این داستان تقدیم به شما

سلام به همه

اسم من ارش ۱۸ سالمه بچه کرج هستم قدم معمولیه حدود ۱۷۵ و وزنم حدود ۷۰ هیکلم به خاطر این که از بچگی ورزش میرفتم انصافا خوبه و قیافمم شاخ نیست ولی راضیم خدارو شکر میتونست خیلی بدتر باشه کیرمم ۱۴هست . بریم سر داستان اصلی . تقریبا پنج سال پیش عروسی پسر خالم بود که همه فامیلای نزدیک و دور اومده بودن طوری که حتی من خیلیاشونو نمیشناختم .توی اون اوضاع ی دختری رو دیدم که واقعا خوشگل و ناز بود و همه معیارهایی که برای ی دختر خوب میدونستم داشت . پوست سفید چشمای قهوه ای و صدای ناز و خندهای زیباش و موهای قهوای که خیلی خوشکلش میکرد .اون موقع دو سال ازم کوچکتر بود ینی یازده سالش بود و دخترا تو این سن خیلی اعضای بدنشون بلوغ پیدا نکرده البته منم خیلی تو نخ این چیزا نبودم. اسمش الناز بود که من صداش میکردم الی . تقریبا فهمیدم از فامیلای شوهرخالم اینا بودن .تقریبا ی هفته کرج موندن چون خونشون تهران بود موندن کرج .توی این ی هفته میخواستن برن هتل که بابام نزاشت و اوردشون خونه ما و اومدن خونه ما منم تو کونم عروسی بود چون میتونستم الی رو ببینم.
 
 
توی این ی هفته هر شب میرفتیم باغ خالم اینا و بزن و برقص . ما بچه ها هر شب بازی میکردیم ولی من همیشه نگاهم نسبت به الی فرق میکرد.بعضی مواقع نمیزاشتم پسرا خیلی با الی تماس داشتن و ی جورایی غیرتی شده بودم سرش . البته میدونستم که اونم منو دوست داره چون همیشه میومد پیش من و حتی رازهاشو بهم میگفت .بالاخره این دوران عروسی تموم شد و دیگه نتونستم ببینمش و رفتن که رفتن.ولی همیشه چهرش جلو چشم بود .
حالا بیایم سر داستان چند ماه پیش :عروسی پسر داییم بود و باز هم بزن و برقص تو باغ خالم اینا البته من دیگه بزرگ شده بودم و از سکس اطلاعات زیادی داشتم . تو یکی از این شبا داشتم میرقصیدم که یهو روی یکی از میز صندلیا دیدم خانواده الی اینا نشستن و الی داشت نگام میکرد البته خیلی معمولی . سریع اومدم بیرون از باغ و ی حسی داشتم که هیچ وقت نداشته بودم هم خوشحالی هم استرس چون انتظارشو نداشتم بیان .رفتم بیرون حالم بهتر شه دیدم تاثیری نداشت ی چن پیک مشروب ((مسترچاوز)) خوردمو اومدم تو باغ . ولی باز هم ذهنم مشغول اون بود ولی فردا عروسی بود و بعدش میرن.
 
شب اومدم خونه ولی باید فکری میکردم تا دیگه از دستم نپره .گفتم فایده نداره باید بهش شمارمو بدم. موقع عروسی شد و داشتیم میرفتیم تالار .منم ی تیپ خیلی خوب زده بودم و ورفتم تو تالار , خلوت بود . بعد ی ساعت شلوغ شد و من رفتم مشروب بخورم که یکی گفت : بابا دخترکش . وقتی برگشتم دیدم بله , دوباره میتونستم فرشتمو از نزدیک ببینم ولی خیلی فرق کرده بود ,سینه هاش مشخص بود که بلوغ پیدا کردن و لباش هم بزرگ شده بود و باسنش هم برجسته شده بود .بعد سلام علک کردن واحوالپرسی گفت که شب میخوان برن و بعدش هم گفت که میبینمت و رفت. وقتی گفت میبینمت قند تو دلم اب شد .بعدش شام خوردیم و همه مشغول رقصیدن بودن که. دیدم الی هم بلند شد و شروع به رقصیدن کرد و منم مجذوب رقصیدنش بودم .فقط نگاه الی میکردم و محو زیباییش شده بودم البته اوپم گهگداری ی اماری میداد . انقد ضایع نگاش کردم که برادرم((ارمین))گفت دختر مردم رو خوردی انقد نگاش میکنی .تقریبا دیگه اخر عروسی بود و همه داشتن خداحافظی بودن و منم دیگه باید حرکتی میزدم . دلو به دریا زدم رفتم باهاش خدافظی کنم درحالی که شماره هم تو دستم بود .بهش گفتم که ایشالا ببینمت اونم گفت که من تو این چن سال که ندیدمت دلم برات تنگ شده. بعدش موقع دست دادن شمار رو بهش دادم .وقتی فهمید که شماره بهش دادم ی لحظه ی طوری شد و منم خیلی عادی رفتار کردم و روفتم. عروسی تموم شد و من منتظر پیام اون بودم که دیدم خبری نیست .ی هفته گذشت , شد ده روز و دیدم خبری نیست و منم ناامید شدم .
تا این که ی روز رفتم سر گوشی و دیدم بله, پیام داده اون لحظه ازموشحالی میخواستم گریه کنم من جواب دادم .یکی دو روز اول خیلی موذب بودیم ولی بعدش خوب شدیم .جک سکسی میفرستادیم و از هم سوال میپرسیدیم درمورد مسایل مختلف.من به راحتی اسم اعضای بدنو مث کیرو کس و کون میوردم ولی اون خیلی کم اسمشونو میگفتم ولی مرتب از عضای بدن برا هم میفرستادیم و از مال هم دیگه تعریف میکنیم.
بعد دو هفته قرار گزاشتیم که بیام تهران پیشش.من رفتمو وقتی دیدمش مث همیشه لباسای شیک و خوشکلی تنش بود .مانتوی جگری که تم سیاه داشت واقعا خوشکل بود .بعد از احوالپرسی درگوش بهش گفتم چقد سکسی شدی چون واقعا سکسی شده بود . بعد دست همو گررفتیم و رفتیم دور زدن .همش شوخی میکردیم و میخندیدیم موقع نهار بود رفتیم ی جای سنتی که شبیه باغ بودو نشستیم و سفارش دادیم .وقتی گارسون رفت داشتیم صحبت میکردیم که یهو گوشی الی زنگ خورد . باباش بود و گفت که دارن میرن خونه پدربزرگش و کلیدهارو هم فلان جا برای الی قایم کرده که وقتی رفت پشت در نمونه . بهم گفت که بیا بریم خونه ما ولی من ی خرده میترسیدم که گفتتم الی ول کن و از این حرفا ولی اون ولکن نبود . تو کل این مدت دوست داشتم برم و لبای خوشگلشو بخورم ولی میترسیدم که ناراحت شه .غذارو خوردیم و گفت بیا بریم منم دیگه تسلیم شدمو رفتیم خونشون. من نشستم سر مبل و اون رفت شربت بیاره , شربت که اورد گفت میرم لباس راحتی بپوشم .وقتی که اومد شاید در عرض پنج ثانیه کیرم شد به چوب. شلوارک سفید گشاد و نازک که کرست توری قرمزش از زیر معلوم بود و رکابی بندی که اونم ست شلوارکش بود ولی این بار سوتین نبسته بود و گردی صورتی پستونش معلوم بود . رفت ی سینی اورد که لیوان و شیرینی را ببره وقتی خم شد ممه های سفید و خوشفرمشو دیدم . معلوم بود که برنامه ریخته برا اون موقع .چون ی عطر سکسی زده بود که وقتی بیرون بودیم نزده بود…

 
چون سوتین نبسته بود ممه هاش خیلی تکون میخوردن .قبلا عکس از سینه هاش فرستاده بود ولی نمیدنستم انقد از نزدیک خوشگ میشن .کونش که دیگه حرف نداشت و قتی سینی رو گزاشت اومد پیشم نشست همون لحظه که نشست من حمله ور شدم سمت لباش و لباشو سیر دل درحدود ۱۰ دقه خوردم اونم معلوم بود که دوست داره. وقت از هم جداشدیم نگام کرد و گفت نه به اون سه ساعت که بوسمم نکردی نه مث الانت .گفتم اخه الان خوردنی شدی .اینو گفتم و اون اومد روم و لبامو میخورد منم رفتم سراغ گردنش هر از گاهی لپاشو ی گاز میگرفتم تا تحریک بشه . دیگه داشت برام عادی میشد که ی دفعه گفت بیا بریم تو اتاق و منم گفتم باشه وقتی رفتیم رو تخت نزاشتم کاری کنه و دستامو بردم زیر رکابی و سینشو گرفتم. سر سینهاش سفت شده بودن رکابیشو دروردم و دو ممه افتاد جلوم که هر چی از زیباییش بگم کم گفتم شروع به خوردنشون کردم و هی ناله میکرد:ااااااه سینه هامو بخور همش مال خودته جووووووون وسرمو به سمت سینش فشار میداد که یهو دست برد به سمت کمربندم. کمربندو باز کرد و دستشو کرد زیر شرتم و کیرمو گرفت وقتی گرفتش گفت جوووووون کیر عشقم چه نازه و خودش شلوارمو درورد .اول ی بوس ناز از کیرم کرد بعد خیلی اروم کردش تو دهنشو خیلی حرفه ای ساک میزد اب دهنش از تخمام چکه میکردو عین قحطی زده ها سر کیرمو مک میزد و همش از پایین منو نگاه میکرد که خیلی تحریکم میکرد بعدها گفت که خیلی درمورد ساک تو گوگل خونده.به سی ثانیه نرسید که ابم اومد و همشو خورد. گفتم حالا نوبت منه دستمو کردمو تو شرتش دیدم که بله , انگار سیل اومده بود و کسش داغ داغ بود ,اول ی خرده مالیدم براش دستمو بین لپهای کسش میکشیدم و همزمان هم در گوشم ناله میکرد بعد شللوار و شرتشو باهم کشیدم پایین و ی کس باد کرده تروتمیز اما تنگ روبروم بود . اول یکی دو بار با زبون کسشو لیس زدم بعد شروع کردن به خوردن چوچولشو میگرفتم و میکشیدم .تحریک شده بود و سرمو به کسش فشار میداد و هی ناله میکرد:بخورررررر بخور کسمو مال خودته بکن توشششششششششش بابا کجایی که ببینی دخترت داره به ارشششش جون کس میده ااااااااه که یهو تکونی خورد و لرزید که فهمیدم بله الی خانوم ارضا شده.

 
 
بدشتو بغلم خوابید که گفت دوس ندارم فقط با ی ساک زد سکسو برات تموم کنم و رفتم کرمو اورد و قمبل کرد سمت من و گفت که این کون کیر میخواد. بکن توش گشادش کن منم کرمو گرفتم .اول با انگشتام ی خرده گشادش کردم
سر کیرم با کون اونو چرب کردم وخیلی اروم سر کیرمو ی خرده فشار دادم تو کونش جیغش بلند شد و بهش گفتم که عادی میشه بعد دو سه دقه که ماهیچه هاش عادت کرد شروع به تلمبه زدن کردن و خیلی حال میکرد و هی میگفت: کسکش کونمووووووو پاره کن تا وقتی کون من جنده هست چرا جغ بزنی جوووووووووون من کوونی ارششششششششم ارش من بکن .اون این حرفارو میزد منم تحریک میشدم دیدم وقتشه ک ابم بیاد که بعش گفتم و اوپم گفت :تو کون من کوننیییییییی نالیش کن اررررررره تو کون من جنده من جندددددددددددده ارشم جووووون بابا دخترت کونیهههههههه ارش جووووووووو کیر تو کونمه.
منم کل ابمو خالی کردم توکونش و بعدش هی دا میزد سوختم سوختممممممم.
برا چن دقه کنار هم دراز کشیدیم .من اصلا انتظار چنین موقعیتی رو نداشتم و کاملا غافگیر شده بودم ولی اون همش در حالی که سرش رو بازوم بود هی قربون صدقم میرفت و و هی سر و صورتمو بوس میکرد و میگفت که چه قدر منتظر این لحظه بوده و چه قدر لذت برده. وهنوز که هنوز راابطه ما ادامه داره و کسو گزاشتیم تو شب عروسی افتتاح کنیم.امیدوارم دوست داشته باشین.
 
 
نوشته: آرش

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *