این داستان تقدیم به شما
سلام
من محسن هستم 38 سالمه متاهلم ولی از نظر سکسی و خیلی شهوتی و حشری هستم زنم یه زن معمولیه نه خیلی حشری نه خیلی سرد مزاج کلا معمولیه ولی خوشگل و سفید و خوردنیه من که ازش سیر نمیشم هیچ همیشه دنبال بیشترش هم هستم خخخخ یه خواهر زن هم دارم که اسمش فرشته هست اسم زنمم فریبا هست فرشته دو سالی از فریبا کوچیکتره ولی برعکس فریبا خیلی خوبه یعنی زن شیطونیه از وقتی من دامادشون شدم کرمی نبود که نریخته باشه برام منم که از خدا خواسته بودم از همون سال اول که ازدواج کردم رفتم تو نخ فرشته که بتونم بهش برسم اوایل کمی ترس داشتم ولی لعنتی خودش هی برام موقعیت جور میکرد گاهی میشد که مثلا میگفت من خرید دارم محسن میشه باهم بریم و بیائیم که منم قبول میکردم یا بهم زنگ میزد میگفت میشه بیائی دنبالم خلاصه همش برام گرا میداد تا اینکه بلاخره تو ماشین به بدنش دست زدم و اونم راحت گذاشت تا همه جاشو براش بمالم…
دستمو کردم تو شورتشو کسشو گرفتم و میمالیدم خوبی ماشینم این بود که شیشه هاش دودی تیره بود کسی توی ماشینو خوب نمیدید خلاصه دیگه با فرشته اوکی بودم ولی چون هنوز دختر بود سکسمون فقط از کون بود اونم چه کونی هر وقت میدیدمش دلم براش غش میکرد از بس خوشگل و سفید و گرد و خوردنی و کردنی بود من 30 سالم بود ازدواج کردم و 31 سالگی به کون فرشته رسیدم و داشتم با هردو خواهر حال میکردم ولی خیلی موقعیت برای سکس برامون پیش نمیومد چون خونه کم خالی میشد ولی وقتی خونه خالی میشد فرشته رو همچین میگائیدم که تا چند روز از درد کونش اذیت بود هی بهم فحش میداد اخه کیرم هم کلفته هم بزرگه ولی از بس داغ بود بازم میخاست همینطوری دو سه سالی با فرشته حال میکردم تا اینکه زد و براش یه خواستگار اومد بهم گفت محسن میخام ازدواج کنم ولی نگران نباش باهات میمونم دیگه به ارزوم میرسم که بهت کس بدم اون کیر بزرگ و خوشگلتو تو کسم بکنی منم دیگه واقعا عاشقش بودم . از باجناق جدیدم بگم که اونم پسر خوش تیپی بود یه سال از فریبا بزرگتر بود خلاصه همه مراسم تموم شد و باجناق که اسمش امید بود با فرشته رفتند ماه عسل و دیگه تو دلم گفتم کوفتت بشه اون کس خوشگل که تو میگائیش چون کوس فرشته خیلی ناز بود خیلی خورده بودمش دلم میخاست بکنمش ولی نمیشد بلاخره فرشته خانمم زن شد و کسش گائیده شد یه دو سه ماه بعد از ازدواجش بهم زنگ زد گفت محسن زود بیا که هلاکتم عشقم منم با کله رفتم خونشون میدونستم امید سرکاره خلاصه تا رسیدم همدیگرو بغل کردیم و بوسیدیم لختش کردم رفتیم تو تختشون و اونم منو لخت کرد کیرمو برام ساک زد بهش گفتم کیر امید چطوریه خوبه گفت اره خوبه ولی هیچ کیری مثل کیر تو نمیشه عزیزم گفتم فرشته کستو باز کرد گفت اره عزیزم امروز میخام کسمو برام بگائی گفتم چشم عشقم بخواب که منم دیونه کستم
فرشته دراز کشید رفتم وسط پاش دیدم کسش یکمی فرق کرده گفتم انگار بدجور میکندت گفت خیلی وحشی عوض هر شب داره میکنه گفتم تا گشادم نکرده بهت کس بدم حالش ببریم گفتم حامله نشی من میخام حسابی بکنمت عزیزم گفت نه با کاندوم میکنه گفتم من با کاندوم نمیکنم گفت تو عشف خودمی بدون کاندوم میکنی تو کیرمو مالید به کسش به چوچول اش حسابی حال میکرد بلاخره منم به ارزوم رسیدم کس فرشته جونمو گایدم و کیرمو کردم تو کس تنگش هردو بینهایت حال کردیم حسابی کسشو براش گائیدم ابمو ریختم رو سینه هاش اونم ابمو همش میمالید به سینه هاش همیشه وقتی از کونم میکردمش همینکارو میکردیم میدونست من میتونم خودمو خوب کنترل کنم تا وقتی که امید از سرکار بیاد سه چهار بار دیگه کسشو براش گائیدم که فرشته بهم گفت این سکسمونو هیچوقت فراموش نمیکنم خیلی عالی بودی خیلی خوب کسمو حال دادی بهش گفتم توهم بینظیری عشقم میخاستم کونتو هم بکنم ولی دیگه وقت نداریم فرشته گفت کونم خیلی حال کرده نوبت کسمه گفتم باشه عزیزم . دیگه بیشتر میتونستیم باهم سکس کنیم چون خونه فرشته همیشه خالی بود هرچقدر اون چند سال برای جا مشکل داشتیم دیگه خونه فرشته همیشه راحت میکردمش دیگه کم کم برای خودمون فانتزی میساختیم تو سکس بهش میگفتم فکر کن الان من دارم تورو میکنم امیدم داره فریبارو میکنه میخندیدم و حال میکردیم هی از این حرفها برا یهم میزدیم تا اینکه واقعا دلمون میخاست سکس ضربدری انجام بدیم برای همین دیگه تصمیمونو گرفتیم تا رو مخ فریبا کار کنیم به فرشته هم گفتم تو سکس با اممید حرف بزنه براش فانتزی کرد فریبارو تدائی کنه تا بهش نظر داشته باشه هردومون تو پوست خودمون نبودیم از این فانتزی ولی کار برای فریبا سخت بود که راضی بشه خلاصه فرشته هم رو مخ امید کار میکرد هم رو مخ فریبا کم کم طرز لباس پوشیدن فریبارو جلوی امید تغیر داد و نزدیک دو سال طول کشید تا کم کم فریبا جلوی امید دیگه بی حجاب میگشت و گاهی تاپ و دامن پای لخت بود حتما امید هم تونسته بود خیلی از جاهای بدن خوشگل فریبارو ببینه و حتما تو سکس موقع کردن فرشته به فکر فریبا بوده خود فرشته بهم میگفت یه وقتائی خیلی وحشی میشه امید میدونم داره به یاد فریبا منو میکنه همه چیز رو خود فرشته داشت مدیرت میکرد البته منم تو سکس دیگه از امید میگفتم و گاهی میگفتم میخام خواهرتو بکنم امیدم تورو بکنه که فریبا اوایل خیلی بدش میومد ولی دیگه اینقدر تو سکس براش فانتزی میساختم که کم کم خوشش میومد کسش بیشتر خیس میکرد و بیشتر داغ میشد . ..
دیگه وقتش بود که نقشمونو عملی کنیم به فرشته گفتم فکر کنم فریبا دیگه اماده باشه امید هم که معلومه داره له له میزنه برای فریبا یه مسافرت شمال جور کنیم بریم ویلا و اونجا نقشمونو عملی کنیم فرشته هم از خدا خواسته که بتونه دیگه راحت بهم کس بده برای همین هماهنگ کردیم و رفتیم شمال و یه ویلا برای چند روز اجاره کردیم و روز اول که هر کدوم تو اتاق خودمون نصفه شب سکس کردیم من سعی میکردم بیشتر صدای فریبارو در بیارم فرشته هم که هرچی اه و ناله داشت بلند بلند فریاد میزد تو سکس به فریبا گفتم اوه اوه ببین چطوری داره جرش میده فریبا هم تو اوج بود میگفت تو هم جرم بده لامصب نکنه میخاهی فرشته رو جرش بدی کس منو جر بد خلاصه شب اول هر چهراتائی حسابی حال کردیم ولی فردا صبحش مثلا عدی بودیم البته منو فرشته از جریان خبر داشتیم که فرشته گفت محسن جان میشه با ماشین تو بریم خرید چون ماشین من جلوی ماشین امید بود گفتم باشه منو فریبا با هم رفتیم بیرون اینم جزو نقشمون بود که فریبا و امید رو با هم تنها بزاریم یه بیست دقیقه ای رفتیم بیرون ولی از ویلا دور نشدیم تو ماشین با هم بودیم به فرشته گفتم یعنی امید میره سراغ فریبا گفت شک نکن دیشب همش تو گوشش از کس و کون فریبا گفتم پدر سگ سه بار کسمو کرد هی میگفت دارم فریبارو میکنم زدم زیر خنده گفتم دلم میخاد برم ببینم چکار میکنند گفت صبر کن زوده الان بزار یک ساعت باهم تنها باشن گفتم نمیتونم بخدا دارم میمیرم از هیجان میخام ببینم فریبا بهش پا میده گفت فریبا رو ساختی دیشب گفتم اره هرچی میتونستم از امید گفتم نمیدونی چقدر کسش ابد میداد فرشته خندید گفت کاش جور بشه محسن جونم نمیدونی چقدر دوست دارم راحت جلوی امید منو از کس و کونم بگائی عشقم من تورو بیشتر از امید میخامت اون باید خرجم کنه تو باید منو بکنی عشقم من مال توام تا امید . نزدیک به یک ساعت شد گفتم فرشته دیگه طاقت ندارم باید برم ببینم چه خبره فرشته گفت صبر کن هنوز زوده فریبا شاید تو سکس داغ بوده ولی خیلی راحتم پا نمیده دل تو دلم نبود نیم ساعت دیگه هم به سختی برام گذشت گفتم من باید برم ببینم چه خبره ماشینو بیرون ویلا پارکش کردیم با فرشته یواشکی پاورچین بدون گفش اروم رفتیم کنار در اول خوب گوش کردیم دیدم سر صدائی نمیاد انگار کسی تو ویلا نیست خیلی اروم ه اروم کلید انداختم تو در و در رو با احتیاط و بی سر صدا بازش کردم به فرشته گفتم هیس پاورچین رفتیم تو گوش که کردیم دیدیم از طبقه بالا و که دوبلکس ویلا بود اتاق خوابها اونجا بود یه ناله هائی میاد هردومون خیلی خوشحال شدیم بیشتر احتیاط کردیم و رفتیم بالا لای در کمی باز بود دیگه صدای امید و فریبا راحت شنیده میشد که فریبا میگفت جووووووووننننننن کسمو بخور عزیزم
امیدم داشت لای کس فریبا ملچ و ملوچ ومیکرد هی میگفت وای قربون کست بشم این کست مال کیه فریبا میگفت مال توه عشقم بخورش بکنش اخ وای جون چشمای فریبا بسته بود و امیدم پشتش به در بود و مشغول بود نمیدونم از کی کسشو میخورد فریبا در اوج لذت بود و سینه هاش هم تو دست خودش بود هم تو دست امید و با هم میمالیدن منو فرشته هم پشت در یواشکی نگاهشون میکردیم که فریبا ارضا شد و جیغش دراومد و امیدم بد جور پاهای فریبا رو گرفته بود کسش میخورد بعد بلند شد به فریبا گفت اماده ای عزیزم میخام کستو برات جرش بدم فریبا هم گفت اره عزیزم کیرتو میخام قربون کیرت بشم بیا بکن کس خواهر زنتو امیدم گفت جوووووووووووووننننننن قربون خواهر زنم بشم تو عشقی عزیزم کردن تو نمیدونی چه حالی میده فریبا هم گفت وای امید نگو از دیشب که به محسن دادم همش تور میدیدم که داری منو میکنی از بس محسن تو گوشم اسم تورو گفت دیگه نتونستم بهت ندم امیدم بهش گفت لعنتی من هر شب فرشته رو به یاد تو میکنمش میخام دیگه کست مال من باشه گفت چه جروی اخه نمیشه اونا زودی برمیگردن زود باش امیدم کیرشو کرد تو کس فریباو ناله های هردوشون رفت هوا چقدر تند تند میکردش صدای شلاپ شلاپ کس خیس فریباو اه و اوه اخ جون اخ جون هردوشون اتاقو برداشته بود کیر من که شق تو دست فریبا بود داشتم میمیردم از شهوت مونده بودم چکار کنم دلم میخاست باهم بریم تو چهارتائی حال کنیم فرشته رو بردم عقبتر تا صدامونو نشنوند گفتم دارم میمیرم بیا ماهم بریم تو فرشته گفت الان بریم میترسم همه چیز خراب بشه گفتم اونا که دارن سکس میکنند ماهم لخت میشیم میریم تو دیگه نمیتونند چیزی بگن گفت نمیدونم ولی بد نمیشه اینطوری گفتم پس چکار کنیم گفت بزار شب با هم بازی میکنیم فریبارو جلوت برای امید لختش میکنم
گفتم میتونی گفت اره باهم یواشکی یکمی دیگه نگاه کردیم و اون دوتا داشتن حال میکردن ما هم رفتیم پایین تو حموم فرشته رو سریع کردمش و رفتیم بیرون دو سه ساعتی نرفیم ویلا تا اونا برن حموم بعد رفتیم ویلا که به ظاهر همه چیز طبیعی بود ولی فریبا لباسشو عوض کرده بود یه تاپ حلقه ای و دامن تنش کرده بود نشستیم گفتیم و خندیدم رفتیم کنار ساحل باهم قدم زدیم شامم بیرون خوردیم برگشتیم خونه یه شیشه مشروبم از ظهر گرفته بودیم فرشته گفت بیائید ورق بازی کنیم که همه قبول کردیم فریبا و من با هم شدیم و فرشته و امید هم با هم یکمی منو امید مشروب خوردیم فرشته هم خورد که به فریبا هم گفتیم بخور که نمیخاست بخوره و بلاخره خورد و ورق بازی کردیم ولی فرشته گفت باید سر یه چیزی باشه گفتیم باشه چی گفت هرکی برد برای تیم روبروش که باخته یه چیزی در نظر میگیره که باید انجامش بده گفتیم باشه مثلا چی گفت مثلا رقصیدن مشروب خوردن از این بازیها دیگه من گفتم اینا که فایده نداره باید دو نفره با هرکی تعین میکنیم برقصن زدیم زیه خنده قوبل کردیم فریبا بازی خوب نبود دست اول باختیم امید گفت تو بگو فرشته فرشته گفت محسن باید لخت بشه گفتم چقدر لخت گفت با شورت بشین گفتم دیونه شدی میدونستم بازیشه گفت باختی باید اجرا کنی بلند شدم همه لباسامو درش اوردم با شورت نشستم برجستگی کیرم کامل پیدا بود و امید بدجور به کیرم نگاه میکرد به فریبا گفتم دیونه حواست باشه نباید ببازیم دست بعد رو شانسی ما بردیم به فریبا گفتم تو بگو گفت نه تو بگو یه نگاهی به امید کردم امید فکر کرد میخام بگم تو لخت شو رو کردم به فرشته گفتم بلندشو لخت شو فرشته یه مشت بهم زد الکی گفت خفه شو دیونه گفتم یعنی چی تو باختی باید اجرا کنی خودت این شرطو گذاشتی خلاصه امید بیچاره نمیتونست حرفی بزنه فریبا هم میخندید منو فرشته هم کل کل میکردیم بلاخره بلندش کردم میخاستنم تاپشو در بیارم جلوی امید که گفت خودم در میارم ولی وستینو درش نمیارم گفتم باشه باید با شورت و سوتین بشینی
امید هم کمی مست بود و میخندید خره خلاصه فرشته هم مثل من لخت نشسته بود کسش تو شورتش پیدا بود من که همش کس و سینه هاشو میدیدم میخندیدم فریبا هم همینطور دست بعدی متاسفانه بازم باختیم فرشته گفت نوبت توه امید امیدم تلافی کرد و گفت فریبا لخت بشه فریبا هم کمی ادا دراورد و اونم مثل فرشته لخت و با سوتین شورت نشست کنار امید کسش تو دید امید بود هردوشون شورتهای توری پاشون بود از لای توری کسشون پیدا بود فرشته کسشو میمالید شورتش خیس کرده بود منم کیرم دیگه شق شده بود هی جابجاش میکردم دیگه نفهمیدیم داریم بازی میکنیم یا دید میزنیم دست بعدی بازم باختیم فرشته خنده ای کرد و گفت حالت خوبه محسن جون منو فریبا که دیگه لخت بودیم کیر من کامل زده بود جلو راست تو شورتم بود فریبا گفت دیونه کیرتو ببین شق شده فرشته گفت جون الان وقتشه گفت فریبا کیر شورتو ساک بزن ابشو بیار فریبا گفت زر نزن دیونه گفت یالا وگرنه خودت باید لخت بشی امیدم شق کرده بود فرشته گفت یالا خلاصه دیگه همه رومون به هم باز شده بود فرشته گفت محسن درش بیار بده بخوره ابتو بیاره منم کشیدم پایین و امید که کیرمو دید داشت شاخ درمیاورد گفت وای خیلی بزرگه محسن جان نشستم جلوی فریبا منتظر بودم برام ساک بزنه فریبا خیلی کم برام ساک میزد به فرشته گفت خدا بکشدت دختر کیرمو کرد تو دهنش با شورت و سوتین قمبل کرده بود داشت ساک میزد منم کیف میکردم اینقدر ساک زد و امید و فرشته هم میخندیدن تا بلاخره ابمو اورد و ریخت تو دهنش و دوید تو دستشوئی منم که کیرم داشت ازش اب میریخت بلند شدم رفتم تو دستشوئی با هم برگشتیم و نشستیم یکمی مشروب خردیم باهم فرشته میخندید بهمون هنوز امید تیشرت و شورتش پاش بود گفتم به حسابت میرسم فرشته جون نوبت ماست نمیزارم این دستو بگیری هر طوری بود با کلک بردیمشون به فریبا گفتم تو بگو فریبا هم گفت امید لخت لخت بشه بدون شورت گفتم مطمئنی گفت تو چکار داری من میخام دفعه قبل تو فرشته رو لختش کردی امیدم بلند شد همه لباسهاشو کند و بدون شورت شد و کیرش شق بود جلوی فریبا فریبا هم همش کیر امید رو میدید کیر من خوابیده بود دیگه فقط فرشته و فریبا با سوتین و شورت بودن دست بعد بازم ما بردیم گفتم فرشته لخت شو فرشته رو لختش کردم امید کیر منو کس زنش رو میدید مشروب زدیم که مست مست بشیم دست بعدی بازم ما بردیم فریبا گفت فرشته کیر محسن رو بخور ابشو هم باید بخوری فرشته که از خدا خواسته بود امود سراغ کیر من کرد تو دهنش حسابی برام میخوردش کس وکونشو هم قمبل کرده بود به فریبا گفتم تو هم لخت شو دیگه فریبا که منتظر همین بود سریع همه رو درش اورد و رفت سراغ کیر امید و براش ساک میزد تخم هاشو میلیسید دیگه سکسمون شروع شد من داشتم با فرشته حال میکردم جلوی امید امیدم داشت زنمو میخورد جلوی من من کیرمو کردم تو کس فرشته خوابیدم روش
داشتم میکردمش که دیدم امیدم کرده تو کس فریبا چهارتائی بلاخره ضبدری کردیم اون شب تا صبح من کس و کون فرشته رو جلوی امید کردمش ولی امید نتنست از فریبا کون بکنه نمیزاشت میگفت دردم میگیره همش بهش کس داد هردومون ابمونو ریختیم تو کس زن همدیگه زنهاه هم چندتا قرص خوردن که حامله نشن ولی چه حالی میداد وقتی داشتم میدیدم که زنمو داره میکنه منم زنشو میکردم البته من که خیلی کرده بودمش ولی فرشته و من از هم سیرمونی نداشتیم اون چند روز دیگه همش چهارتائی سکس کردیم تا وقتی برگشتیم و تهران دو سه ماهی هر هفته خونه هم بودیم ضبدری میکردیم ولی دیگه کمترش کردیم الانم هروقت امید بخاد با فریبا باشه من مشکلی ندارم منم بخام با فرشته باشم امید چیزی نمیگه خیلی هم رابطمون باهم خوب و عالیه
نوشته: محسن رضائی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید