این داستان تقدیم به شما
سلام.
من سامان هستم،٣٠ سالمه و ٥ ساله ازدواج كردم.اين اولين باره كه مي خوام راجع به سكس بنويسم…
***
پارسال با زنم ميترا كه٢٩ سالشه و قد١٧٠ وزن ٥٨ و سينه ٨٠ رفتيم آنتالیا. روز اول كه باهم رفتيم ساحل ميترا خيلي دوست داشت كه خودشو برنزه كنه و لب ساحل باهم دراز كشيدم ،فقط يه سوتين و شرت تنش بود،يه زن و شوهر ايراني از جلومون رد شدن و حواسم به كون زنه بود كه دريغ از اينكه مرده هم داره ميترا رو ديد مي زنه،چند متري ما نشستن و هي همو نگا مي كرديم،دلو زدم به دريا و گرم صحبت شدم،باهم رفيق شديم،علي و ليلا شب ما رو دعوت كردن واسه مشروب،با ميترا خودمونو اماده كرديم،ميترا يه دامن كوتاه و يه تاب باز پوشيده بود،كيرم حسابي شق شده بود،وقتي رسيدم ديسكو چشم به ليلا كه خورد كيرم داشت ميتركيد،يه دامن كوتاه پوشيده بود كه كونش به زور جا مي شد…
گرم صحبت شديم،زير چشمي علي داشت ميترا رو ديد مي زد و من هم ليلارو كه يه دفه ديدم نگاه هاي علي خيلي عوض شد و رسما رفته بود تو نخ ميترا،خيلي مشروب خورديم كه علي پيشنهاد كرد بريم اتاقشون،وقتي تو اسانسور بوديم يه لحظه علي نزديك ميترا شدو ده كونش ديت مي زد،رفتيم داخل كه علي اومد پيسم و فهميده بود منم دارم ليلا رو ديد مي زنم و بهم گفت نترس و شرو كن،همين كه خواستيم بشينيم علي رفت پيش ميترا و منم رفتم پيش ليلا و با هم شروع كرديم كه جفت زنانمون از تعجب داستن شاخ در مياوردن و ميترا به من نگاه كردو منم بدون هيچ عكس العملي سينه هاي ليلا رو گرفتم و شروع كردم به لب گرفتن،همه مست بوديم وقتي كه گرم لب گرفتن بودم ديدم ميترا داره واسه علي ساك مي زنه…
ليلا رو لخت كردم،يه سره رفتم سراغ كسشو شروع كردم كسشو خوردن،علي هم داشت تلمبه مي زد و ميترا هم داشت منو نگا مي كرد،منم شروع كردم.داشتم تلمبه مي زدم كه ميترا گفت بيا از كون بكن،وااااي از يه طرف علي كيرش تو كس ميترا بودو منم كونش داشتم جر مي دادم و ميترا هم داشت با ليلا لب مي گرفتن،اين حركت و رو ليلا هم اجرا كرديم،نزديك يه ساعتي داشتيم مي كرديم كه يه دفه علي گفت مي خوام ابمو بريزم رو صورتشون،جفتشون نشسته بودن و اماده بودن واسه اب علي،وااي كه چقد كيرش پر اب بود،همشو ريخت رو صورت ميترل منم رفتم ابمو ريختم رو صورت و دهن ليلا،ديگه نا واسمون نمونده بود،زنا هم داشتند با دهن پر از اب كيرامون از هم لب مي گرفتن،اون شب پيش اونا مونديمو تا اخرين روزي كه انتاليا بوريم هرشب برناممون اين بود،الان هم چند وقت يه بار مي ريم شهرشون يا اونا ميان پيش ما.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید