این داستان تقدیم به شما
سلام. اسم من محمد و اسم همسرم نازیه. قبل از ازدواجمون خیلی باهم #سکسچت میکردیم.خیلی داغ و حشری بودیم و دو روز یه بار از #پشت سکس میکردیم.جالب اینه وقتی نازی رو از پشت میکردم #ارضا میشد و آبش از کس میومد.کم کم حرف از نفر سوم زدم و براش عجیب بود.برای خودمم عجیب بود چون همیشه به شدت روش تعصب دارم و الان تعصبم بیشترم شده.کم کم جفتمون فهمیدیم حرفش خیلی لذت بخشه و اثر خیلی خوبی میذاره رو سکسمون.تا اینکه تصمیم گرفتیم با یکی دو نفر سکس چت کنیم.حتی یادمه یه بار دو تا آقا پیدا کردم و 4 تایی سکس چت کردیم.خیلی عالی بود همه چی.یک ماه قبل از ازدواجمون با یه زوج شمالی آشنا شدم به اسم میلاد و مهسا.قرار گذاشتیم با هم سکس چت کنیم #نازی رو از خواب بیدار کردم و خیلی شاکی شده بود از دستم ولی وقتی سکس چت کردیم چهارتامون دیوونه شده بودیم
قرار گذاشتیم یک ماه بعد از ازدواج وقتی کس نازی رو باز کردم بریم پیششون.به نظرم خیلی زود بود ولی دقیقا ماه گرد عروسی رفتیم شمال.قرار بود بریم خونشون و اگه دیدیم با هم اوکی هستیم از دفعه بعدش سکس کنیم.نزدیکای شمال بویم که نازی تو ماشین لباساشو عوض کرد.بعد کلی به خودش عطر زد.شب قبلش به ناخوناش رسیده بود.همه کاراش برام تحریک کننده بود.خودش آخراش گفت از بوی عطر خودش استرس گرفته.فهمیدم که داره به یهچیزایی فکر میکنه.رسیدیم شمال و میلاد اومد دم یه میدون تا مارو ببره خونشون.رسیدیم و رفتیم بالا.مهسا اومد درو باز کرد و لباسای خیلی کوتاه پوشیده بود.نازی در گوشم بهم گفت فکر کنم از همین الان میخواد بده.بچه های خوبی بودن.من مشروب برده بودم میلادم #قلیون چاق کرد و نشستیم رو مبل.یواش یواش مشروبو خوردیم و اتفاقا خیلی #مشروب خوبی بود.همه ازش تعریف کردن.میلاد دو تا قلیون درست کرده بود یه بلوبری یه پرتقال نعناع.مهسا پرتقال نعنا میکشید منم هوس کردم گفت بیا بشین اینجا بکش.رفتم کنارش و دایم میخواست نزدیکم شه ولی من خجالت میکشیدم خودمو میکشیدم کنار
میلاد و نازی هم داشتن بلوبری میکشیدن و من داشتم تحریک میشدم از اینکه کنار هم نشستن.هممون مست مست بودیم و #مهسا اهنگ گذاشته بود و داشت اروم میرقصید.میلاد به نازی گفت بلدی برقصی نازی هم از خدا خواسته بلند شد با مهسا برقصه
فکر کنم به یک دقیقه نکشید که مارو هم بردن وسط.نازی لب منو میخورد تا جایی که یادمه که میلاد اومد از پشت بغلش کرد.همه چیز تو یه چشم بهم زدن انفاق افتاد.مهسا اومد منو از نازی جدا کرد و لبامو مثل وحشیا میخورد.اصلا نفهمیدم چی شد که لحاف تشک انداختن رو زمین و میلاد نازی رو خوابوند روش
بعد بهم گفت بیا با هم هماهنگ باشیم.شورتامونو دراوردیم و گفت حالا ساک بزنید برامون.دیدن نازی تو اون حالت داشت دیوونم میکرد.با ولع داشت کیر میلادو میخورد
کیر میلاد از کیر من کوتاه تر بود ولی کلفت تر.منم داشتم حال میکردم بعد قرار شد کس بخوریم من و میلاد.من دلم کس نازی رو میخواست ولی میلاد و مهسا نمیذاشتن.یه کم کسشونو خوردیم.کس نازی به شدت تنگه. میخواست اول من بکنمش ولی میلاد اومد روش و اروم اروم کیرشو کرد تو.منم داشتم مهسا رو میکردم که بعد از چند دقیقه بهم گفت بیا بریم رو تخت.نازی و میلادو تنها گذاشتم ولی رو تخت فقط حواسم به صدای آه کشیدن نازی بود.دوبازه بعد از چند دقیقه برگشتیم تو اتاق.میلاد سر نازی رو اورد سمت مهسا.دست همو گدفته بودن و داشت زنمو میکرد که نازی یهو گفت آب میلاد اومد.آبشو خالی کرد رو شکم زنم و بعد با هم رفتن سمت اتاق خواب و حموم.من میخواستم فقط پیش نازی باشم مهسا رو حسابی کردم و آبمو خالی کردم رو کمرش.اومدم تو اتاق نازی از حموم اومده بود کلی بغلش کردم رفتیم شام خوردیم و قرار شد منو نازی رو تخت بخوابیم.من میخواستم دوش بگیرم نازی رو بردم زیر دوش.مهسا و نازی ارضا نشده بودن . نازی رو دولا کردم و کیرمو تا ته میکردم تو کسش.باورم نمیشه تو اون حالت دو بار ارضا شد و منم دوباره ارضا شدم.داشتم از حال میرفتم.رفتیم رو تخت فکر کنم بعد از یه ساعت دوباره از شدت فکر و حشری شدن چسبیدم بهش.بازم شروع کردم به ور رفتن باهاش ولی فکر نمیکردم بازم سکس کنیم.اومد روم خوابید منم هی میزدم رو باسنش و صدا میرفت اون اتاق.یهو میلاد و مهسا اومدن.اونا هم دلشون میخواست.میلاد کیرشو در اورد و کرد تو دهن زنم.داشتم لذت میبردم.خوابوندیمشون کنار هم و میلاد از زنمو به پشت خوابوند و خوابید روش.یه کم تو سکس ضعف داشت نمیتنست دایم تلمبه بزنه و یکی از دلایلی که نازی ارضا نمیشد همین بود.منم رو مهسا کلی #تلمبه زدم و مهسا کم اورد.
رفتم سراغ نازی کیری که تو کس مهسا بودو کردم تو دهنش.ببعد یه کم از پشت نازی رو میکردم و مهسا اومد سراغ سینه های نازی.خیلی خوب لز میکردن.داشتم میمردم.بعد به میلاد گفتم بخوابه رو تخت.نازی نشست رو کیر میلاد و من سعی کردم کیرمو بکنم تو کونش.نهسا خیلی مهربون بود.میگفت نکن.طفلی گناه داره.بعد به نازی گفت دردت میگیره مگه نه.نازی گفت دردم میگیره ولی دلم میخواد.من حشری تر شدم کیرمو یه کم فرو کردم تو کونش ولی مهسا هی هلم میداد میگفت نکنش.اعصابم #خورد شد رفتم دستشویی به مهسا هم گفتم خیلی حال گیری میکنی.از دستشویی اومدم بیرون یه صحنه حیلی سکسی دیدم.میلاد دراز کشیده بود داشت سیگار میکشید و نازی داشت رو کیرش بالا پایین میشد و آه کشید.نمیدونم چرا به میلاد گفتم سیگارتو خاموش کن.انگار دوست داشتم خودم این صحنه رو با نازی تجربه کنم.سریع خاموش کرد سیگارشو بعد رفتم بالا سر نازی همون طور که داشت بالا پایین میشد کیرمو کردم تو دهنش.میلاد بعد از چند دقیقه نازی رو به کمر خوابوند و آبشو خالی کرد رو کمر زنم.بعد با مهسا رفتن و من کلی نازی رو کردم و آبمو خالی کردم همون جایی که میلاد ریخته بود.بوی عرق گرفته بودیم اول گفتیم بریم حموم ولی بعد نازی گفت همین طوری بخوابیم.خوابیدیم تا صبح.بیدار شدم.داشتم از سر درد میمردم . سرمو چسبوندم به سینه های نازی تا بهتر شم.راستش به میلاد پیام دادم اگه بیداری بیا کارت دارم چون دوست داشتم بدون مهسا بیاد پیشمون ولی خواب بود.نازی کلی #شیطنت کرد و من تو اون حال بدم از پشت به پهلو چسبیدم بهش.کلی کردمش فکر کنم 40 دقیقه شد دوباره آبم اومد.آب نازی هم اومد.دوست داشتم میلاد بیاد که دیگه قسمت نشد.وقتی بیدار شدن صبحونه خوردیم قرار شد یه کم بشینیم و بریم.سرم خیلی درد میکرد نازی گفت سرمو بذارم رو پاش.اینکارو کردم و نازی داشت یکاشکی کرم میریخت.منم سرمو کردم زیر لباسش.نازی به بچه ها گفت حامله شدم.بعد سرشو گرفتم اوردم پایین و لبشو میخوردم میلاد از #خدا خواسته سریع اومد رو میل کیر کلقتشو در اورد و کرد تو دهن مازی.مهسا هم شورت و شلوارمو کشید پایین و کیرمو درسته کرد تو دهنش.خوب ساک میزد.دقیقا مثل نازی ولی فرقشون این بود که نازی اصلا کم نمیاورد ولی مهسا کم میاورد.بعد از چند دقیقه قرار شد بریم رو تخت
نازی در گوشم گفت دوست داره فقط به من بده تو اون لحظه.منم به میلاد فهموندم دوست داریم موازی سکس کنیم نه #ضربدری . زنامونو انداختیم رو تخت و افتادیم به جونشون. وسطای سکس دیدم نازی بازوهای میلادو گرفته.خیلی بیشتر تحریک شدم.مهسا هم علامت میداد که لبشو بخورم منم دوبا شدم و لبشو میک میزدم.نازی رو تند تند میکردم ولی میلاد خیلی کند زنشو میکرد.مهسا گفت محمد بیا منو بکن ولی من داشتم ارضا میشدم.آب نازی رو اوردم به میلاد گفته بودم دستشو بذاره رو سینه های نازی.بعد میلاد نازی رو صدا میکرد و نازی یه جوری میگفت جووووونم میلاد که من وحشی تر میشدم.آب منم اومد مهسا هم طبق معمول کم اورده بود به میلاد میگفت تورو خدا نکن.میلاد هی اصرار کرد به نازی که بیا بکنمت نازی دیگه جون نداشت.میلاد خوبید رو تخت مهسا هم خوابید روش منتها به روی کمر.بعد در کمال تعجب #میلاد یه چیزی در گوش نازی گفت و من دیدم همزمان وقتی داره مهسا رو میکنه نازی هم داره کس مهسا رو میخوره.وحشتناک بود این صحنه داشتم میمردم از شدت حشر.زنم راشت کس یه زن دیگه رو میخورد.بعد با دستاش از زیر تخمای میلادو میمالید.من لب مهسا رو میخوردم و بهم میگفت دارم میمیرم.نازی اینقدر #تخمای میلادو مالید که اونم ارضا شد.با تمام تفاوت هایی که با هم داشتیم ولی الان بعد از سه روز هنوزم وقتی مازی رو میبینم یادم میفته زنم چه کوسیه و الان فقط منتظرم یه #زوج تهرانی مثل خودمون پیدا کنم. آرزو میکنم نازی این داستانو بخونه و نظر بده.
نوشته: محمد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید