این داستان تقدیم به شما

سلام به دوستان عزیزم.
 
من سارا هستم حتما داستان های قبلی منو خوندین من ازدواج کردم و بعد یه سال از شوهر معتادم جدا شدم و واسیه خودم زندگی میکردم و توی شرکتی که داستان شو واستون گذاشتم کار میکنم اینم بگم که من عاشق لباس های چرمم از شلوار گرفته تا پالتو و کفش و غیره خلاصه همه همکارا تو شرکت بودیم و قرار شد که پول جمع کنیم و یه مسابقه مثل بفرمایید شام واسیه خودمون تو شرکت درست کنیم ولی فرق های زیادی داشت یکی این بود که هر مرحله پول در کار نبود و برنده نهایی همه پولو می برد و یکی اینکه مهمونا استایل اون شب میزبان و انتخاب میکردن حالا بماند که چه اتفاقاتی افتاد تو این مدت نوبت قرعه کشی شد شانس من من افتادم با سه تا از همکارای آقا اونم مجرد بد شانس تر از این نمی شد روزهای اول دوم و سوم گذشت تا رسید به روز مهمونی راستی بگم از این همکارام هر سه شون آدمای هیزی بودن شانس من شب آخر نوبت من بود و منتظر اینکه استایل مشخص بشه که احسان یکی از اونا گفت استایل سارا باید لباس سرهمیه چرم باشه من موندم این چه استایلیه اینم بگم که من راحت بودم جلوشون سر لخت و با تاپ بودم روزهای قبل خلاصه این شده بود استایل من موندم چیکار کنم ولی این بفرمایید شام ما یه خوبی داشت که جمعه هر هفته بود و روز تعطیل بود هر نفر یه هفته وقت داشت واسیه غذا و غیره
 
خلاصه من غذام اوکی بود ولی استایلم نه آخه تو ایران این لباس و از کجا می تونستم گیر بیارم خلاصه رفتم تو اینترنت و بلاخره تونستم یه لباس گیر بیارم بماند که با هزار مکافات خریدم بلا خره روز جمعه شدو من غذاهامو درست کردم رفتم سراغ رسیدن وضع ظاهری خودم لباس رو نمی شد روی لباس دیگه پوشید فقط باید با شرتو سوتین می بودی شانس من بود دیگه هیچی تا اینکه یه شرت و سوتین ست ساتن طلایی گیر آوردمو پوشیدم البته شبه قبلشم رفتم حموم و حسابی به خودم رسیده بودم حتی یه دونه مو هم تو بدنم نبود خلاصه این لباس چرم مشکی سرهمیرو پوشیدم حالا این لباس چه جوری بود از پشت کمر یه زیب داشت از روی کسمم رد می شد تا جای نافم باز زیپ دیگش از بالای ناف نا گردن بود اینو پوشیدمو یه بوت چرم مشکی هم داشتمو موهامو هم تازه دکلوره کرده بودم یه لاک طلایی جیغ زدمو با رژ طلایی با لباس زیرم ست کرده بودم حالا وقت اومدن مهمونا بود صدای در اومد اولین نفر احسان بود به محض اینکه درو باز کردم شوکه شده بود سلام کردو اومد داخل رفت روی کاناپه بزرگه نشت حشر از چشاش معلوم بود نوبت آرمان بود اونم اومد دقیقا مثل احسان و آخرین نفر سعید بود

 
حالا همه مهمونا اومده بودن شروع کردم به آوردن غذا موقع چیدن میز احسان گفت سرویس بهداشتی تون کجاست من بهش آدرس دادم موقعی که می خواست بیاد بیرون از جلوش رد شدم خیلی هیز بود منو انگشت کرد ولی من بروی خودم نیاوردم رفتم سره میز بلاخره پیش غذا و غذای اصلی و و دسر همه رو آوردم خوردن مثل خرس بعد رفتم تو آشپز خونه واسیه جمع کردن ظرف ها که شنیدم احسان داره میگه عجب کوسی شده اون دو هام تایید می کردن می گفتن اگه بشه بکونیمش خیلی خوب میشه و از این حرفا باز احسان گفت بزارین به عهده من اومدم نشستم کنارشون روی کاناپه که احسان گفت سارا خیلی لباست قشنگ شده پاشو واسمون برقص بعد یه عالمه انکار از من راضی شدم برقصم یه آهنگ لایت گذاشته بود دیوس احسان حساب رقصیدم موقع رقصیدن دیدم هر سه نفر دارن جلوشونو میمالن منم به روی خودم نیاوردم و ادامه دادم تا اینکه دیگه طاقت نیاوردن و مثله گرسنه ها به من حمله کردن یکی گردنمو لیس می زد یکی دست می کشید رو سینه ها اون یکی دیگه هم کونمو می مالید تا اینکه احسان اومد سراغ زیپ های لباس
 
اول زیپ بالا رو باز کرد سینه های هشتاد من افتا بیرون آرمان شروع کرد به خوردن و بعد زیپ پایین خیلی آروم باز کردن وای یه شرتو سوتین طلایی میدیدن با یه لباس چرم هر مردی رو دیونه می کنه احسان شرتمو زد کنار گفت بزار ببینم اون زیر چی داری زد کنار آه همشون دراومد یه کسه سفید بی مو جلوشون بود احسان چنان میلیسید کسمو انکار داشت عسل لیس میزد چوچولمو تو دهنش کرده بودو می کشید منم داشتم دیونه می شدم آرمان سینه هامو می خورد سعیدم کونمو لیس میزد حسابی هر چهار تا حشری شده بودیم احسان تموم می کرد خوردن کسم آرمان میومد آرمان تموم می کرد سعید میومد حسابی کسمو قرمز کرده بودن منم رفتم سراغ زیپ شلوارشون وای چه کیرای داشتن همه خوش فرم روی زانو نشستم و اون سه تا کیراشونو آورده بودن جلوی صورتم منم می خوردم تا ته می کردم تو دهنم داشتن دیونه می شدن صداشون در اومده بود که یهو احسان منو بلند کرد برد رو کاناپه حالت داگی شروع کرد به کردن کس من
 
تلمبه میزد نامرد اون دو تای دیگه هم نوبتی کیراشون تو دهن من بود هی جاهاشونو با هم عوض می کردن که یهو دیدم احسان روغن زیتون و از روی میز آورده ریخت رو کون و کسم حسابی می مالید اومد پشتمو آروم سر داد تو کونم می خواستم جیغ بزنم که دهنمو گرفت تند تند تلمبه میزدن جاهاشون باهم عوض می کردن سعید به پشت دراز کشید رو کاناپه منم با کس نشستم روی کیرش تا ته رفت تو کسم آرمانم اومد پشتمو گذاشت تو کونم اون دیوس احسانم کیرشو کرده بود تو دهنم حسابی داشتن حال میکردن تا اینکه دیدم آرمان تند تند تلمبه میزنه همه ی آبشو خالی کرد تو کونم سعیدم ریخت تو کسم او احسانم ریخت دهنم حسابی آب دادن منو احسان رفت یه جام اورد و همه ابشانو جمع کرد تو جام تورد جلوی من که بخور منم همه شو خوردم حسابی اون شب به هممون خوش گذشت هر جمعه کار ما چهارتا این بود با کادو میومدن نامردا میکردن میرفتن حسابی کون و کوسی زده بودم حتی همکارهای خانومم مشکوک شده بودن ولی اون سه تا به حدی طبیعی بودن که هیچ کی باورش نمی شد یکی شون واسم یه شلوار چرم یکی دیگه یه پالتو اون یکی بوت خلاصه حسابی حال میکردن من خیلی باهاشون حال میکردم …

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *