این داستان تقدیم به شما
سلام.اسمم شایان هست و الآن که دارم این خاطرات رو مینویسم 19 سالمه و مامان خشگلم هم 40 سالشه و اسمش مرجان هست.خودم کنگ فو میرم و قدم 173 هست و بدن ماهیچه ای دارم.مامانم هم قدش 170 هست و تقریبا هم قد من هست و سینه های متوسط و کاملا گردی داره.عین پورن استارها.همراه با یه کون برجسته که من عاشقشم.خاطرات من کمی زیاده ولی پراز سکس و عشق و حال و اصلا هم دروغ نیست.اینم بگم که من پدرم وقتی که مامانم سر من حامله بوده و تصادف میکنه و میمیره و مامانم هم بعد از اون جریان از عمد با خانواده خودش و خانواده بابام قطع رابطه میکنه.
و اما اصل داستان..
***
من از وقتی که یادم میاد شبا لخت تو بغل مامانم میخوابیدم.یعنی حتی شرت هم پامون نبود.همیشه قبل خواب و توی حموم هم من و هم مامانم کلی باهم ور میرفتیم و این برام کاملا عادی بود و فکر میکردم که همه بچه ها همین وظعیت رو دارن.البته تا قبل از رفتن به مدرسه.اول براتون قبل خواب رو میگم.
موقع خواب که میشد هردومون لباسامون رو درمیاوردیم و لخت میرفتیم روی تخت.اول من سینه های مامانم رو میمالیدم و بعد مثل قحطی زده ها نوکش رو میمکیدم و مامانم سرم رو محکم به سینه هاش فشار میداد هی لپم رو بوس میکرد.از همون بچگی تا این کار میکروم کیرم شق میشد.ولی علتش رو نمیدونستم.یه بار که از مامان پرسیدم بهم گفت مردا وقتی بدن لخت زنا رو میبینن این جوری میشن و این عادیه.بعد از ور رفتن با سینه هاش اون دستش رو میزد به کیرم و اون میمالید و من لذت دنیارو میبردم.بعدم محکم همدیگر رو بغل میکردیم و از هم لب میگرفتیم و در همون حالت که لبامون به هم چسبیده بود خوابمون میبرد.توی حمومم زیر دوش آب میاستادیم و همون جور که از هم لب میگرفتیم من سینه های مامان میمالیدم و اونم کیر من رو.همیشه اون کل بدن من رو میشست و منم کل بدنش رو به جز کسش و کونش.
هیچوقت نمیذاشت دست به کس و کونش بزنم.چند بار خواستم این کار رو بکنم که با پشت دستی محکمی مواجه میشدم و تا یه چند ساعتی مامانی باهام قهر میکرد.همیشه خودش کس و کونش رو میشست.یه بار بهش گفتم آخه چرا نمیزاری دست به کست بزنم؟
گفت به موقش اجازه داری به کس و کونم هم دست بزنی.
از بچگی جلوم اسم کس و کیر و کون رو آورده بود و من اصلا با اسم هایی مثل دودول و ناناز و اینا آشنا نبودم.تا قبل 6 سالگی من اصلا دوستی نداشتم و همیشه پیش مامانی بودم.وقتی که 6 سالم شد و باید به پیش دبستانی میرفتم یه شب قبل خواب مامان کیر شق شدم که شاید اون موقع 8 سانت هم در حالت شق شده نبود رو گرفت و دستم رو گذاشت روی سینش و گفت ببینم چقدر سینه های من دوست داری؟گفتم خیلی.گفت اگه قول بدی که توی مدرسه با هیچکس درباره کس و کیر و کون و اینکه شبا بامن میخوابی حرفی نزنی،همیشه سینه هام میتونی بخوری.ولی اگه حرف بزنی سینه هم ازت میگیرم و میندازمت توی انباری.بعد کیرم فشار داد و گفت فهمیدی؟گفتم آره.آخه من توی بچگی از انباری خونمون خیلی میترسیدم و به خاطر اینکه عاشق سینه های مامانم بودم تا اواخر دوم راهنمایی با هیچکس دراین باره توی مدرسه حرف نزدم.چون میترسیدم که مامان یه جوری بفهمه و ازم سینه هاش بگیره.همون شب بود که مامان بهم گفت دودول و ناناز و …. چیه و اگه یه موقع شنیدی از اون جمع بیا بیرون و اگه این کار رو نکنی من یه جوری میفهمم.بعد بهم بوس کردن عادی رو یاد داد.آخه من فقط لب گرفتن رو بلد بودم.و گفت تا کسی بوست نکرده اون بوس نکن.
خلاصه آخرای دوم راهنمایی بود که همه چیز رو از سکس این چیزا فهمیدم.فهمیدم که من چقدر خوشبختم و چه مامان خوبی دارم که گذاشته از همون بچگی همه جاش رو ببینم و همه بچه هایی که دلشون میخواست بدن یه زن رو ببینن من از خیلی سال پیش همیشه جلوم بود.
این یادم رفت بگم که مامانم همیشه جمعه صبح ها خودش میرفت حموم و وقتی میومد کسش از سفیدی برق میزد.هفته یه بار میرفت موهای کس و همه جاش میزد که حتی موهاش ریزم درنیاد تا من اذیت نشم.سوم راهنمایی بودم که موهای کیرم به حدی رسید که باید میزدم.یه روز صبح جمعه مامانی گفت بیا بریم حموم.گفتم آخه جمعه ها خودت میرفتی.گفت تو بیا.وقتی رفتم گفت مییخوام موهای کیرت رو برات بزنم.گفتم چرا؟
گفت مردا باید موهای کیرشون بزنن و زنا هم موهای کسشون.از این به بعد من مال تورو میزنم و تو هم مال من.بعد خوابیدم کف حموم و مامان برام خیلی آروم زد.کیرم هم همش باهاش ور میرفت.بعد خودش خوابید و گفت حالا دیگه میتونی فقط واسه زدن موهای کسم به کسم دست بزنی.و اگه این کاری که میکنی رو به کسی نگی جایزه داری.منم که کلا دروغ گفتن بلد نبودم گفتم به خدا تا حالا با هبچکس حرف درباده این چیزا نزدم.اونم ازم یه لب گرفت و گفت میدونم عزیزم.خلاصه خیلی آروم همون جور که یادم داده بود براش زدم.دیگه همه دلخوشیم این بود که جمعه بشه و من بتونم به کس خشگل و ناز مامانی دست بزنم.آخه خیلی داغ بود و من عاشق این داغیش بودم.ولی بازم نمیزاشت که قبل خواب یا تو حموم بهش دست بزنم.و میگفت به موقش.حتی موهای کون خشگلشم من براش میزدم.
خلا همین موضوع ادامه داشت تا اینکه من وارد دبیرستان شدم و دیگه کاملا کردن یه زن رو وارد شده بودم.و دیگه شهوتم به حدی رسیده بود که با بچه ها فیلم سوپر میدیدم.آرزوم بود که منم مثل این مردای فیلما مامانی رو بکنم.میدونسم که میتونم روزی مامانم بکنم.ولی میخواستم زود تر این اتفاق بیفته.ولی از بچه های مدرسه و فیلم های سوپر جق زدن رو یاد گرفته بودم.هر وقط که وقط میکردم به یاد کس ناز مامان جق میزدم.اما پیش خودم فکر میکردم که زیاد نزنم تا آبم تموم نشه تا بریزم توی کس مامانم.یه مدت بود که بالای کیرم درد میکرد و به مامانم که گفتم گفت عادیه.تا اینکه اولین روز های 16 سالگیم بود که یه شب وقتی که سینه های مامان تو دستم بود ولبم نزدیک لباش بود و هر دو خواب بودیم،خواب دیدم که دارم مامان از جلو میکنم.همون موقع که تو خوابم آبم اومد ریختم توی کس مامان،سینه های مامان رو محکم فشار دادم و آبم رو ریختم روی شکم مامان.ولی اصلا بیدار نشدم.بعد مامان که بیدار شده بود لبش چسبونده بود به لبام و سرم نوازش میکرد و کیرم فشار میداد تا بقیه آبم هم بیاد بیرون که من با سختی چشم هام رو باز کردم.گفتم چی شده؟که دیگه برام تا صبح همه چی رو گفت و من کامل با سکس آشنا کرد.
گفت که این آخرین باری بود که آبت همین جوری اومد.از این به بعد هر شب کس و کونم میکنی و آبت رو اونجا خالی میکنی.گفتم واقعا مامان میتونم بکنمت؟گفت آره عزیرم.هم تو نیاز داری و هم من.تو دیگه از حالا به بعد زن و شوهریم.گفتم امشبم میشه؟گفت من امشب پریودم.بعد همه چیزم درباره پریود بهم گفت.و من فهمیدم که چرا مامانی بعضی وقتا شب ها یه چیز سفید به خودش میبنده و شرت میپوشه.اون شبم یه 4 شبی بود که این جور بود.بعد مامان گفت استثناعا فردا نمیخواد بری مدرسه.چون من به احتمال زیاد پریودم فردا تموم میشه و میخوام به پسر گلم کس بدم.بعد تا 11 صبح تو بغل هم خوابیدیم.وقتی بیدار شدیم،مامان من بوسید و گفت همون جور که گفتم امروز میتونی هر چقدر که دلت میخواد منو بکنی.خواستم شروع کنم که گفت صبر بده.چقدر عجله دادی کس من صاحب بشی.اول بیا بریم حموم گلم.
رفتیم حموم و مامان گفت این نوار بهداشتیش رو باز کنم.من احساس میکردم که چقدر به عمق وجود مامان نزدیک شدم.بعد هم شستیم و زیر دوشم کلی مامان با کیرم ور رفت تا حسابی تحریک بشه.ولی نمیزاشت که ارصا شم.منم با سینه هاش کلی ور رفتم.بعد اومدیم بیرون و خواستم لباس بپوشم که نزاشت و گفت نپوش.یه اسپری آورد و گفت از اون روزی که بهم گفتی بالا کیرت درد میکنه این خریدم.این باعث میسه تا آبت دیر بیاد…
بعد که داشت کیرم با اون اسپری ماساز میداد گفت به شرطی میرارم بکنیم که دیگه هیچوقت بهم نگی مامان و لگی مرجان.گفتم چشم مرجان خشگلم.بعد پاشد و گفت خدایی هیچی از کردن نمیدونی؟منم نتونستم به عشفم دروغ بگم.و دیگه براش گفتم که تو مدرسه یاد گرفتم.گفت خب دلم میخواست خودم یادت بدم.ولی عیب نداره.ببینم چی کار بلدی بکنی.من در اختیارتم.گفتم کونتم آره؟خودش انداخت تو بغام گفت آره عزیزم.بعد من صورتش گرفتم و للم محکم چسبوندم توی لبش و همون جور که واستاده بودبم پای راستش آوردم با دستم بالا و انگشتم کردم توی کونش.یه چند دقیقه ای که گذشت بغلش کردم.آخه خیلی سبک بود.بعد انداختمش روی تخت و خوابیدم روش.همون جور لبش مک میزدم.زبونش فرستاد تو دهنم و منم مکش زدم.بعد اونم زبونم با لب های داغش مک میزد.لبم از لبش جدا کردم و رفتم سمت لایه گوشش اونجارو لیس زدم.طاقت نیاورد و گفت بسه کشتیم برو یه جا دیگه.بعد رفتم سمت گردنش.خیلی خشمزه بود و بوی صابونی هم که میداد سکسی ترش کرده بود…
سرمو بالا آوردم و خواستم برم سمت شکمش که مرجان انداختم روی تخت خوابید روم و دوباره ازم لب گرفت.سبنه هاش رو به سینه هام فشار میداد.بعد یه بوس از دوتا سینم گرفت و گفت از عمد فرستادمت ورزش رزمی که بدنت ماهبچه ای بشه.گفتم سینم میخوری.گفت یه وقت از ماهیچه ای بودن خارج نشه؟گفتم نترس عشقم تا وقتی که ورزش کنم نمیشه.اونم خیلی کم دوتاش رو خورد و رفت سر کیرم و برای اولین بار برام ساک زد.تا ته میکرش تو حلقش و در میاورد.بعد کلاهکش رو با دوتا لبش مک میزد.اون قدر مک زد که میخواست آبم بیاد.بهش گفتم و اونم بیشتر مک زد تا همه آبم با فشار ریخت ت دهنش.تا فقطه آخرش رو خورد.گفت چه خشمزت آبت.من دیگه هیچی حالیم نبود.با اینکه یه بار آلم اومد ولی بازم حشری بودم.انداختمش رو تخت و رفتم سر سبنه هاش.کل سینش رو کردم تو دهنم مک میزدم.نوکشوم با لبام فشار میدادم.بعد رفتم سر نافش زبون میزدم.مامانم دیگه بیهوش شده بود.رفتم سر کساله رونش بوس میکردم.تا در نهایت زبونم زدم به عشقم یعنی کس نازش.پف کرده بود و خیس خیس بود.
بهش گفتم چوچولت کجاست تا واست بخورم.نمیتونیت حرف بزنه انگشتش کرد تو کسش بهم نشون داد.منم زبونم تیز کردم میمالیدم بهش.بعد لله های کسش لیسیدم.کسش بوی واقعا خوبی داشت و از همون موقه بود که من عاشق بوی کسش شدم.بعد دوباره چوچولش مک زدم که ناگهان بدنش لرزید و از ته دل یه آه کشید و ازضا سد.هبچ مایعی خشمزه تر از آب کس مرجان به نظرم نیست.همش خوروم.بعد کلاهک کیرم نزدیک کسش کردم و گفتم اجازه هست مرجان جونم؟بدون حرف زدن کیرم گرفت و کرد تو کسش.روش افتادم و تلمه میزدم.خیلی تنگ بود.آخه 16 سال بود که فقط دور از من خودش با دست خودش ارظا کرده بود و هیچ چیزی نرفته بود توش.کیرم داغون شد.لبم تو لباش بود و محکم تلمبه میزدم.بعد مدتی خسته شدم گفتم به پهلو بخواب.گفت چشم عزیزم.یه پاش دادم بالا و با یه دستم سینش گرفتم و با دست دیگه پاش رو.بعد کیرم تا تخمام کردم تو کسش.آه کشید و گفت آررره همین جوری جرم بده.سینش فشار میدادم.خودمش بالای کسش میمالید.برای بار دوم ارضا شد.کیرم تو کسش با آب خشمزش خیس شده بود.که دیگه من سینش محکم فشار دادم و آبم ریختم تو.خواستم در بیارم که گفت نه بزار کیرت تو کسم کوچیک بشه.همون جور از پشت گردن و لپش رو میبوسیدم.بهش گفتم من کونت میخوام عزیزم.گفت کونم مال خودته جرش بده.گفتم مدل داگی میخوابی؟گفت ای شیطون استادیا!!!
بعد خودم کیرم چرب کردم کلی سوراخ کونش رو لیسیدم.خیلی خشمزه بود.مرجان گفت بسه دیگه.فقط آروم بکن که خیلی دردم نگیره.اول یکم کردم.بعد صبر دادم تا جا باز کنه.بعد سینه هاش گرفتم و فشار دادم و تا آخر کیر 16 سانتیم کردم تو دوباره صبر دادم و بعد محکم تلمبه میزدم.مامانم از ته دل دیگه جیغ میزد.بعد گفت یه دستت رو از رو سینم بردار و کسم بمال.منم همین کار رو کردم.داشت آبم میومد که مامان دوباره زودتر از من ارضا شد و دستم با آبش که تو کسش بود خیس شد.من تند تر کردم و اونم فهمید که آبم داره میاد.گفت بسه بیا آلت وسط سینم بریز.در آوردم و کیرم گذاشتم وسط سینه هاش و اونم بهم فشارشون داد و من وقتی که میخواست آلم بیاد بلند گفتم مرجان و آبم با فشار وسط سینه های خشگلش خالی کردم.روش افتادم و مشغول لب گرفتن ازش شدم.هر دومون سه بار ارضا شده بودیم.بعد مامانم سریع قرضی رو که آماده کرده بود خورد.واسه حامله نشدنش.همون جور که تو بغل هم بودیم بهم گلت من میفهمیدم که تو چند بار برام جق زدی.ولی دیگه نزن.هروقت که میخواستی بهم بگو تا بهت بدم.منم بوسیدمش رفتم سرم گذاشتم رو رونش تا بوی کسش بفهمم.همون جا خوابم برد.از اون به بعد همیشه و هر روز هم میکنیم و هر بار لدت بخش تر از قبل.منم تصمیم گرفتم که هیچ وقت ازدواج نکنم و همیشه مامانم تنها زنی باشه که میکنمش.بعد ها برام گفت که به اجبار پدرش با پدرم ازدواج کرده و هیچوفت پدرم دوست نداشته.و همیشه میخواسته که بچه دار بشه تا با بچش باشه.بعدم به خاطر اینکه کسی باهاش مخالفت نکنه با همه قطع رابطه میکنه.
***
این خاطره رو هم به اصرار مامانم و با همراهی با مامانم نوشتم تا همه بخونن و بفهمن که چقدر سکس با مامان خوبه و لذت بخشت رین سکس توی جهانه.چون با کسی که از کسش بیرون اومدی داری سکس میکنی.چند ماه بعد مامان لوله هاش رو هم بست که دیگه نگران نباشه.ببخشید اگه خیلی طولانی شد .چون مامانم میخواست با جزئیات باشه.و ببخشید اگه غلط املایی داره.ای کاش همه مامانا مثل مامان من روشن فکر باشن.
نوشته: شایان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید