داستان سکسی تقدیم به شما
سلام…ازروزی که با زنی به نام عذرا آشناشدم یکسال وخرده ای میگذره…تمام کس بازی هام یک کناروعذرا یک کنار…من مجید سی وپنج سالمه واهل تهران وبا قد 175سانتیمتر ووزن 70کیلو هستم…عذرا زن بیوه ای بود 48 ساله وخیلی چهره جذاب وبدن توپرواندام زیبایی داشت وخیلی هم بامعرفت ومهربون بود .اون روتوایستگاه اتوبوس تورش کردم وباهاش رفیق شدم وخلاصه سه ماه ازدوستیمون میگذشت حتی من دست با اون نمیدادم…خیلی خلاصه باید بگم تواین مدت عذرا خونه باباومامان خودش زندگی میکرد وخیلی میخواست مستقل بشه وبه همین منظوربه من برای خونه سپرده بود وخلاصه خونه ام براش پیداکردم و تقریبا بعد از جابجاشدنش دوسه هفته هم توخونه خودش باهاش رفت وآمد داشتم. بعد این همه مدت تازه همون دوسه هفته بود که باهاش دست میدادم ورفت وآمد میکردیم واون میومد خونه ما و من میرفتم خونش…ولی هیچ اتفاقی بین ما نیوفتاد…انگاریه جورهایی حیفم میومد باهاش سکس کنم…
سرت روبدرد نیارم یک روزبهم زنگ زد گفت ناهاردرست کردم بیاومن هم بعدازیک حموم رفتم خونش…ناهارخوردیم ویکم استراحت وصحبت دیگه موندم .دوسه ساعتی گذشت خیلی عادی بودیم البته هرازچندگاهی تواین دوسه ساعت دستهای هم رومیگرفتیم وهمدیگروهم بوس میکردیم ولی گفتم ولش کن حالا زوده…درضمن عذرا خیلی لوند وشهوتی بود ولی یه جورهایی نه اینکه رودربایستی کنیم ازهم ولی هوای همدیگرو داشتیم وملاحظه هم رو زیاد میکردیم.خب سن های ماها هم سنیه که حس خودداریمون تقریبا بیشتر ازجوون های سن پایین تره. غروب شد اومدم پاشم برم عذرا دستاش روانداخت دورگردنم گفت کجا؟ نمیخوام …نرو…!ی کم دست دست کردم گفتم دوست داری بمونم…گفت آره دیگه…!یه حال خاصی داشتیم هردوتامون. عذرا گفت نمیخوای شلوارت رو دربیاری وبازیرشلواری بشینی وراحت تر باشی آخه ازظهره این شلوارتنگ وچسبون تنته من عوض توشکمم درد گرفت…! گفتم باشه وبعداز رفتن یک توالت اومدم جلوی خودش شلوارم رودرآوردم وبازیرشلواری دراز کشیدم.تقریبا چهارماه داشت ازرفاقتمون میگذشت ولی انگارکه جلوش دراز کشیده بودم چهار ساعته باهاش آشنا شدم…بگذریم حالا دیگه من درازکشیدم اونم دراز کشیده همینطورکه باهم گپ میزنیم هرازگاهی باکف پاهای نازش میکشید روی ساق پام وکف پام…چشمهاش مشکی وبرق خاصی داشت…بوسش کردم بوسم کرد وگفت میخوای سکس کنیم ومن هم گفتم آره بدم نمیاد ولی از یه چیزی میترسم! گفت از چی؟ گفتم میترسم بعدازسکس نسبت بهت یه جوردیگه بشم! گفت چرا!؟ گفتم هیچی ولش کن …بلند شدم سرم روگذاشتم روسینه هاش…قلبش تند تند میزد ونفس نفس میزد…من هم قلبم به تاپ تاپ افتاده بود کیرم گنده شده بود واز زیر زیرشلواری قشنگ تابلو زده بود بالا…استرس داشتم ولی درکمال آرامش لبهاموگذاشتم رولبهاش.عذرا مستانه وداااغ وحشروار ازم لب میگرفت وحال میکرد ومنم داشتم یواش یواش مست میشدم…تقریبا یک ربع بیست دقیقه ای لب ولیس همدیگروخوردیم …عذرا چسبیده بود ومیگفت ولت نمیکنم خیلی وقت بود منتظرهمچین موقعی بودم…الان تو مال منی جووون هووووم…(درحالی که داشت گردنم رومیلیسید)میگفت مال منی اووووف بخورمت…دیگه من با این گفتار ورفتاروکردارعذرا مست شدم وگفتم لخت شیم وخلاصه لخت لخت شدیم جفتمون.(عذرا باوجود اینکه بیوه بود وچندسالی باپدرومادروبرادرش زندگی میکرد ولی تخت دونفرش روهنوز داشت وگذاشته بود تواتاق)…خلاصه لخت لخت رفتیم تواتاق وافتادیم روی تخت خواب دونفره.من درحالی که دمرخوابیده بودم وشهوتی عذرا افتادروم به طوری که شکمش روکمرمن بود ومیگفت دلم میخوادیه کم روت بخوابم.!گفتم باشه ورومن خوابیده بود وگوشهاموباولع میکرد تودهنش وپشتموگازمیگرفت وحرکات شهوت انگیز.حالا من هم برگشتم وشروع کردم…داااغ داااغ…مست وحشری وکیردرحال انفجار.حسابی لب گرفتم واومدم پایین گردنش رولیسیدم واون آه واوه زیادی میکرد…نوک پستون هاشولیس میزدم ومیگفت جوووون اوووووووف.قشنگ ممه هاشوسیرخوردم واومدم پایینتروای چه شکم شهوت انگیزی…!روی شکمشوبوسیدم واومدم کسشوبخورم نگذاشت گفت عیبه…من که اونقدر مست بودم گفتم ساکت شوبابا…سرم روگذاشتم لای پاهاش وشروع کردم به خوردن ولیسیدن کس قشنگش…اون هم درحالی که پاهاش رو دورگردنم انداخته بود دیوونه وارآخ واوخ وآه آه میکردومیگفت دیگه عیب نیست بوخورش همشوبوخورعشششششقم…من سرم توکسشوحالابخورکی بخور…کیرم گنده وکلش قرمزدیگه انقریب بود آبش بیادولی بلند شدم گفتم برگرد میخوام ازکونت هم بوخورم وگفت نه این دیگه واقعاعیبه ومن هم گفتم باشه پس بیا69.طاق باز خوابیدم اومدکسش روتنظیم کرد روصورتم وشروع کرد کیروخایه ها موقشننننگ خوردوساک جانانه وحرفه ای زدن درحالی که همونطوری هم کسش رومیمالید رودماغ ودهن من…داشت آبم میومدگفتم بلندشو…باحالت حشری وشیطانی گفت نه…نه…بخوااااااااب…هوووم …اووووووم…هیسلم…جوووووووووووون…کسش هی خیس تر وداغ تر میشد وکیرمن هم داااغ ترکه درهمین حین یهو…هور…هور…آبم اومد وتقریبا کل آبم روخورد وبلندشد…من یه پنج دقیقه ای مثل ان روتخت ولو بودم…عذراهم بعدازتقریبا پنجاه دقیقه حال و نزدیکی اورگاسم شده بود…خلاصه من بلند شدم ورفتم یه دوش گرفتم وعذرا جات خالی یه قهوه جوشوند وخوردیم ویواش یواش دیگه بلند شدم که برم اینبارباحالتی متفاوت دست هاش روانداخت دورکمرم وبا یه حالتی گفت بیابازهم منوتنها نذار ویه لب جانانه ازهم گرفتیم وخداحافظی کردم ورفتم…خلاصه دوستی من وعذرا به یکسال طول کشید وتاسه چهارماه اول که هیچی ولی هفت هشت ماه آخرخیلی سکسی وخاطرانگیز وبهترشد(بعدازاون چه سکسهایی که باهم داشتیم…چه کس تنگی با اون سن وسال…وااای چه حالی کردم)… تاهمین اواخرکه شنیده بودم میگفت میخواد ازاین کشوربره ورفت…الان پنج شش ماهه هیچ خبری ازش ندارم ولی امیدوارم هرجاهست خوب وخوش وسلامت باشه…این بود یکی از خاطرات من…سرت روبدرد آوردم…بد وخوب ببخش خواننده محترم…
مجید…15/08/92…
نوشته های مرتبط:
من و عذرا خانم
خوردن سینه مصی جون و فهیمه جون
سکس با نرگس جون همسایمون (۲)
سکس با نرگس جون همسایمون (۱)
سکس در هتل با ستاره جون
سکس با ماهی جون زن شوهردار
سکس با هما جون
سکس با دوست خانمم شقایق جون
سکس لاپایی با شیما جون
سکس با زندایی جون
سکس با رییس ساختمان مهناز جون
اولین سکس با رها جون مو خرمایی تو شمال
سکس با شيما جون
اولین سکس ساقی جون
سکس من و نگین جون، خاله زنم (۱)
سکس با سمیرا جون
سکس من و فرشته جون
سکس با زهرا جون دختر باجناقم
سکس زن داداشم هستی جون
سکس با مشتری بنگاه مینا جون
سکس با مهسا جون
سکس با ثریا جون
پارسا و اولین تجربه سکس با عسل جون
سکس من و نجمه جون
سکس با دختر خاله گلم مینا جون
سکس با راحله جون کس تپلی
سکس با اکی جون
اولین سکس با میترا جون استاد ریاضی
سکس با سپیده جون
سکس با فرناز جون دختر رئیس
سکس با شیرین جون
اولین سکس من با مهسا جون
اولین سکس من و مریم جون
سکس با ستاره جون
سکس با اکرم جون
سکس با فرشته جون
سکس با خاله جون ناهید
سکس با خاله جون در حمام
سکس با سمیه جون دخترخاله ام
سکس عاشقانه با مینا جون
سکس با معصومه جون
سکس مرضیه جون
دکتر جون (۵ و پایانی)
دکتر جون (۴)
دکتر جون (۳)
دکتر جون (2)
مادر خانم جون
لاپایی زدن زن دایی جون (۱)
شکوفه جون
فاطی جون دختری که برده شد
عروسک جون (۱)
شدم کونی اکبر جون
حوری جون خواهر زن حشری
عمه جون من
لیلی جون برزیلی (۲)
لیلی جون برزیلی (۱)
زنونه پوشی برای مهدی و ابی جون
صدقه سر الهام جون
عشق به داماد عمه جون
ترک اعتیاد جواد و نفیسه جون
زنپوشی متین جون
دخترعمه جون
گی من و امیر جون
دوطرفه با حمید جون
شیدا جون
استادم آذر جون…
خدا جون ممنونتم
گی با عارف جون
گی با آرش جون
آقا جون معرکه بود
اردوی بسیج و کون مهدی جون
عشقم مریم جون
کون علی جون
البرز و خاله جون فریبا
آی چه کیری داره وحید جون
دختر تهرون بیا مخ میزنم جون بیا
من وکون تنگ زهره جون
ماجرای من و دختر خاله جون
من و همسایمون حمیده جون (۱)
خاطرات من با خاله جون
نگین جون
سحر جون زن داداشه کسم
کردن علی جون زنگ نماز
ملی جون
الهام جون
پری جون
ماساژ خاله جون در مالزی
خاله جون دیگه چه خبر
من و لیدا جون در شب تاسوعا
من و خاله جون، از افطار تا سحر
عشق من و شوهر حشریم حسام جون
ممد از جون زن من چی میخواست؟
گی با فرشاد جون
نسرین دوجنسه و شهلا جون
چطور پسرعمه جون رو گاییدم
شب پر هيجان با جهان جون
گاییدن کون وسوسه انگیز مهیا جون
سكس من و آيسان جون توی خونه شون
مقابله به مثل سمیرا جون
عشق و حال مفرط با مریم جون
بالاخره خاله جون رو گاییدم
لعیا جون
من و ستاره جون
مهرداد و خاله جون
اولین سکسم با الهه جون (1)
دوست دخترم فاطی جون
آرش جون و خواهر زن جنده
کردن فاطی جون
سوراخ بهاره جون
خاطرات من و حسین جون (1)
زری جون زن همسایه
عقدکنان پسر عمو و کردن بهناز جون
بلند کردن آزیتان جون
زن دایی نرگس جون
قربون کونت زری جون
یلدا جون
عسل جون
کون فرشته جون
سیما جون
کس خاله جون
آرین جون پسرخاله
پارسا و زن دايي جون
دیگه کجا خرابه عمه جون
سكس با خاله جون ناهيد
سكس با منشي شركت رويا جون
سكس با همكارم رويا جون
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 6 (قسمت آخر)
امیر و مهرناز جون
خاله جون آماده باش 23 (قسمت آخر )
بازم تعریف کنم خاله جون؟ 4
بازم تعریف کنم خاله جون؟ 3
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 5
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 2
خاله جون آماده باش 20
بازم تعریف کنم خاله جون ؟ 1
سكس نازنين جون
خاله جون آماده باش 18
خاله جون آماده باش 10
خاله جون آماده باش 15
خاله جون آماده باش 7
خاله جون آماده باش 6
خاله جون آماده باش 11
خاله جون آماده باش 4
خاله جون آماده باش 8
خاله جون آماده باش 14
خاله جون آماده باش 16
خاله جون آماده باش 21
خاله جون آماده باش 12
حامد و مامان مهری جون
خاله جون آماده باش 1
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید