این داستان تقدیم به شما

خیلی وقت بود که دیگه دوست دختر نداشتم! به خودم گفته بودم یه 20/30 تا جور میکنم که هر کدوم بهم زدن بگم به فلانم برو… (چون دیگه خسته شده بودم از ناز کشی و…)

دوران چت قبل عید همین سال 95 ماه آبان بود دقیقآ یادمه با یه دختر تو روم سکسی آشنا شدم ! خیلی ناز میکرد ! دیر جواب میداد ! اگه جواب مبداد هم دست و پا شکسته….
***
خلاصه به حرف آوردمش. گفت پرناز 18 کیش زندگی میکنه . باباش اونجا بازاری هست و بوتیک بزرگی داره ! خودشم با این سن کم با یه پسری بنام فرهاد رفیق 34/36 سالش بوده ولی چهرش جوری بوده که حتی دوستای پرناز هم فکر میکردن 25 سالشه! گفت باید بره! گیر دادم نرو که گفت باید آرایش کنم میخوام برم پیش فرهاد !
دختره پرو پرو جلو منمیگفت میخوام برم خونه فرهاد!!
منم شک کردم ! البته بعد حرفاش خودش تابلو گفت من پرده ندارم اپن هستم ولی جنده نیستم !
منم دیگه فهمیدم امکان نداره بره خونه فرهاد نده!
اون دیووس هم با اون سنش زده پرده دختره مردم رو جر داده بود ( هر چند خود پرناز خواسته) ولی ..
به هر حال شمارم رو دادم و خداحافظی کردیم !فرداش زنگ زد یه صدای دخترونه تا حدودی ناز که شروع کرد به حرف زدن و از خودش گفت از زندگیش که 2 تا داداش کوچولو داره و چند ساله اومدن کیش و خیلی ها دیگه میشناسنش !
بهش گیر دادم گفتم آخه دیوونه چرا با همچین پسری دوست شدی با این سن و سال آش و لاش عرق خوره ولگرد ! آخه تو کجا اون کجا ! دیگه 4 روز پشت سر هم حرف زدیم نگو خانوم وابسته شده بد جور دیدم میگه علی جوونم ترو خدا بلیط میگیرم میفرستم برات بیا کیش ببینمت ! منم که ناز میکردم و گفتم نه که 2 روز گذشت دیدم زنگ زد گفت فرهاد گیر داده میگه چرا اشغال تلفن من دیگه نمیتونم زیاد زنگ بزنم !
 
دوباره فرداش زنگ زد با دوستش گفت شماره منو داده به فرهاد ! فرهاد اگه بهت زنگ زد بگو با من کاری نداشتی و منو نمیشناسی و گریه میکرد شبها خونشون !
حتا انقدر ترسیده بود اون و از دست بده به مادرشم مجبور شد بگه قضیه فرهاد و رفاقتش رو…
دیگه خانوم دیر به دیر زنگ میزد ماهی یکبار منم چند تا دختره دیگه باهام دوست شدن ولی به دلم نمیشستن! یه روز زنگ زد دعوام شد گفتم تو منو مسخره کردی اونم گفت داره میاد تهران عروسی ( همین تابستون ) منم نه خوشحال شدم نه چیزی نشون دادم!
گفت خوشحال نیستی ؟ چیزی نگفتم ! چند روز بعد دیدم اومده چت منم با یه اد دیگه اومدم بهش پم دادم با ناز جواب داد ! دیدم یه عکس سکسی ناز هم گوشه صفحه گذاشته و منم شروع کردم به حرفای…
خانوم هم 4 تا جواب سکسی داد منم کفرم درومد با ای دی خودم پی ام دادم اونم زود عکس رو برداشت و گفت من پرناز نیستم پسر دائی شم ! منم تو دلک گفتم خفه از طرز پی ام معلوم خودتی!
خلاصه گفت اگه با پرناز کار داری زنگ بزنم بهش بگم بهت زنگ بزنه منم گفتم
خر خودتی ( تو دلم ) یدفعه دیدم تا دی سی شدم زنگ تل درومد ! خودش بود گفت فامیلمون زنگ زد گفته بهت بزنم !منم با بی میلی حرف زدم باهاش ولی نمیدونم چرا دوستش داشتم !

 
خلاصه بعد اینهمه کش مکش خانوم برگشت کیش و زنگ زد گفت رفتیم عروسی فلان لباس رو پوشیدم رقصیدم کلی دل بردم و ازین جور حرفا بعد مدل لباسش رو تعریف کرد و دیگه رفت منم 1 ماه بعد رفتم کیش ! زنگ زدم بهش گفتم من کیش هستم ! اونم دیوونه شد از خوشحالی قرار شد من برم هتل فردا یا برم خونشون یا اون بیاد ببینمش !خلاصه همون اولی شد ! آدرس داد رفتم خونشون درو زد رفتم بالا پشته در که رسیدم در و باز کرد وایییییییییییییییییی چه جیگری(فقط حیف یکم لاغر بود ژنش اینطوری بود) یه دفعه منو بغل کرد و کشوند تو نازش کردم ! هر چند به خاطر کاراش و بی خیالیاش دلخور بودم ولی هم من کینه ای نبودم و احساساتی هم اون لحضه فقط اونو میدیدم ! نشت رو مبل یکم حرف زد شربت آورد !
یه شلواره سفید چسب زیره زانو با یه بلوز سفید با یه دمپائی رو فرشی خوشگل ! لباش سرخ ! آدم میخواست قورتش بده !
کلآ تا حدودی شبیه آیشواریا رای ( هنر پیشه هندی) بود ولی فرض کنید کوچیکش کنید و لاغر تر و و نه به اون زیبائی….
دیگه فکر شیطنت زد به سرم ! گفتم پری برو اون لباسی که تو عروسی پوشیده بودی رو برام بپوش ببینمت ! اونم باز ناز قبول کرد و رفت بعد 6 /7 دقیقه اومد !اوووووووووووووووووف چه کسی شده بود ! یه بلور دامن یه سره مشکی با کفشای پاشنه بلند 7 سانتی موهای باز بعد اومد جلوم یه چرخی زد گفت نازه یکم رقصید منم با رقص دختر خیلی حشری میشم و دیگه نفهمیدم چی شد اونم که با ناز و عشوش کشته بود منو بعد گفت دیدی ؟ پسندیدی ؟ اجازه هست عوض کنم ؟ منم دستمو باز کردم که بیاد بغلم اونم آروم آروم اومد نشست بغلم
 
سفت بغلش کردم با دستم چونش رو گرفتم بالا آروم شروع کردم به چشیدن مزه لبش !واییییییییی سرخ داغ شیرین اووووووووووم ! الانم میخوام ! بعد دیدم شل شد شروع کردم به فشار دادن رونش یه دفعه بلند شد گفت زیپش رو باز کن منم باز کردم وای از تنش سر خورد افتاد
یه بدن برنزه شده که خودشم میگفت هفتهای 2 بار میره پلاژ ! منم سفت بغلش کردم لباشو خوردم لیسش زدم بغلش کردم بردمش تو نخت مامان باباش انداختمش رو تخت شروع کردم خوردن سینش ججججون بعد لیسیدن گردن شیکم ! پاهاشو انداختم رو شونم از رو شرت کس نازه داغشو حس کردم و لیسیدم ! واییییی شرتم در آوردم ! ولی باز حواسم رفت به کفشاش ! منم خیلی فتیش رو دوست داشتم ولی پاهای ناز و تمیز ! اونم پای پری اووووووف شروع کردم به لیسیدن پاشنه کفشش اون فقط نگام میکرد بیشتر خوردم پا بندشم لیشیدم خوردم انگشتاشو خوردم دیگه رفتم بالا آروم دست گذاشتم لایه چاک کسش که جیغ زد گفت وووووئی آه ه ه ه ه ه ه بخورش منم خوردم چه خوردنی دیگه داشت گریش در میومد میگفت بکن مردم !

 
منم تازه برش گردوندم کونش رو خوردم واییییییییییییییی سوراخ صورتی تنگ ! بعد دیگه خودم هم دیوونه شدم پاهاشو دادم بالا گذاشتم جلو کسش کردم تو در آوردم هی تکرار کردم شاکی شد گفت ده بسه جرم بده مردمممممممممم !بکن تا ته بکن اوووووووووووف منم شروع کردم به کمر زدن وای چقدر همه چیز خوب پیش رفته بود و حالا تو سکس هم همه چیز قشنگ بود هم آه و نالش ناز بود هم صداش هم کسش تنگ داغ و لیز منم سرعتم رو بیشتر کردم اونم میگفت بیشتر میخوام که دیدم بعد چند دقیقه خانوم ارضا شد ولی منم کاندوم تاخیر انداز کشیده بودم طول میکشید واسه همین برش گردوندم از کون آروم گذاشتم سرش که رفت تو جیغی زد که گفتم هر کی اومده کیش جشنواره فهمید اینجا چه خبره !منم محکم تر کردم موهاشو گرفتم تو دستم میکشیدم سینشو چنگ میزدم محکم فشار میدادم نوکش رو واییییییییییی چه روزی بود…

 
بعد کلاهک کیرم رو که کردم دیگه تا ته فرسنادم تو کونش شروع کردم به عقب جلو کردن وقتی صورتش رو لمس میکردم و دستم رو میزاشتم جلو دهنش که از درد دستمو گاز بگیره دیدم صورت ماهش خیسه داره گریه میکنه منم بیشترو بیشر میکردم و محکم تر که دیدم داره میگه وااااااااااااااااااااااای دارم جر میخورممممممم پاره شدم دو تا شدم از وسط وای مامانییییییییییی کجائیییییییی علی آروم تر وای مامان جووووووووووون اووووووووووف مردم آرومممم و هق هق میکرد منم انقدر کردم کشیدم بیرون کاندوم رو کشیدم از کیرم و همشو ریختم تو دهنش و رو موهاش اونم قورت داد گفت بشین تا بیام !
10 دقیقه رفت دوش گرفت ! منم میترسیدم مامانش بیاد ! وایییی چی میشد ! منم لباسام رو پوشیدم اومد بغلش کردم نازش کردم هنوز یکم موهاش تر بود !لباشو خوردم آرومش کردم گفتم من دارم برمیگردم تهران توام مواظب خودت باش و دختره خوبی باش ! اونم یه هدیه داد بهم !
 
گفت وقتی اومدم تهران میخواستم بدم که نیومدی ! منم باز بوسش کردم و تشکر ! اونم گفت مرسی از سکس با حالت ! گفت میام تهران بازم ولی ایندفه خونه شما ! و من برگشتم !!!!
 
 
نوشته: پپر کون

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *