این داستان تقدیم به شما
با سلام .داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به سکس مامانم و من
مامانم فرشته ۴۵ ساله با کوس و کون گوشتی و رو فرم و سینه های ۸۵ که با دیدنش کیر هر مردی شق میشه ولی چادریه اما از اون چادریایی که زیر چادر کوس و کون میدن و هیشکیم خبر دار نمیشه، تو داستان قبلی مامانم و عمم رو فرهاد و رفیقش گاییدن اما این سری کوس و کون فرشته رو من افتتاح کردم.
بعد از اینکه کون دادن مامانمو دیدم تصمیم گرفتم خودم بکنمش اولش برام سخت بود ولی بعد از کلی کلنجار رفتن تصمیم گرفتم خودم بکنم بهتره تا بره به این و اون بده، خلاصه چند روز از اون ماجرا میگذشت و من هرروز با دیدن بدن سکسی مامانم کله ام داغ تر میشد تا اینکه یروز وقتی بابام و داداشم خونه نبودن سر ظهر اومدم خونه و دیدم مامانم نیست صداش کردم از تو حموم جواب داد! گفتم پسر ایندفعه باید کس فرشته رو جر بدی زود رفتم لباسامو دراوردم فقط با ی شورت رفتم جلو در حموم در زدم ک مامانم جواب داد؛
_بله؟
_مامان طول میکشه دربیای؟
_تازه اومدم ناهارتم گذاشتم رو گازه وردار بخور!
_مامان زود دربیا من دیرم شده با بچه ها قراره بریم بیرون!
_امیر میگم تازه اومدم صب کن دربیام بعد تو برو
_مامان تا اونموقع دیر میشه زود باش
_باشه حالا مگه کجا میخوای بری که اینقدر عجله داری؟
_با بچه ها قراره بریم بیرون تا الانم کلی معطلشون کردم!
چن دیقه واسادم ولی دوباره درزدم که درو حموم رو باز کرد از لای در طوری که من نبینمش سرشو بیرون اورد گفت؛ گفتم واسا الان کارم تموم میشه!
پیش خودم گفتم کارت اینه کستو تمیز کنی تا فرهاد و دوستش بیان بکننت دیه،گفتم مامان کارتو طول میکشه بزار من بیام دوش بگیرم برم بعد تو تا هروقت خواسی تو حموم بمون برگشت گفت؛
_ نه زشته من لختم
_ مامان من پسرتم از من خجالت میکشی؟
_خجالت نمیکشم ولی خب اینجوری که نمیشه!
_مامان شورت تنت کن تا بیام دوش بگیرم برم
بعد چند دیقه گفت صب کن لباس زیر بپوشم بیا تو
درو باز کرد رفتم دیدم شورت و کرست مشگیشو از تو سبد ورداشته پوشیده
کون گندش به زور تو شورتش جا شده بود!
_زود دوش بگیر برو من به کارم برسم
_چشم مامان
دوش آبو باز کردم تا رفتم زیرش شورت و کرست اونم خیس شد دیگه میتونستم خط کس و کونشو راحت ببینم
زیر دوش آب گفتم مامان بیا توهم سرتو بشور ک گفت نه تو کارتو بکن برو من کارم طول میکشه،سرمو که شستم گفتم مامان میخوای پشتتو لیف بکشم که اولش قبول نکرد بعد با اصرار من پشتشو کرد به من لیفو داد دستم شروع کردم پشتشو لیف کشیدن،منم از پشت گردن شروع کردم آروم و ریلکس شونه هاشو تا رسیدم به کونش که گفت بسه بقیشو خودم میکشم که گفتم چه فرقی میکنه لیفو رو لپای کونش جوری میکشیدم که تحریک بشه کیر خودمم عین سنگ شده بود گفتم اگه برگرده کیرمو اینجوری ببینه چی میگه؟ ولی گفتم جهنم این تا دیروز یه کیر تا دسته تو کوسش بود ب من چی میخواد بگه! بعد آروم آروم دستمو بردم لای پاش که دست بزنم به کسش تا دستم خورد از روی شورت به کسش زود برگشت تا چشش به کیرم افتاد چشاش گرد شد ولی به روی خودش نیاورد گفت بسه دستت درد نکنه
_مامان میخوای شورتتو دربیار راحت باش؟
_ن همینجوری خوبه!
_مامان تعارف نکن دربیار راحت باش!
_نه پسرم خوبه همینطوریم کسی بیاد اینطوری مارو ببینه چه فکری میکنه؟
_آخه مامان کی میخواد بیاد مارو ببینه
_کلی گفتم!
من خودمو شستم دیدم مامانم منتظره اونم بیاد سرشو بشوره گفتم مامان بیا سرتو بشور!
_تو کارتو تموم کن بعد من
_مامان سرت شامپوییه چشاتو میسوزونه؟
_پس یکم بکش کنار
اومد زیر دوش منم از قصد سر کیرمو مالوندم به کونش که خودشو عقب کشید راه نداد، منم دوش گرفتم و اومدم بیرون رفتم لباسامو پوشیدم رو کاناپه دراز کشیده بودم که دیدم از حموم اومد بیرون سرشو با حوله پوشونده بود خودشم لخته لخت بود فکر میکرد خونه نیستم،تا منو دید دستشو گذاشت رو کسش که تازه موهاشو زده بود،گفت مگه تو نرفتی بیرون؟
_نه مامان لغو شد یکی از بچه ها یه مشگل واسش پیش اومد دیگه نشد بریم!موند دفعه بعد.
همونطوری رفت تو اتاق موقع راه رفتن کونشو میدیدم که با راه رفتنش لپای کونش بالا پایین میپرن،پیش خودم گفتم من حتما باید این کس و کون رو بکنم
شب شد بعد شام مامانم که یه دامن تنگ پوشیده بود و زیرشم شلوار نبود با یه تاپ صورتی که سینه هاش داشت تاپشو جر میداد گفت من میرم بخوابم شب بخیر منم بهش شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم تو این فکر بودم که چجوری نزدیکش بشم برم قضیه رو بهش بگم که من دیدم کس میداد که گفتم اگه یه موقع مقاومت کرد میگم،
ساعت نزدیک ۱ بود که دیدم خوابم نمیبره بلند شدم رفتم از تو یخچال آب بخورم که دیدم در اتاق مامانم یکم بازه شهوت زد به سرم رفتم تو اتاقش بالا سرش که ببینم خوابه یا نه که با صدای من چشاشو باز کرد گفت تو اینجا چیکار میکنی؟ گفتم مامان خواب بد دیدم دیگه خوابم نبرد،بیام پیش تو بخوابم؟ مامانم یکم مکث کرد گفت باشه بیا خودشو کنار کشید رفتم روتخت تا پتو رو خواستم رو خودمم بکشم دیدم مامانم دامنشو درآورده با شورته! گفتم جان امروز دیگه تمومه!
یه ساعت صبر کردم تا خوابش برد خودمو آروم چسبوندم بهش طوری که بیدار نشه آروم دستمو گذاشتم از رو شورت رو کسش که دیدم تکون نخورد خیالم راحت شد همونطوری یه دستم رو کسش بود با ی دستمم با کیرم ور میرفتم آروم دستمو بردم تو شورتش همینکه دستم خورد به خط کسش چشاشو باز کرد سریع دستمو کشیدم ولی فهمید بروم نیاورد فقط خودشو یکم کنار کشید دوباره بعد ی رب دستمو آروم گذاشتم رو کونش یه دستمم رو سینش ولی هیچ عکس العملی نشون نداد منم کیرمو دراوردم که مث آهنی که از کوره بیرون میاد داغ بود اروم آروم سر کیرمو میمالوندم به کونش اونم هیچ حرکتی نمیکرد که همین باعث شد جسارتم بیشتر بشه کیرمو گذاشتم لای پاش عقب جلو کردم تا آبم اومد نزاشتم بریزه لای پاش بلند شدم رفتم دستشویی خودمو شستم اومدم دیدم مامانم پتو رو کنار زده پتو تا بالای رونش روش بود کونشم سمت من قمبل بود اومدم بغلش خوابیدم صب بیدار شدم دیدم اون قبل از من بیدار شده و تو آشپز خونه است رفتم بهش سلام کردم از کنارش که رد میشدم دست زدم ب کونش که برگشت بهم نگاه کرد ولی چیزی نگفت تا دوروز مالوندناش ادامه داشت که یروز بهم گفت امیر امروز بریم کوه منم از خدا خواسته قبول کردم بعد از ظهر آماده شد چادرشو سرش کرد منم موتورو از پارکینگ دراوردم نشست رو ترکم دوتایی رفتم کوه منم از قصد بردمش جایی که دور باشه و خلوت و هیشکیم نباشه! رفتیم رسیدیم ی جای بکر پیاده شدیم نشستیم مشغول دیدن منظره شدیم ک گفت امیرچن تا عکس بگیر گفتم باشه چادرشو که دراورددیدم یه مانتو کوتاه تنگ پوشیده با ی ساپورت نازک ک اگه خم میشد قشنگ رنگ شرتش مشخص میشد ،چن تا عکس ازش گرفتم ک گفت بیا دوتایی بندازیم منم رفتم پیشش چنتا سلفی انداختیم بعد از پشت بغلش کردم گوشیو دادم دستش گفتم حالا تو بنداز اونم مشغول عکس گرفتن شد منم از پشت کیرمو ک راست شده بود میمالوندم به کونش اونم قشنگ حسش میکرد ولی چیزی نمیگفت منم پررو تر دستامو گذاشتم رو سینه هاش گفتم یکی دیگه بگیر اونم گرفت ولی ایندفعه با دستام سینه هاشو گرفتم اونم تعجب کرد از این حرکت من بعد اون یکی دستمو آروم گذاشتم رو کسش ک برگشت نگام کرد گفتم این عکسم اخریه اون عکسم گرفتیم اومدیم اونجا چن تا درخت بود زیرش نشستیم ک دوباره دستمو انداختم دور گردنش و گفتم مامان دراز بکشیم اونم قبول کرد موقعی ک پیشم دراز کشیده بود داشتیم باهم شوخی مبکردیم که من یهو برش گردوندم و لبو چسبوندم ب لبش با اینکار زود خودشو جمع کرد بلند شد خودشو تکوند چادرشو سرش کرد گفت بسه بریم،تو راه که میومدیم بهم گفت امیر عکسارو مواظب باش کسی نبینه
_ ببینن مگه چیه؟
_ن اگه کسی ببینه فکر بد میکنه!
_مگه چیکار کردیم که فکر بد بکنن؟
_هواست نبود موقع عکس گرفتن دستات کجا بود؟
_مگه کجا بود دستام؟
_حالا ولی مواظب باش کسی نبینه!
شب شد بعد از شام و سریال گفت من میرم بخوابم!
_ مامان منم بیام پیش تو بخوابم؟
_ پیش من؟
_آره
_باشه بیا بخواب
زود خودمو جمع و جور کردم رفتیم رو تخت همینکه دراز کشیدیم گفتم مامان شلوارتو در نمیاری با شورت بخوابی؟
_نه واس چی؟
_همینطوری گفتم!اخه دیشبم با شورت خوابیده بودی؟
_دیشب دامن پام بود راحت نبودم
گفتم باشه ولی خواسی شلوارتم در بیار راحت باش
برگشت گفت امیر تو چن روزه خودتو خیلی بهم نزدیک میکنی خبریه؟
_نه مگه قراره خبری باشه؟
_نه اخه امروزم؟
_امروز چی؟
_هیچی بیخیال
_ن بگو!
_اخه ی جوری بغلم کردی دستاتو گذاشته بودی؟
_دستمو کجا گذاشته بودم؟
_هیچ جا!!!
دوباره کونشو سمتم کرد و خوابید
نصف شب بود بیدار شدم دیدم کیرم راسته راسته کون مامانم قمبل تو بغلم آروم شلوارشو کشیدم پایین سر کیرمم تف زدم کیرمو گذاشتم لای پاش که یهو برگشت گفت”
_امیر این چه کاریه بیشعور؟
_من با تته پته گفتم ببخش مامان یه لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم
_دیشبم همینکارو کردی امروزم که دستت یا روسینه هام بود با رو کسم!
باشنیدن اسم کوس از دهن مامانم انگار شهوتم ده برابر شده باشه گفتم
_مامان دست خودم نیس تو رو میبینم کیرم خود ب خود بلند میشه
با این حرفم مامانم زود بلند شد نشست گفت؛
پاشو گم شو تو اتاقت
_مامان ی لحظه ب حرفام گوش کن
_یه کلمه هم نمیخوام بشنوم
_مامان؟
_میری یا زنگ بزنم به بابات؟
_باشه زنگ بزن ولی حتما بهش بگو وقتی نبود با عمم به فرهاد و دوستش کس میدادید
با این حرفم شوکه شد گفت چی گفتی؟
_من همه چیو دیدم
_تو چی دیدی راجب چی حرف میزنی؟
_مامان خودتو نزن به اون راه اون روز دیدم چطور به عزیز کس میدادی!
دیدم باهام مهربون شد با حالت التماس
_امیر پسرم تو رو خدا به کسی نگی آبرومون میره بابات طلاقم میده
_بستگی به خودت داره!
_یعنی چی؟
_مامان خیلی وقته چشمم دنبالته تو رو خدا فقط یه بار فقط ی بار باهات بخوابم قول میدم از قضیه عزیز هیشکی خبر دار نشه
_آبروم بره بهتر از اینه به پسرم کس بدم
منم پاشدم گفتم تا ی رب وقت داری اگه قبول کردی بهم بدی به کسی چیزی نمیگم ولی ندی فردا صب زنگ میزنم به بابام میگم
از تو اتاق بیرون اومدم رفتم تو اتاق خودم رو تخت دراز کشیده بودم که در اتاق باز شد اومد تو یکم کسشر گفت که منو راضی کنه بیخیال بشم که گفتم؛
_مامان اگه نمیخوای بدی پاشو برو بیرون میخوام بخوابم فردا معلوم میشه
_پسر گلم تو میخوای آبروی مامانتو ببری؟
_اونموقع که کس میدادی باید فکر اینجاشو میکردی!
رومو برگردوندم خودمو زدم بخواب که بعد چن دیقه گفت:
_فقط ایندفعس دیگه هم از این خبرا نیس
برگشتم بلند شدم بغلش کردم گفتم فقط همین دفعه دیه تکرار نمیشه
بلند شدم شورت و تیشرتمو دراوردم لخت پیشش واسادم گفتم پس چرا معطلی؟
_میخوای چیکار کنم؟
_لباساتو دربیار دیگه
با بی میلی تاپشو دراورد خواست سوتینشم باز کنه گفتم اگه راضی نیسی نمیخوام پاشو برو به کسیم چیزی نمیگم
با این حرفم یکم احساساتی شد گفت باشه ایندفعه رو با میل خودم میدم ولی دفعه اول و آخره ها
گفتم باشه،سوتینشو دراوردم ساپورتشوکه خیلیم تنگ بود موقع دراوردن شورتشم تا زانوهاش پایین کشید ، شورتشم دراوردم کیرمو نزدیک دهنش بردم گفتم ساک بزن!
_نه نه عمرا اینکارو کنم
_اذیت نکن دیه
_تو اذیت میکنی من کیر باباتم نخوردم چه برسه به تو یا کس دیگه
_باشه پس با آب دهنت خیسش کن تا راحتتر بره تو کست
با این حرفم یکم چشم غره رفت ولی قبول کرد دستشو خیس کرد کیرمو تو دستاش گرفت اینقد ناز و حرفه ای ساک دستی میزد که تو ابرا بودم گفتم؛
_بسه حالا قمبل کن که میخوام کیرمو تو کس تنگت جا کنم
قمبل کرد،باور نمیکردم کوس و کون مامانم جلوم آماده کردنه، یکم با کیرم رو کسش ضربه زدم تا حشریش کنم مث عزیز یکم که اینکارو کردم با صدای شهوتی گفت بسه دیه زود بکن تو منم فرصت ندادم و تو یه حرکت کیرمو تا دسته تو کسش جا کردم یه آه از روی لذت کشید و شروع کردم تلمبه زدن حدودا ده دیقه از پشت کسشو کردم بعدش گفت برگرد میخوام از بغل بکنم تو کست همونطوری ک گفتم به طرف چپش خوابید پاهاشو جمع کرد تو شکمش منم دوباره کیرمو کردم تو کسش پنج شیش دیقه بود که داشتم تلمبه میزدم احساس کردم آبم میاد که گفتم چیکارش کنم گفت بریز تو کسم تا همه جارو به گند نکشیدی
همه آبمو تو رحم مامانم خالی کردم بی حال افتادم بغلش اونم برگشت سمت من گفت حالتو کردی من برم گفتم باشه برو همین که بلند شد بره چشمم افتاد به کونش گفتم مامان صب کن گفت
_ باز چی میخوای؟ اشاره کردم به کونش
_گفت چیه؟
_گفتم کونت
_گفت عمرا
و رفت منم افتادم دنبالش تو پذیرایی بین اتاق خودم و خودش از پشت گرفتمش گفت امیر این یدونه رو ازم نخواه التماس کردم خواهش کردم تا بزور راضی شد گفت بریم اتاق گفتم نه بریم رو کاناپه
_از دست کارای تو تو امشب خونرو ب گند نکشی ول کن نیستی!
بغلش کردم دستامو انداختم زیر کونش بردمش گذاشتم رو مبل گفتم:
_قمبل کن!
_امیر تو رو خدا یواش من تاحالا به هیشکی کون ندادم
_حتی به عزیز
_عمرا
قمبل کرد کونش دوبرابر شد گفت فقط خیسش کن راحت بره تو ،سر کیرمو تف زدم گذاشتم دم سوراخ کونش قبل اینکه بکنم تو گفت فقط یواش
آروم آروم یواش یواش با هزار بدبختی سرکیرمو کردم تو کون سفیدش ک جیغ زد وای سوختم درش بیار که معطل نکردم با ی حرکت کیرم تا خایه هام تو کونش بود نفسش درنمیومد گفت درش بیار درش بیار پاره شدم،گفتم مامان چن لحظه صب کنی جا باز میکنه چن ثانیه نگه داشتم تا کونش جا باز کرد اروم اروم تلمبه میزدم که دیدم خوشش اومد گفت یکم سرعتتو بیشتر کن دیگه سرعت تلمبه هام بیشتر شده بود و مامانم داشت حال میکرد حدودا بیس دیقه از کون کردمش و آبم ک داشت میومد گفت بریز تو کونم منم تو کونش نگه داشتم همه آبمو توش خالی کردم، کیرمو دراوردم گفت خدا بگم چیکارت نکنه پدرمو دراوردی بلند شد رفت دستشویی از سوراخ کونش آب من بود که میزد بیرون،منم رفتم تو اتاقمم رو تختم حال نداشتم برم دستشویی خودمو بشورم که چشمم افتاد به شورتش،شورتشو برداشتم کیرمو پاک کردم و شورتشو انداختم پایین تخت، از دستشویی اومد بیرون گفت کل بدنم درد گرفته جوری منو کردی که هیشکی تاحالا نکرده بود گفتم حتی عزیز؟ با خنده گفت حتی عزیز
بعد تا صب تو بغلم گرفت خوابید….!
#ماجراهای سکس #منو #مامانم بازم #هست اگه خوشتون اومد #بازم #میزارم #واستون
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید