این داستان تقدیم به شما

داستان مال ۸ ماه پیش تقریبا و این مهرناز خانوم داستان ما تو اینستا یه استوری گذاشته بود ک گروه زدیم هرکی دوس داره جوین شه
منم از سر بی حوصلگی جوین دادم داستان شروع شد
از خودم بگم قدم بلند نیست زیاد برای یه پسر ۱۷۸ و اینا حدودا
وزنمم نمیدونم کصشعره بگم وزنم چقده ولی خب اضافه وزن ندارم و بخاطر فوتبال بدنم رو فرم مونده حداقل
برگردیم به داستان
 
تو گروه جوین دادم و دیدم ک همه خیلی خوش رو باهم حرف میزنن و منم اون موقع دوست دختر داشتم و دوست دخترم خیلی ادم گیری بود یکی از این دخترا دوست دختر منو شناخت و دیدم جونم در خطره لفت دادم
ک مهرناز اومد گفت چرا لفت دادی
گفتم حوصله گروه ندارم و این صحبتا
شهر ما کوچیکا متاسفانه همه همو میشناسن
اینم شروع کرد درد دل کردن و اینا ک خیلی دیگ صمیمی شد با من تا اخرای شب
از زندگیش گفت ک بعله خانوم شناگر حرفه‌ای و تو ترکیه بوده خونشون یه مدت و موقع مسابقه یا تمرین نمیدونم دقیق
پریود بوده یه چی چپونده تو خودش پردشو زده حالا کصشعر میگفت
ما هم فاز روشنفکری و این صحبتا ک ایرادی نداره و برو بدوز هرکی ک با دختر حرف میزنه برا سکس نیست و ( کیر خود را میمالد) این صحبتا اینم میگفت اره اکثرا پسرا میدونن تو شهرو من نمیدونستم و از شانس خوبم این شد برگ برنده
میگفت هرکی بام حرف میزنه برا سکس میخواد منو این صحبتا
و از اون دخترایی بود ک کمبود محبت داشت چون با مهربونی خر میشد
منم یه چند روزی حرف زدم باهاش و قرار شد تایمی ک استخر میره
برم دنباش ک بریم بیرون
منم صبحش بیدار شدم حموم کردم و زنگ زدم یکی از رفیقام تاخیری برام بیاره و ساعتای ۱ بعد از ظهر رفتم دنبالش مکانم داشتم خونه‌ی خالم خالی بود و فقط پسرخالم تو شهر بود و منم باهاش راحت بودم زیاد نگهبانیشو دادم کصکش گردنش حق داشتم
کلید رو داد
رفتم دنبالش قیافش بد نبود
بدنشم خوب بود استیل ورزشکاری
با عکساشم زیاد فرق نداشت
 
رفتیم کص چرخ ک‌ گفتم یه تیر بندازم شاید گرفت
گفتم ک بریم خونه خالم خالیه
گفت اره اتفاقا باید بریم یجایی سر و مایو و ایناموخیس کنم شک نکنن خونه
منم تو کونم عروسی بود و رفتیم تو خونه
اپارتمان بود و راحت رفتیم چون ساعتی بود ک معمولا رفت و امد نی
اونم تابستون تو این گرما
رفتیم تو خونه یکم تو پذیرایی نشستیم
شوخی و اینا منم پر رو پررو یه لب ازش گرفتم ک مث وحشیا یهو پرید یه گاز از گردنم گرفت
گفتم چته وحشی گفت خو غافلگیرم کردی منم غافلگیرت کردم
گفتم خب بیا بریم تو اتاق گفت بریم
این مهرناز خانوم زیاد پز میداد ک بله من تو اوج حشریتم باشم نمیزارم کسی از جلو بکنه و از عقبم ک اصلا ندادم و اینا
منم بردمش رو تخت خالم?
خلاصه مایو بنفش تنش بود شلوارشو دراوردم
مایو یه تیکه بود یکم مالوندم خانومو سینه و لب و اینا دست بردم از رو مایو ک کصشو بمالم دیدم خیسه خیسه
بی نهایت حشری بود ،دیگ ۱۷سالگی و پرده نداشته باشی اوج حشره
تو حین لب گرفتن با یه ترسی فکر کردم نکنه پرده داشته باش و دلو زدم به دریا انگشت بزرگمو کردم تو کصش دیدم ن بزا چندتایی عقب جلو کردم تو کصش ک رفت بود رو فضا و فقط نفس نفس میزد اونقد مالیدمش ک گفت وایسا وایسا
کیر میخوام

 
اقا ما هم دیگ به مرادمون رسیدیم و سالار و دراوردم کیرمم حدودا ۱۶ سانته
دادم دستش یکم مالید و گذاشت تو دهنش و ۲ دقیقه‌ای ساک زد بلد نبود زیاد گفتم درار مایوتو مایوشو دراورد و به کمر دراز کشید منم خوابیدم روش و لنگاشو قفل کرد دور کمرم و شروع کردم به تلمبه زدن تو چند روز چتمون چندباری گفت ک خشن دوس داره چندتایی زدم در کونش و گفتم لنگاتو بزا رو شونم
اقا با نهایت سرعت تلمبه میزدم و گرمم شده بود عرق میکردم ک بهش گفتم بلند شو دو کون واسا دو کون واساد چندتایی چک زدم در کونش و دیگ خسته شدم واقعا تاخیری خیلی قوی بود کمرم خشک شده ک دیدم ابم داره میاد داشتم تند تلمبه میزدم ک خانوم به نفس نفس افتاد و شل شد و منم دیگ چندتایی محکم زدم و ابمو ریختم رو کونش
کارمون تموم شد گفت بگیرم بغل ببرم حموم جون ندارم
بردمش حموم اومدم بیام کیرم و بشورم تو دستشویی گفت بام میای حموم
خیلی خسته شدم نمیتونم تنهایی منم از خدا خواسته لخت شدم شرت و همرو دراوردم رفتم تو حموم یکم ک پشتشو و اینارو ماساژ دادم زیر اب
دیدم داره راست میشه دوباره کیرم ک‌چسبید به کونش
گفت از کص ن دیگ
خستم بزا میخورم اقا خواهش تمنا بزا از جلو گفت ن پررو میشی و این صحبتا
ساک زدنم بلد نبود
یکم ک ساک زد گفتم اینجوری ابم نمیاد
برگرد چندتا بزنم تو کصت حله
گفت باشه ولی زیاد نه
 
منم گذاشتم درش و چندباری در کصش مالیدم کیرمو ک یکم تحریک شه و گذاشتم توش
چندتایی تلمبه زدم
دیدم دوباره حشری شد و اینبار خیلی بیشتر نفس نفس میزد و جیغ و داد ک تند تر بزن خواهش میکرد میگفت علی تروخدا تند تر این رفتاراش حشریم میکیرد بیشتر و باعث میشد ابم زودتر بیاد
یه ۵ دقیقه‌ای زدم تو کصش ک ابم اومد و‌ریختم کف حموم دیدم گفت خودت ارضا شدی من هیچی گفتم خب چیکار کنم برات
گفت برام بخور منم با اکراه قبول کردم و یکم خوردم یکم ترش مزه بود خوشم نیومد
داشتم میخوردم انگشت کردم توش گفتم زودتر بیاد چون داشت حالم بهم میخورد
خانوم ارضا شد و رسوندمش در استخر ک مامانش بیاد دنبالش
ک شک نکنن
بعد اینم چندباری کردمش ولی خب از دوست دخترم خبر دار شد و نزدیک بود دردسر شه
پاسکاریش کردیم به رفقا
 
 
نوشته: ۷

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *