود،ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
خیلی از شعر و لحنی که برام خوند خوشم اومد مثل ادمای عاشق شعر میخوند و حالا من مات اون شده بودم و تعجب کردم از اون شاهین پشت گوشی و حرفای سکسی و این اقای رو به روم.
بعد که پاشدیم رفتیم تو خیابون و
یکم قدم زدیم و بعد سوار ماشین شدیم،شاهین اونروز تو خیابون یه شال خوشرنگ صورتی برام خرید و بعد منو رسوند نزدیک خونمون که دیگه شب شده بود،موقع پیاده شدن واسه ی اولین بار دستمو گرفت تو دستاش و گفت چه دستای ظریفی داری تناز،منم بهش لبخند زدم و صورتشو اورد جلو و لبامو بوس کرد،یکم جا خوردم اما یه بوسه ی گرم و عاشقونه بود بخاطر همین چیزی نگفتم و ازش خداحافظی کردم.
اخر شب تلفنی خیلی باهم حرف زدیم و بهم گفت وقتی که بوسم کرده عاشقم شده،منم حس میکردم دوسش دارم.
از فرداش بیشتر همدیگرو میدیدیم تو هفته دو سه بار من به هر بهانه ای از خونه میومدم بیرون و دلناز رو میپیچوندم.
خیلی روزای خوبی بود همش با هم میگشتیم و میخوردیم و خرید میکردیم.
یه روز با هم بیرون بودیم و شبش هر دوتامون عروسی دعوت بودیم،قرار گذاشتیم بریم با هم لباس بخریم،رفتیم تو یه فروشگاه و من چند تا لباس برداشتم و رفتم پرو کنم،شاهین گفت هر موقع پوشیدی بهم بگو بیام نظر بدم گفتم باشه.
یه لباس صورتی عروسکی پوشیدم که خیلی دلمو برده بود درو باز کردم شاهینم ببینه،وقتی بهم نگا کرد خیلی خوشش اومد بهم گفت اخه دختر چقد تو باید دلمو ببری با اداهات خیلی بهت میاد،بعد گوشیشو در اورد گفت تورو خدا بذا یه عکس ازت بگیرم بعدا هم نگات کنم،منم خندم گرفت و گفتم باشه سریع بگیر،بعدم لباسمو عوض کردم و همون رو خریدم و بعد رفتیم واسه شاهین یه کت خریدیم.
و بعد اومدم خونه و رفتم عروسی
و دیگه تا فردا صبح ازش خبری نداشتم چون خیلی دیر وقت اومدم خونه.
فرداش بهش زنگ زدم گوشیش خاموش بود و بعد چند ساعت بهم زنگ زد گفت تو بیمارستانم و دیشب اخر شب با چند تا ماشین کورس گذاشتم و تصادف کردم،منم بهش گفتم الان میام بیمارستان پیشت که گفت نه حالم خوبه فقط صورتم و دستم چند تا بخیه خورده،خیلی دلم براش سوخت میخواستم پیشش باشم که خودش گفت اگه دوست داری بیای پیشم من دارم میرم خونه مجردی دوستام بیا اونجا یکی از دوستام بیشتر نیست،منم گفتم باشه و ادرسشو گرفتم و یه اژانس گرفتم و تو راه براش گل خریدم و رفتم پیشش.
وقتی رفتم تو خونشون خیلی شلوغ و همه جا بهم ریخته بود،ازم معذرت خواهی کرد و تو سالن نشستم کنارش،بخیه هاشو نگاه کردم خیلی بد نبود اما خودشو برام لوس میکرد
سرشو گذاشته بود رو پام و رو کاناپه خوابیده بود،منم موهاشو ناز میکردم و اون نگام میکرد
یکم که گذشت دستشو اورد پشت سرم و سرمو برد رو صورتش،فک کردم میخواد بوسم کنه اما لبامو گرفت و میخورد،خواستم سرمو بیارم بالا اما دستش هنوز پشت سرم بود و فشار میداد طرف لباش،اما بعدش پشیمون شدم از عقب رفتن چون لبای درشت و خوشمزه ای داشت،منم لباشو میخوردم تا اینکه از رو پام پا شد و منو به جای خودش خوابوند رو کاناپه و خوابید روم،خیلی سریع این کارو انجام داد که نتونم واکنشی نشون بدم،وقتی خوابید روم با حالت اخمو گفتم شاهین خواهش میکنم پاشو الان دوستت میاد میبینه خیلی زشته.
گفت دوستم پیش پای تو با دوست دخترش قرار داشت رفت بیرون،وای تا اون لحظه خیالم جمع بود که یکی تو خونس وقتی گفت رفت بیرون قلبم شروع کرد به تند تند زدن یه حسی بهم گفت امروز و الان با این وضعیتی که خوابیدیم کارمون تمومه اما شاهین نبود از اون پسرای لاشی تو این مدت عشقشو بهم ثابت کرده بود.تو چند ثانیه این فکرا از سرم رد شد و تصمیم گرفتم ناراحتش نکنم و با شوخی بهش گفتم شاهین پاشو دکتر مگه نگفته شیطون بازی برات خوب نیس،اونم نداشت حرفم تموم شه و لبامو باز محکم گرفت،منم لباشو میخوردم و به این فکر کردم که شاهینو دوسش دارم و بد نیست ادم با کسی که دوسش داره یکم شیطونی کنه.دستمو بردم تو موهاشو لباشو میخوردم،شاهین شالمو باز کرد سرشو کرد تو موهام و بو میکشید،اومد پایین و گردنمو لیس میزد و بعد مانتومو چون جلو باز بود راحت در اورد زیرش یه تاپ مشکی داشتم بدون سوتین.
اول تمام بدنمو یه نظر نگا کرد و به نوک سینه هام که از زیر تاپم معلوم بود یه نگاهی کرد و لباشو گذاشت روش،نوک سینه هامو از روی تاپم میخورد وای چقد دوس داشتم،داشت دیوونم میکرد که خودم تاپمو در اوردم ایندفعه اصلا به سینه هام نگاه کرد و سریع فقط کرد تو دهنش،چون سینه های تقریبا کوچیکی دارم همش سعی میکرد تمامشو بکنه تو دهنش،همزمان خودشو روم فشار میداد،کیرشو که خیلی سفت شده بود حسش میکردم،دستمو گرفت و برد رو کیرش وای چقد کلفت بود یدفعه رفتم تو فکر اینکه تا چند دقیقه دیگه چه اتفاقی قرار بیفته استرس داشتم و یه حس هیجان خاص.
کیرشو شروع کردم به مالیدن از رو شلوار که دکمه شلوارشو باز کرد کشید پایین و شرتشو کشید پایین و دوبار دستمو گذاشت روش…
وای چقد داغ بود وقتی گرفتمش خیلی حشری شده بود،اومد نشست رو به رو صورتم و کیرشو گرفت جلو صورتم و گفتم بخورش تنازم
کیر خوشگلی داشت اما نمیدونستم چیکار کنم که دوباره گفت بخورش تناز.
قبلا یبار تو چتامون ازم پرسید ساک زدنو دوس داری منم گفتم اره من با هیچ چیزی تو سکس مخالف نیستم.
واسه همین که میدونست دوست دارم اصرار میکرد که منم سر کیرشو گرفتم و لیسش میزدم و خودش کم کم هولش داد تو دهنم و همش میگفت تا ته بخور تا ته،
وقتی تا ته میخوردم یکم گلومو اذیت میکرد اما وقتی میدیدم داره به خوردنم نگاه میکنه و حال میکنه براش میخوردم،یکم که براش خوردم کیرشو از تو دهنم کشید عقب،تعجب کردم چون انتظار داشتم اینقد بخورم براش تا ابش بیاد که گفت تناز پشتتو بکن بهم میخوام بخوابم روت منم پشتمو کردم بهش خوابید روم و کیرشو میمالید به کونم و فشار میداد فهمیدم قصدش چیه و میخواد منو اماده کنه که بکنه تو کونم،بهش گفتم شاهین امروز همینقد که با هم حال کردیم بسه و دیگه فکر اینم نکنی که ساپورتمو از پام در بیاری.
گفت تناز من خیلی حالم امروز بده تورو خدا بذار هر کار دوست دارم بکنم بعد از این هرچی تو گفتی،تو که میدونی من عاشقتم اینا هوس نیس وگرنه همون روز اول میاوردمت اینجا تو خونه دوستم.
نمیدونستم چی بگم دوباره گفت فقط اروم میکنم تو کونت تو هم سعی کن امروز فقط حال کنی،منتظر جواب منم نموند و همونجور که روم خوابیده بود شرت و ساپورتمو همراه کشید پایین
دستاشو میکشید رو باسنم و میگفت جوووووون و گردنمو میلیسید بعد از روم پا شد و گفت خم شو جلوم قنبل کن،منم همینکار کردم ولی ازش خجالت کشیدن که کونمو قشنگ میبینه،خودشو چسبوند بهم و کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم،کونم از هم باز کرد و یه تف انداخت رو کیرش و فشار داد رو سوراخم،اروم فشارش میداد تو تا سرش رفت تو کونم که یدفعه خیلی دردم گرفت و جیغ کشیدم و کیرشو اوردم بیرون،گفتم شاهین دردم میاد،پا شد و گفت الان میام عزیزم،داشت تو خونه دنبال کرم میگشت که یدونه اورد و مالید به سوراخ کونم و انگشتو کرد تو کونم و جلو عقب کرد،بعدم کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم و دوباره فشار داد کم کم کردش تو منم درم میومد و اخ اخ میکردم و ناله میکردم کیرشو کرد تو و چند لحظه نگهش داشت گفت الان جاشو باز میکنه،با کف دستش میزد رو باسنم و میگفت جوون تنازم داره بهم کون میده شروع کرد به تلمبه زدن اروم کیرشو تو کونم جلو و عقب میکرد منم کونمو جلو عقب میکردم وایییی خیلی بهم حال میداد کونمو به عقب فشار میدادم که کیرش تا ته بره تو،تند تند تلمبه میزد و میخوردیم به هم و تق تق صدا میداد،واییی من عاشق این صدای تق تق تو سکسم همیشه تو فیلم سکسایی که میبینم با صدای این تق تق ارضاء میشم،خیلی محکم میکرد تو کونم،کیرشو تو کونم حس میکردم و بلند ناله میکردم،یدفعه کیرشو کشید بیرون از تو کونم و ابشو ریخت رو کمرم و بعد پاکش کرد و خوابید کنارم…
نوشته: تناز یا طناز ؟؟؟
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید