حدودآ۵سال پيش بود.يه شب گرم تابستون.بندر انزلی.اينقدر هوا گرم بود که مجبور شدم برم تو پذيرايی و پنکه رو روشن کنم.رو کاناپه دراز کشيدم و ملحفه رو کشيدم رو خودم.باد پنکه عرق بدنمو خشک کرد و نفهميدم کی خوابم برد.نصفه شب بود که سردم شد.خواستم برم دستشويی که ديدم خواهر کوچيکم هم اومده تو پذيرايی خوابيده.اون زمان ۱۵ سالش بود.اسمش نسرين هست.رفتم جيش کردم و اومدم.خوابم پريده بود.دستمو کردم تو شرتم ومشغول بازی با کيرم شدم.از بچگی عادت دارم اين کارو بکنم.اروم اروم کيرم شق شد.ميخواستم جق بزنم.من مثل همه پسرا جق نميزنم!کيرمو سر بالا ميزازم رو زمين(به شکم ميخوابم)و به زمين فشار ميدم و فکر ميکنم که دارم يه زن يا دختر رو ميکنم.اينطوری ابم بيرون نمياد ولی ارضاءميشم. شروع کردم به اين کار.يه دفعه خواهرم تکون خورد .من بی حرکت موندم تا نفهمه که بيدارم.وقتی تکون خورد باد پنکه دامنشو بالا زد.باورم نميشد!تصميم گرفتم اونو ديد بزنم و جق بزنم.خزيدم زير پاهاش.خيلی ميترسيدم.اروم به پاش دست زدم .هيچ عکس العملی نشون نداد.نوک انگشتای پاشو بوسيدم.قلبم تند تند ميزد.صداشو ميشنيدم.رفتم بالا تر ساق پاهاش .سفيد و ناز.اروم با لبام ميبوسيدمشون.باز هم بالا تر رونهاش.سفيد و تپل.دامنشو کامل از روش زدم کنار .يه شرت سفيد نخی پاش بود.کسش باد کرده بود.خيلی باهال بود. مشغول شدم به جق زدن.يه دفعه هوس کردم دستمو بکنم تو شرتش وکسشو لمس کنم.اول با انگشت از روی شرت لمسش کردم.تکون نمی خورد.جرات پيدا کردم دستمو از زر شورت رو کسش کشيدم..پشمالو بود.اروم دستمو کردم تو سوراخش.تو نمی رفت.چند بار سعی کردم نشد.ميخواستم دستمو در بيارم که يکدفعه ديدم نسرين چشاشو باز کرد.از ترس صدام در نميومد. اگه جيغ بزنه !تو چشام نگاه ميکرد.مثل اينکه باورش نميشد.اروم دستمو کشيدم بيرون.همينکه ازاد شد فوری پاشد رفت تو يکی از اطاقها ودرو کليد کرد. از ترس داشتم ميمردم.شايد گند اين ماجرا در بياد.اونوقت خر بيارو باقالی بار کن.اخه دفعه اولم نبود.قبلا هم با خواهر بزرگم و دو تا از خاله هام اين کارارو کرده بودم.همه ميدونستن.يه مدت بود که نماز ميخوندم و کار هايی ميکردم که همه فکر ميکردن من عوض شدم .تازه اوضاع داشت راستو ريست ميشد. از ترس تا صبح نخوابيدم.صبح زود از خونه زدم بيرون.تا شب تو بلوار انزلی پرسه ميزدم.شب يه ودکا گرفتم وهمشو خوردم.رفتم خونه مستی همه چيز رو از يادم برده بود.از دور صدای بزن وبرقص ار خونمون می اومد.رفتم تو.دخترای همسايه جمع شده بودن و می رقصيدن.اصلا هواسم به ماجرای ديشب نبود.با همشون سلام عليک کردم ورفتم تو اشپز خونه.نسرين اونجا بود.يه سينی که توش پر ليوان های نوشابه بود دستش بود.تا منو ديد رفت بيرون. تازه ياد ديشب افتادم.خيلی خجالت کشيدم.يعنی نسرين در باره من چی فکر ميکنه؟ چند روز از اون ماجرا گذشت. اون موقع شبها تا ديروقت بيدار ميموندم وبه جاش تا ساعت ۱۲يا۱ ظهر ميخوابيدم. يه دفعه تو خواب احساس کردم يه چيزی کيرمو قلقلک ميده.(خواب من خيلی سبکه) اروم با گوشه چشم نگاه کردم.باورم نميشد!نسرين بود.اروم دستشو از رو شلوار رو کيرم ميماليد. بی اختيار کيرم شروع کرد به بزرگ شدن نسرين همين که ديد کيرم تکون خورد فوری رفت عقب.ولی بعد از چند ثانيه دوباره اومد داشت به کيرم که شق شده بود واز زير شلوار حسابی معلوم بود نگاه ميکرد.اروم دستشو کرد تو شلوار وشرتم.انگارميترسيد که من از خواب بيدار بشم.دستشو زد به کيرم.من هيچ عکس العملی نشون ندادم.اونم با جرات بيشتر دست زد.بهدش اروم کيرمو از تو شورت وشلوار در اورد.فقط سر کيرم بيرون بود.شروع کرد با سرش بازی کرد.بعدش سر کيرمو بوس کرد ويه زبون هم به نوکش زد.بعد شروع کرد به دست کشيدن رو کيرم.حسابی حشری شده بودم ولی از جام تکون نخوردم.بلد نبود مثل پسرا بماله اما از اين که داشت کيرمو ميماليد خوشم می اومد.يه دفعه ابم اومد.دستشو از روی کيرم برداشت واب کيرمو به سر کيرم ميماليد.کيرم داشت ميخوابيد که يه دفعه بلند شدم.کير نيمه خوابيده وخيسم تو دستش بود.از ترس پريد عقب.من پريدم و بغلش کردم وخوابوندمش رو زمين.بهش گفتم کی خونه هست؟ گفت :هيچکی شلوارمو در اوردم ودامن اون رو بالا زدم.داشت فرار ميکرد.به زور شورتشو از پاش در اوردم.برش گردوندم رو زمين و خوابيدم رو کسش.پا هاشو باز کرده بود وهيچ کاری نميکرد.کيرم رو کس پشمالوش بود.لباس و سوتينشو زدم بالا و مشغول خوردن سينه های کوچيکش شدم.بعد از چند دقيقه ماليدن ابم اومد.ايندفعه کم بود .ولی رو پشمهای مشکی کس نسرين ريخته بود.با دستمال کاغذی خشکش کردم و خودم رفتم حموم.
🌐بزرگترین کانال داستان سکسی
✔️ داستان سکسی
دیدگاهتان را بنویسید