این داستان تقدیم به شما
من و دختر خالم از بچگی باهم بزرگ شدیم ، از همون بچگی هم تو نخش بودم ..
این تو نخ بودنه تا جایی رسید که من شدم 15 ساله و دختر خالم شد 14 تقریبا دیگه هردومون از سکس و این چیزا حالیمون میشد ..
اینکه چجوری مخشو زدم بماند چون اون خودش داستان داره ..
باخره قرار شد باهم ی سکسی داشته باشیم ..
حرفه ای نبودیم ولی شهوت داشتیم شدید ..
بعد از کلی برنامه ریزی بالاخره یه روز خونه ما خالی شد .. فاصله خونه دختر خالم تا خونه ما چیزی حدود 5 دقیقه بود ..
منم دیگه مطمئن بودم خونه تا دو سه ساعت خالیه ، دختر خالم رسید ، از در که اومد تو کیرم شق شد ..
اون اندام تازه ب بلوغ رسیده دختر خالم کیر هر پسریو شق میکرد ، پاهای گوشتی سینه های کوچیک و دوست داشتنیش تو ذوق میزد ..
اومد جلو بعد یه سلام احوالپرسی کوچیک رفتیم تو اتاق ..
اون هنوز ناراضی بود و میترسید هی به من میگفت مطمئنی کسی نمیاد منم بهش دل گرمی میدادمو میگفتم نترس اگه سریع عمل کنیم هیچکس نمیاد ..
چادرشو از سرش در آورد مثل همیشه یه تیپ ساده و جذاب زده بود ، خب اون وقتها خیلی آماتور بودیم نمیدونستم الان باید چکار کنم ، رفتم جلو اول بغلش کردم بعد ب صورت هم ذول زدیم ، خندش گرفت و گفت باورم نمیشه دارم با پسرخالم سکس میکنم ، بی وقفه رفتم سمت لبای ناز و خوردنیش ، نابلد بودیم ولی عالی بود ..
همزمان با لب گرفتن دستم رو باسن نسبتا بزرگش بود .. واقعا نسبت به سنش باسنای خوبی داشت ..
رو تخت خوابوندمش دکمه های مانتوشو باز کردم و گفت صبر کن خودم در میارم لباسارو منم شلوارمو کشیدم پایین منتظر بودم کس نازش نمایان بشه ..
همه چیو در آورد جز شرتش گفت اینو میخوام تو در بیاری منم آروم کشیدم پایین واای اولین بار بود داشتم یه کس سفید و تمیز از نزدیک میدیدم ..
جلو صورتشو گرفته بود خجالت میکشید ، بعد ازینکه شرتشو در آوردم اونم اومد شرتمو کشید پایین کیرم افتاد بیرون داشتم میمردم گفتم میخوریش اونم یه اییشی کرد و گفت نه بعد از کلی اصرار گفت باشه
کیرم کرد تو دهنش واای گرماای دهنش عالی بود هی احساس میکردم آبم داره یاد سریع کشیدم بیرون و خداروشکر آبم هنوز نیومده بود گفتم دراز بکش اونم خوابید رو تخت جوری ک دوتا کونش رو ب من بود ..
یه تف انداختم تو لاپاش ی تفم رو کیرم آروم کیرمو گذاشتم لاپاش سُر خورد رفت پایین وای حس عالی بود ، ممه های کوچیکشو میگرفتم اونم میگفت قلقلکم میاد و خندش میگرفت ، ولی من تو فضا بودم خیلی داشت بهم حال میداد ..
بعد از حدود 5 دقیقه بالا پایین آبم اومد ریختم تو لاپاش ..
قشنگ تخلیه شده بودم ..
اولین بارم بود که داشت آبم میومد بدنم سست شده بود .. دراز کشیدم رو تخت بعد از یکی دو دقیقه دخترخالم گف : آقا حالشونو کردن ولی ب من حال ندادن ..
منم گفتم دراز بکش تا به توهم ی حالی بدم ..
از کس خوردن خوشم نمیومد اون موقع ،ولی چون اونم کیرمو دوس نداشت بخوره ولی با اصرار من خورد منم کسشو شروع کردم ب خوردن ..
ناشی بودم ولی در حدی بود ک ارضاعش کنم ..
بعداز کلی با چوچولاش ور رفتن و لیس زدن آبش اومد.. .
خودشو با دستمال تمیز کرد از ترس اینکه پدر مادرم بیان لباس پوشید و ماچم کرد ورفت
الانم من تقریبا 20 سالمه و دختر خاله ناز و دوست داشتنیم 19 ساله ..
چند وقت پیش جشن نامزدیمون بود و من با اجازه عشقم رَستا این داستانو براتون نوشتم ..
اولین قلمم بود امیدوارم دوست داشته باشید ..
نوشته: آرتین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید