این داستان تقدیم به شما
سلام
تو اين زمانه خيلي سكس #كاكولد يا همون بيغيرتي فرا گير شده منم ميخوام از سكس با يه زن شوهر دار جلوي شوهرش بگم اما زني كه خاله من هم بود. من يه خاله دارم به اسم زهرا ٤٦ سالشه كه بهش اصلا نميخوره ٨٥ هم هست و ميلف گوشتي و جا افتاده اي هست. شوهر خالم آدم خيلي روشنفكري بنظرم ميومد به خاطر اينكه خالم هيچ وقت جلوي بابام يا بقيه شوهر خواهراش حجاب نداشت بيرونم كه ميرفت هميشه آرايش كرده و لاك زده بود و تو عروسيا هم كه كير همه رو راست ميكرد. منم كه رسيدم به سن ١٦ تقريبا ميلم به خالم زياد شد تا اينكه ١٨ سالم شد و همش به فكر خالم بودم با عكساش جق ميزدم يه رفيق دارم ميرفتم پيش اون براش عكساي خالمو ميزاشتم اونم عكساي مامانشو و باهم جق ميزديم. خالم پاهاي سفيد و براقي داره كه روي پاشم هميشه چندتا از رگ هاش ميزنه بيرون كه دل هر فوت فتيشو مثل خودم ميبره. من هميشه سعي ميكردم خودمو به خالم نزديك كنم تا بالاخره پا بده شروع كردم اول سر شوخي جنسي وا كردن و با جوك و اينا و ….
يه روز خونشون بودم و من و خالم تنها بوديم منم يه فكر زد به سرم به خالم گفتم بيا #جرات يا #حقيقت بازي كنيم اونم قبول كرد يكي دوبار به من افتاد و منم كه حقيقت گفتم و بعدش نوبت خالم شد اونم گفت حقيقت منم دلو زدم به دريا ازش پرسيدم كير شوهرش چند سانته اونم اول يكم ناراحت شد منم گفتم بازيه ديگه بايد يكم هيجان داشته باشه اونم گفت ١٥ ١٦ سانت بيشتر نيست گذشت تا دوباره نوبت من شد كه از خالم بپرسم كه اون گفت كه جرعت منم گفتم بايد بزاري پاهاتو ليس بزنم اونم نميزاشت و تفره رفت كه گفتم بهش من عاشق فتيش پا هستم و نسبت بهش حس دارم اونمناراحت شد ولي من به پاش افتادم تا بالاخره قبول كرد گذاشت پاهاشو يه دو دقيقه ليس بزنم بعدشم گفت گمشو ديگه خالت نيستم پسره بي شعور و عوضي من هم #كيفور شدم هم ناراحت يه عذر خواهي كردم و رفتم.دو روز بعدش ديدم خالم زنگ زد بهم اولش گفت به خاطر اون روز بخشيده منو ولي بايد باهم حرف بزنيم كه گفت مياد دنبالم. خالم اومد دنبالم و رفتيم خونشون خيلي گرم با من رفتار ميكرد تا اينكه رفتيم داخل خونه بهم گفت برم اتاق خواب مهمان منم رفتم تا رفتم شوهر خالم اومد گردنمو گرفت انداختم زمين به داد گفت ميخواستي زن منو بگايي؟ ها #حرومزاده؟؟
منم به پته پته افتاده بودم هي ميگفتم گوه خوردم كه يهو شوهر خالم رفت كنار خالم لخت بالاسرم بود منم تعجب كردم كه #مسعود ( شوهر خالم) گفتش مگه همينو نميخواستي و شروع كرد به توضيح كه دوست داره زنش جلوش به يكي ديگ بده و.. منم شلوارم دادم پايين و خاله زهرام شروع كرد كيرمو خوردن خيلي حرفه اي بود حسابي پر تف برام خورد بعدشم رو تخت پاهاشو واكرد يخورده كصشو ليس زدم بعدم كيرمو كه 18 سانتي ميشد تافرو كردم توش اونم اه اه ميكرد و جيغش تو خونه پخش ميشد مسعودم كه كيرشو ميماليد كه به ارضا رسيد اومد آبشو ريخت رو صورت خالم ولي من همچنان ارضا نشده بودم رو تخت خوابيدم و خالم نشت روم مسعودم كيرمو تنظيم كرد منم يه تلمبه زدمو كيرمو تا ته كردم تو كصش كه #خالم چنان جيغي زد كه انگار ميخواد بچه بدنيا بياره بعدم التماسم ميكرد كه جرش بدم دو سه دقيقه پايين بالا رفت تا آبم اومد منم هرچي بود ريختم تو كاندوم بعدشم مسعود دوباره ارضا شد يكم آب اومد ازش كه ريخت رو زمين خالمم قربون صدقم ميرفت از رو كيرم بلند شد تا آب توي كاندوم ديد گفت مسعود اوايل ازدواجمون هم انقدر آب نداده بود بهم! از این به بعد منو میکنی شوهر کونیمم تماشاچیه منم قبول کردم…
اينم از سكس كاكولدي با خالم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید