من ستاره هستم و 33 سالمه . هفت هشت سال پیش که مجرد بودم تویکی ازشهرستانهای جنوب کشور استخدام شدم و اونجا توی یکی ازشعبات مجبور بودم سالهای اول خدمتمو بگذرونم چون استخدامم دولتی بود.
تو اداره ای که بودم فقط سه نفربودیم با رئیس و غیر از من خانم دیگه ای نبود .همکار مردم ده سال از من بزرگتر بود و من باهاش هم اتاق بودم . به سبک بقیه داستانها حتما باید از اندام و ظاهرم بگم. خب من 55 کیلو وزنمه و 160 هم قدم. پوستم سفیده و عینک میزنم .کم کم طی روزهای زیاد که باهمکارم هم اتاق بودیم بیشتر وقتا تنها بودیم ارباب رجوع کم بود و رئیس هم همش ماموریت بود و اون همکارمم تو اتاقش اون ور راهرو بود و بیشتر وقتا هم جیم …
این همکارم با زنش مشکل داشت و بیشتر وقتا درد دل میکرد و از زنش میگفت و از پنج تا دخترش… مردم اون منطقه بچه زیاد دارن . یعنی الان اون همکارم تعداد بچه هاشو به هشت تا رسونده با وجودیکه هنوز چهل وپنج سالست حدودا .البته من دیگه ارتباط ندارم باهاش.
بیشتروقتا حرفامون میرفت راجع به مسائل سکسی و زنها چی دوس دارن و مردا چی دوس ندارن یا… من باتوجه به سابقه ازدواج قبلیم که توعقد طلاق گرفته بودم خیلی هوسی وحشری بودم و راستش همکارمم چشما و صدای مجذوب کننده ای داشت هم اینکه جنوبی ها بشدت گرم و هات هستن منو وسوسه می کرد که برم تو بغلش و لخت بشم… یه روز از روزای کاری طولانی تابستون بود خرما پزون … از صبش خوب به خودم رسیده بود و تمیز و صیقلی…ولی خب آبم هی میریخت و شورتم مدام خیس بود… ساعتای یک بعدالظهربود که کار اداره کامل تموم شده بود و ما بیکارشدیم. هیچکس تو اداره نبود… چشمای مست و نافذ همکارم همش روی من زوم میشدو سینه هامو می پائید … به شوخی بهشگفتم یه جوری نگاه میکنی انگار کاری از دستم برمیاد برات… قبلا ازاین حرفا زیاد زده بودیم و بهش قول داده بودم کیرشو بکنه تو کوس داغم …
از اون روز همش یادم میآورد … ولی خب موقعیت نبود اونجا هم یه شهر کوچیک بود … و ما کارمندا هم شناخته شده بودیم .
گفت ستاره تورو بقرآن یه چیری میگم بیا الان همینجا بکنیم ! چشمام گرد شد. گفتم دیوانه تو اداره ؟ همکارم که کیر راست شده اش از رو شلوار محلیش سیخ زده بود بیرون با هیجان گفت آره . میریم جلوی پنجره میایستیم که به در اداره مسلط باشیم اگر کسی اومد میبینیم .
خیلی غیرعقلانی بود اما راستش منم مدتها بود مست و حشری بودم و انگار فقط میخواستم مزه یه کیر جنوبی رو تو کوس داغم بچشم… همون موقع کسم دااااغ شد و رفتم نزدیکش .لباشو خوردم
مرد جذابی بود و خیلی هم هات وسکسی … لباشو که میخوردم آب کسم میریخت
دیگه طاقتم طاق شده بود استرس و عجله درعین حال مستی وشهوت اوضاعرو یهجوری کرده بود. رفتیم جلوی پنجره … اون ور اداره یک فضای خالی بود که کسی مسلط به پنجره ما نبود ولی ما دید داشتیم.صندلی رو کشیدم گذاشتم جلو پنجره… همکارم که شلوارشو کشیده بود پایین از دیدن کیرقشنگ و قهوه ایش دیوونه شدم . سینه هامو از زیر مغنعه و توی مانتو درآورد سینه هام داغ وحشری بودن . دست من به کیر اون و اون دستش تو شلوارم بود و خیسی کوسمو می مالید ولبامون رو هم چون عجله داشتیم من سریع خم شدم روی صندلی و همکارم شلوارمو کشید پایین و شروع کرد بوسیدن کونم… که من ازش خواستم بکنه تو کوسم …همونجور که پشتم بهش بود وخم شده بودم کیر قشنگ وکلفتشو تا ته کرد تو کوسم و من سرشار از لذت شدم
نمیخواستم هیچوقت تلمبه زدنش تموم بشه … دوس داشتم دراز بکشه و من برم رو کیرش و ارضا بشم اما همون کیرش که تو کوسم بود و تلمبه میزد کلی لذت داشت …
بالاخره آبش رو ریخت تو یه دستمال و منم سریع لباسامو درست کردم و نشستیم پشت میزامون… همکارم تا یه نیم ساعت تو شوک بود از لذت ارضا شدنش …منم از سکس عجله ای که کرده بودم و به ارگاسم نرسیدم شوکه بودم… اما تازه دل وجراتمون برای روزهای بعد زیاد شد …اولین سکسم تو اداره بود.
🌐بزرگترین کانال داستان سـکــسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید