این داستان تقدیم به شما

سلام من اسمم شیماست و ۲۱ سالمه.

خوش استیلم و خوش قیافه سایز سینه هامم نسبتا خوبه ، خونمون سمت میدون گمرکه خیابون هلال احمر ، یه دوست دارم اسمش میتراست اونم اهل همین محله ، وضع مالی هر دو خونوادمون تعریفی نیست و باباهامون به زحمت خرج تحصیلمون تو مدارس دولتی رو دارن بدن ، داستان کاملا واقعیه و اگه نعل به نعل روایتش دقیق نباشه به خاطر حفظ درام ماجراست، من و میترا با هم رفتیم دانشکده فنی حرفه ای که اسمشو نمی گم توی جنوب غرب شهر اسم نوشتیم و شروع به درس خوندن کردیم ، مدتی گذشت که متوجه شدم میترا خیلی رابطش با من کم شده و هر وقت سراغشو می گیرم یه جور سعی می کرد منو بپیچونه ، منم خیلی پیگیر نمی شدم ، تا اینکه یه روز دیدم یه ساعت رومانسون خیلی خوشگل دستشه پرسیدم اینو چطور خریدی گفت بابام خریده!

من که میدونستم باباش از پولا بهش نمیده دیگه بیشتر زاغ سیاشو چوب میزدم ، موقعی که واسه جزوه ای یا سوالی میرفتم در خونشون متوجه شدم تاپ و لباس های تو خونشم خیلی باکلاس تر شده و ادکلن های باکلاس استفاده می کنه ، با اینکه اوایل که شکمو دست و پا شو میدیدم فکر می کردم میره اپیلاسیون ولی وقتی دیدم همیشه بدنش کاملا بی مو هست فهمیدم تو یه بازه زمانی کوتاه چندین بار لیزر کرده ، با توجه به اینکه خونشون از تو قلعه مرغی اون دست خیابون هلال احمر جابجا نشده بود فهمیدم باباش پولدار نشده بلکه یه دوس پسر پولدار پیدا کرده میترا خانوم ، من تا اون موقع فقط با دو ، سه تا از بچه های محلمون فقط در حد تو بغل گرفتن یا پشت موتور آپاچی شون نشستن دوست شده بودم نه بیشتر ، اینجا بود که اصرارم برا فهمیدن جریان میترا بیشتر شد و جواب هم داد ، اون گفت با یه پسری به اسم سیامک تو سلسبیل آشنا شده که بوتیک دار بوده ، و اون واقعا برا میترا خرج می کرد و با هم عشق و حال می کردن ، من هم که میدونستم بابام و پولهای ناچیز اون نمی تونه یه شرایط خوبی برام درست کنه از میترا خواستم برا منم یه پسر پولدار لارج ردیف کنه .

یکی دو بار با سیامک و میترا بیرون رفتیم تا اینکه سیامک ، دوستش محسن و بهم معرفی کرد اون هم مثه محسن بدنساز و بوتیک دار بود و بچه خوشگل ، تو همون اولین دیدار یکی از مانتو های خوشگل و یه شال قشنگ رو بهم هدیه داد گفت اگه با من باشی همیشه می تونی خوش لباس باشی ، من تو ابرا بودم دومین یا سومین قرارمون بود که محسن با سونتای خوشگلش اومد با هم تو خیابونا می چرخیدیم تا اینکه یه جا وایساد و سینه هامو از تو سوتین درآورده بود و می خورد برام ، بعدش من دگمه شلوار لیشو باز کردم و شروع کردم به ساک زدن کیرش ، تو ۲۱ سالگی اولین بارم بود و مشخص بود خیلی وارد نیستم ، شیشه ماشین دودی بود و اون خیالش راحت بود ولی من نه (چون طبق قانون جدید ماشین جزو حریم خصوصی نیست ، پس ساک زدن اونجا جرم محسوب میشه؟؟؟ ) ، دیگه زندگیم شده بود محسن اکثرا یه جوری خونواده رو به اسم دانشگاه می پیچوندم و با محسن و سیامک و میترا میرفتیم بیرون …

اولین باری که سکس کامل کردیم طرفهای ظهر عید امسال بود که رفتم مغازش گفت خانومی چرا یه کفش بر نمی داری گفتم حالا پام می کنم ببینم چطوره ، ساعت نزدیکای ۱ طهر بود و کسی تو مغازه نبود دیدم ، ریموت در و برداشت و کرکره رو داد پایین گفتم چیکار می کنی محسن کفت می خوام تا ظهر پهلو عشقم باشم من قلبم تند تند میزد و اومد ازم لب گرفت یکی از مانتو ها رو برداشت گذاشت رو زمین و شروع کرد به خوردن لب و سینه هام از رو لباس ، کم کم لباسا مو در آورد فقط سوتین و شرت تنم بود که لباساشو درآورد من شروع کردم براش ساک بزنم اون واقعا حال کرده بود خواست آبش بیاد که کشید بیرون و رو زمین ریختش ، چند دقیقه بیجون کنارم افتاده بود که دوباره بلند شد و اینبار شورتمو دراورد اومد به سوراخ کونم تف زد و با انگشت کرد داخل که گریه کردم و گفتم دردم میاد اونم خداییش نامردی نکرد گفت پس چیکار کنم ، من واقعا عاشقش شده بودم گفتم محسن جلو مال خودته گفت ، پرده داری ، گفتم اره و دوس دارم عشم محسن اونو بزنه گفت نه ، اینکارو نمی کنم ، منم بهش گفتم اگه اینکار و نکنی باهات کات می کنم .

محسن اومد لب و پیشونیمو بوسید ، یه کم تف زد به سر کیرشو یواش کرد تو ، کوسم داشت آتیش می گرفت خیلی دردم گرفت ولی خوشحال بودم که محسن داره پردمو میزنه ، اون یواش کیرشو تو کوسم عقب و جلو می کرد ، دیدم کیرش خونی شده ، با دستمال کاغذی پاکش کرد و شروع کرد به تلمبه زدن ، نزدیک ده دقیقه داشتم تو فضا سیر می کردم کیرش با اینکه خیلی دراز نبود ولی واقعا کلفت بود و تمام حجم کوسمو پر کرده بود ، یه لحظه کیرشو کشید بیرون و آبشو رو شیکمم پاشید ، دوتامون خیلی لذت برده بودیم ، از اون به بعد هفته ای دو سه بار میرفتم مغازش تو سلسبیل و با هم سکس می کردیم تا اینکه سیامک و میترا پامونو به پارتی های سعادت آباد باز کردن ، اولین بار بود که به یه سکس پارتی می رفتم من یه کم مضطرب و نروس بودم ولی میترا خیالش راحت بود ، یه سیگار بهم داد که دستکاری شده بود ، بعدا بهم گفت ماریجوانا بهم داده ، همش داشتم بلند غش غش می خندیدم اونم الکی و بی دلیل ، لباس شب سکسی پوشیده بودیم که تا بالای زانو بود و یقش کامل باز ، لباس میترا یه طوری بود که نافشم مشخص بود ، پارتی تو یه خونه باغ بزرگ تو سعادت آباد خیابون سرو بود وقتی رفتیم داخل حداقل بیست پسر و دختر دیگه بودن که همگی خوشگل و خوشتیپ بودن.

اون شب مشروب زیادی خوردیم و اصلا حال متعادلی نداشتم با یه پسره که اسمش مسعود بود رقصیدم ، حین رقص مدام سینه هامو می مالوند و ازم ب می گرفت و کسمو با دست می مالید تا اینکه دستمو گرفت و برد سمت دستشویی ، در و بستیم و شروع کردیم به دراوردن لباس من نشستم زمین و کیرش و درآوردم براش محکم ساک میزدم ، بعدش اون از تو جیبش کاندومو دراورد داد دستم و منم براش کشیدم رو کیرش ، واقعا کیرش از کیر محسن خوش فرم تر بود خم شدم رو فرنگی و اون بصورت داگی منو می کرد صدای نالم همه جا رو گرفته ولی تقریبا اکثر حاصرین اون پارتی هم مشغول سکس تو نقاط مختلف ساختمون بودن ، بعد از ربع ساعت تلمبه زدن محکم مسعود آبش اومد و کاندومو درآورد انداخت تو دستشویی ، موقعی که رفتم بیرون دیدم محسن هم داره یه دختر جوون ۱۶ ، ۱۷ ساله خیلی خوشگلو تو اتاق کناری می کنه.

واقعا از اینکه میدیدم محسن با یکی دیگست ناراحت بودم ولی خب واقعا اون دختر خیلی از من سرتر بود و نمی تونستم محسن و سرزنش کنم در ضمن من که کسی‌ نبودم یه جنده ی بی‌ پول باید ازش تشکرم می‌کردم  ، رفتم سمت کتابخونه  خونه که دیدم در بسته است و صدای آخ و اوخ میترا میاد ، در حالی که سیامک دست یه دختر دیگه دستش بود و داشتن با هم می رقصیدن، این جوری من شدم پای ثابت سکس پارتیای بالاشهری…

نوشته: شیما

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *