این داستان تقدیم به شما
4 سال از گرفتن دیپلمم می گذشت سربازیم دوسال بود تمام شده بود البته سربازی که چه عرض کنم همش خونه بودم تو سپاه افتادم و بخاطر تجربه های زیادی که داشتم جای فرمانده فقط دستور میدادم صبح میرفتم ظهر نشده خونه بودم تعطیلات که خونه و بعضی روزها فرمانده میگفت نیا و اغلب روزها هم فقط سری به دفتر می زدم ماشین سمند صفر کیلومتری از طرف سپاه زیر پایم بود میشه گفت راننده راههای دور برای فرمانده ام بودم البته خودم اوپتیما داشتم بعضی وقتا با اوپتیما می رفتیم سرکشی چندتا سرباز بودند تا پایان سربازیم نفهمیدن من چکاره ام اونا فکر می کردن منم رسمی و حقوق بگیر سپاهم بماند که پشت سرم چه حرفایی که نمی زدند!!
زیر خواب فرمانده است
دو جنسیه
دختره لباس پسرا را پوشیده
کونیه و گی است و برام کلی حرف در اورده بودند ولی اصلا برایم مهم که نبود حتی خوشم می اومد ولی از فرمانده ام خوشم نمی اومد مرد چاقالو و شکم گنده بود معلوم بود کیرش خیلی کوچیکه چون چند بار با هم استخر رفته بودیم اونجا کیرش اصلن معلوم نبود انگار کیر نداشت ولی من کیرم تو شورتم جاش نمی شد بدن سفید بی مو باسن گنده ام چشم همه پشمالو ها را از حدقه در می اورد شناگر قابلی هستم فرماندم شنا بلد نبود جرأت نمی کرد تو قسمت گود استخر بیاد چند بار از من خواست سانس خصوصی بگیره تا یادش بدم ولی هی پشیمان می شد تا دو بار تو استخر خصوصی یکی از دوستانش که خارج رفته بودند فقط من و خودش بودیم چند ساعتی اموزش دادم اونجا تا با هاش تماس داشتم کیرشو دیدم خیلی کوچیک بود سیخ شده بود خجالتم می کشید بار دوم بود عذر خواهی کرد گفت فرزاد اگه حس میکنی من تحریک شده ام بخاطر دوست داشتن مثل برادر به برادره فکر بد نکنی گفتم نه خیالت راحت باشه تو اون جلسه جسور تر شده بود کیرشو بارها به لای باسنم فشارم داد انگار که اتفاقیه ولی خوشم نیومد اونجا بود پرسید که تو بدنتو اپیلاسیون می کنی اینهمه شفاف و بدون مو است گفتم نه…
زنداداش زیبایم که اگر از زیباییهایش تعریف کنم باید یک کتاب بنویسم تقریبا 9 ماه من از او بزرگترم ولی با هم دیپلم گرفته بودیم نسبت فامیلی هم داریم تو ایام محصلی عقد داداشم شد تا مدرکشو گرفت عروس شد اومد خونه در اندر دشت ما که یک باغ و ویلای چندین اشکوبه ای میشه گفت که از بیرون سه طبقه دیده میشد ولی 4 طبقه هم میشه گفت است و قبلا محل زندگی هایمان تقسیم شده بالاترین طبقه که یک خواب بزرگ و یک اتاق خواب معمولی پذیرایی و سه حمام و سرویس کامل با تراس دو طرفه و اشپزخونه داره مال منه
نگین و فرامرز تقریبا طبقه وسط که خود دو سطحه است و دارای یک تراس بسیار وسیع که دو قسمت کردیم با دو خواب و …
و بابا و مامان هم طبقه بالای پیلوت و همکف که برای خودش دنیایی است خوابها روی پیلوت با پله داخلی و اسانسوری که بعدن من گذاشتم به تراس طبقه فرامرزم راه دادم …
خانواده ای خلوتی هستیم ولی طایفه مامانم اغلب چند خانواده مهمانی تو خونی ما میان عمو هایم خیلی کم خونه ما میان
مامان و زنداداش چه تنها باشه و چه مهمون کاملا اروپایی می چرخند کمتر دیدم دامن بلند تنشون باشه یا دامن کوتاه بالای زانو یا شلوارک های تنگ و چسب تنشونه هر دو باشگاه بدنسازی می رن رو فرم هستن معمولا تو تراس فرامرز زیر کنسولی که بالاش تراس منه تشک تاتامی بزرگی تخت کردن اغلب نگین اونجا نرمش می کنه جلو دید همسایگان را درخت های کاج همیشه سبز سمت دیوار گرفته اند
ویلای ما در یکی از مناطق کرجه از زمانی که به سن بلوغ در واقع (فهمیدن جنس مخالف) رسیدم نگین در واقع پاشو گذاشت تو خانواده ما من تا 18 سالگی حسی به دخترا اصلن نداشتم دوستام حتی بعضی فکر می کردن من همجنس گرا هستم و فقط تمایل به پسرا دارم اون هم فقط مفعول باشم بارها تو پارتی ها بودم با دخترا حال نمی کردم هر چند که تیپ و هیکلم خیلی عالیه ولی شکل دخترا هستم تا پسرا
دوستی دارم اسمش کارن است با او خیلی ایاق بودم و هستم لچه مهرشهرکرجه اونم خیلی به دخترا علاقه نداشت ولی نه مثل من تازه دیپلم گرفته بودیم من میخواستم برم سربازی اونا دانشگاه برای من گودبای پارتی گرفت تو پارتی قاطی دختر و پسر دعوت کرده بود همه دخترا با دوس پسراشون لاس می زدن منم چون دوس دختر نداشتم با نگین که عقد کرده داداش بود اومدم البته به توصیه داداش و مامان آخه من میلی به هیچ دختری نداشتم مامان میگفت تو باید دختر می شدی اگه کیرتو ندیده بودم می گفتم دختری می خندیدیم کیرمم برعکس تیپم که ظریف و قلمی و دخترانه بود خیلی کلفت و بزرگ درست اندازه یک وجبم است حتی کمی بلندتر
اعتراف کنم که من فقط با دیدن و لمس نگین حسم بیدار می شد خیلی خودمو سرزنش می کردم که چرا باید اینجوری باشم ولی فقط خودم میدونستم حتی نگینم نمیدونست چون تماس بدنی خاص با هم بجز یه بغل کردن و بوسیدن در حد حال احوال تماسی نداشتیم ولی حس می کردم تا دستش به دستم میخوره و بغلش می کنم انگار کیرم گنده تر میشه و دلم میخا بیشتر حس و لمسم کنه!!! خیلی دلش به من میسوخت با من مثل خواهر شوهرش رفتار می کرد البته مهربان و دلچسب
شام سلف بود و مشروب و انواع نوشیدنی ها هم چیده شده بود تو ویلای کارن پدر مادر و داداشش و خواهرش هم زندگی می کردن ولی حتی یکبارم نیومدن تو سالن بالا
با خوردن مشروب همه گیج رقص و لاسیدن بودند منو نگینم نشسته بودیم حالا همه فکر میکردن نگین دوس دخترمه البته بجز کارن
نگین بر عکس من دختری هات بسیار حشری تا جاییکه اغلب پسرا چشم ازش بر نمیداشتند مخصوصا با لباس سکسی که پوشیده بود تک بود بین اونهمه دختر
من با خوردن کنیاک که دوست دارم کامل گرم بودم و منتظر بودم نگین منو به رقص دعوت کنه اینو نگین میدونست که من مرد استارت نیستم یه بوسی از لبام کرد و گیلاس مشروبمو گرفت گفت پاشو برقصیم تا نگن داهاتیم و رقص بلد نیستیم من همه رقصها را بلد بودم
رقص تانگو بود منم تانگو خوب بلدم البته با مامان و کارن زیاد می رقصیدم بدنم انعطاف بسیار خوبی داره تو دو رقص تبحر زیادی دارم 1. لامبادا. 2. تانگو
تا ما شروع کردیم با بغل کردن نگین کیرم باز جون گرفت که خودمم متعجب شدم تا جاییکه مجبور شدم کیرم را با دستم هل بدم سمت رونم
قبلا ها هم با دست زدن و مالیدن نگین کمی سفت میشد در حد بسیار کم و حالا تابلو بود بغل رونم انگار یه باطوم رد کردن خودم خجالت میکشیدم ولی نگین انگار نه انگار
طولی نکشید درخواست لامبادا کردن نگو کارن به ارکستر گفته میدونست که من خیلی این رقصو بلدم و دوست دارم
علتشم بعدها فهمیدم کارن دوست داشته با من لاس بزنه کارن لامبادا را به من یاد داد اون نقش پسر من نقش دخترو بازی می کردم که من بخاطر انعطاف بدنیم از اون سر تر شدم تو پارتی ها اغلب منو کارن با هم می رقصیدیم دوست دخترشم هر از گاهی با من می رقصید ولی حال نمی کردم .
تا ریتم رفت برای لامبادا مالیدنهای شدید دخترو پسرا شروع شد با نگین اولین رقصم بود
لامبادا هم که همش تماس کیر با کس کس با رون است دیدم نگینم واقعا انگار با لامبادا بزرگ شده تا شروع کردیم دیگه کیرم با مالش بین دو پای نگین که مینداخت رو پای چپم که کیرم بغل رونم بود اشکارا کیرمو مالش میداد خیلی از جفتها خسته میشدند می نشستند میدیدم فقط منو نگین را دارن نگاه می کنند
اون شب و پارتی تمام شد و رفتیم خونه هایمون تو راه نگین خیلی از من تعریف کرد که همه دخترا چششون به تو بود هزار افرین به رقصهایت مخصوصا لامبادا !!
طوری حرف می زد انگار او نبود کس لختشو با خیسی که داشت اشکارا به کیرم که چند میلیمتر پارچه فقط فاصلش با کسش بود!! (نگین شورت زیر لباس باز مجلسی سکسیش نپوشیده بود وقتی کسشو میزاشت روی رونم خیسی و بر جستگی کسشو حس می کردم حتی کاری می کرد تا رو کیرم بماله)
رسیدیم خونه همه خواب بودن خداحافظی کردیم هر کدام رفتیم تو ساختمان خودمون اینم بگم از روزی که نگین عقد کرد بیشتر ایام را خونه ما بود ولی هنوز باکره بود گذاشته بودند برای شب زفاف
از اونجا من دیگه فقط بین زنان یکی را زن میدیدم اون نگین بود و گفتم که حسمو چطور بیدار می کرد البته وقتی دور بودم ابدا کیرم بلند نمیشد من تنها نمیگم بلکه هر که نگین را دیده زیباییش را تحسین کرده و گفته در جهان تکه …
جمعه رفت و شنبه من برای تقسیم شدنم رفتم که اموزشیم افتادم به تبریز دو ماه اموزشی بودم هم قطاری داشتم بچه دشت مغان بود هیکل خوبی داشت 5 سال غیبت داشت اومده بود سربازی با او رفیق شدم اسایشگاهمون 26 تا تخت دو طبقه داشت که چهارتا چهارتا به هم وصل بودند منو ایمان طبقه بالا پیش هم می خوابیدیم هر شب پشتمو بهش می کردم بلکه منو بکونه اونم اوایل می ترسیده بیدار بشم تا الکی گفتم من وقتی خوابم سرمم ببرن خبرم نمیشه فهمید که راضیم منو بکنه تا شب شد هوا برفی بود و شب جمعه افسرنگهبانم نداشتیم تو خوابگاه پنج شیش نفر بیشتر نبود اغلب بچه ها مرخصی بودند و بومی ها هم پنشنبه و جمعه را میرفتن خونشون یواشکی اومد رو تخت زیر پتویم ایمان چسبیده به دیوار بود تختش بغلش مال من بود تختمان تو گوشه خلوت اسایشگاه بود ایمان به زور از سربازی که تنهایی اون بالا می خوابید گرفت منم برد پیشش منم پشتم بهش بود شلوارو شورتمو با هم داد پایین خودمو سبک کردم فهمید که بیدارمو تا زیر زانوهام کشیدش پایین دست زمختشو کشید رونم و بعد باسنم فهمید کاملا دلم میخا بذاره کونم چون کونمو بیشتر اماده میکردم تا راست کیرش بشه فکر همه چیزو کرده بود کرمو فشار داد در کونم سردی نوک المینیومی کرم لوله ای که درست رو سوراخ کونم خالی کرد را حس کردم دل تو دلم نبود کیر ایمانم حسابی بزرگ بود با انگشت تو سوراخمم چرب کرد شل کرده بودم ولی تا انگشتشو کرد توم چربم کنه بی اختیار بستمش و بازش کردم یواشکی گفت جوووون فداش بشم خانمممم تو که دختری میدونست بیدارم منم انگار دنیارو میدن بمن تا سر کیرِ داغشو گذاشت در کونم سرش رفت واقعا درد داشتم ولی تحمل کردم اونم وارد بود گذاشت تا عادت کنم
کونم دل دل می کرد تو دلم میگفتم زودباش پاره ام کن باسنمو تا میتونستم در اختیارش گذاشتم رعایتم می کرد مثل یک دوس دختر با وفا با من همیشه رفتار می کرد کسی از ترس ایمان حتی بمن جرأت نگاه کردن هم نداشت خیلی ازش خوشم می اومد دوس داشتم حتی منو بزنه و دستور بده تا ارام ارام و بوسیدن گردنمو و پشتم و مالیدن سینه هایم که به راحتی تا دستشو از زیرم رد کرد خودمو بلند کرده بودم هردو دستش رو سینه های دختر گونه ام بودند بخاطر سینه هام بود که هی می گفت تو زن منی و تو دختری عزیزم تا بیخ کیرش رفت تو کونم چیز جالبی که اتفاق افتاد تا کیرشو هل داد تو کونم کیر منم جون گرفت اون شب دو بار تا صبح منو گایید دفعه اول خیلی زود ابش اومد ولی بار دوم منو کشید رو تخت خودش که تکان کمتر بشه دیگه خودمم بیدار شدم و کلی منو بوسید و با سینه ها ور رفت و با کیرم بازی کرد تا پرسید خانمم چطوری دوست داری بکنمت گفتم میخام زیرت باشم شوهرم اصلن نمی ترسیدیم کسی ببینه الته خوابگاه تاریک بود گفت برو بخواب گفتم نه مثل زنا منو بکن پاهامو میدم بالا مچ پاهامو بگیر فشتر بده کونم میاد بالا بکووون همین کارو کردیم من اون شب واقعن به اندِ ارزوهایم رسیدم خیلی طول کشیددقبل اینکه بذاره تو کون شاید نیمساعتی همدیگرو خوردیم کیرشم اوردذبا اشتیاق خوردم تا گذاشت تو کونم شاید 10 دقیقه ولی ارام و بی سرو صدا گایید ابشم ریخت تو کونم با اب قبلیش قاطی شد من شام نمیخورم خیلی کم غذا هم هستم مشگلی از بابت مدفوع نداشتم تمیز تمیز بودم چون کیرشو در اورد سفید شده بود هیچ الودگی نداشت
از اون شب به بعد دوستی داشت تو تبریز منو دو سه بار برد خونه اونا اونم اتاقی داشت مستقل از خانواده تا میتونست منو می گایید هرگزم از هم سیر نمی شدیم جالبه دوستش جرأت دست زدن به من نداشت با کیرم بازی می کرد تقریبا سفت می شد ولی شق نمی شد میگفت این کیر اگه شق بشه هر کون و کوسی را پاره میکنه و دو شقه!!
منو در پوزیشن های گوناگون می گایید وقتی پاهامو می بردم بالا می اومد روم دقیقا حس می کردم زنشم کیرمم اندازش خوابیده و نیم خیزش خیلی بزرگتر از کیر ایمان بود بین شکممون مالیده میشد کیفم کوک کوک می شد بیشتر دوست داشتم اینجوری زیرش باشم تا دمرو
او همه کارو با من می کرد کونمو می خورد سینه هامو میخورد زبونمو میکرد دهانش لیسم میزد عینهو نمک منو می لیسید با رفتن به حمام نمره دیگه اکثر گاییدناش تو حمام بود تو اسایشگاه خیلی بندرت منو گایید اونم شبهای خلوت با احتیاط چون بچه ها به مسئول شب رسانده بودن ایمان و فرزاد انگار سکس دارند ولی نشد ثابت کنند زمانم تمام شد تا منو حمام می برد نمیذاشت کاری کنم از نوک پا تا سرمو می شست یک حمام نمره سراغ داشت هفته ای دو یا سه بار می رفتیم هم یکی دو بار منو می گایید هم استحمام می کردیم پول حمامو من میدادم من پولدار بودم اجازه نمیدادم ایمان بده اون کشاورز بود اوایل دستاش پینه داشت ولی حیف که داشت نرم می شد هرچند هنوزم سفت و مردونه بود دوست داشتم خشن و زبر باشه وقتی بدنمو لمس میکنه زخمم کنه
کیرمو میخورد خوشم نمی اومد ولی من دوس داشتم کیرشو بخورم با کیرم بازی می کرد تنها زمانی خوشم می اومد که کیرش تو کونم باشه با کیرم بازی کنه حال می کردم روحی و روانی ارضا می شدم ولی چیزی مثل یک گره در درونم انگار گیر بود!
اون روزها مثل باد زود گذشت کاش از روزهای اول منو میگایید یک ماه اول هیچ کاری بجز مالیدن نتونست بکنه تقریبا 24 پنج روز اخر بود پلمب کونمو باز کرد و اون افتاد به کرمان دیگر نشد همدیگرو ببینیم
با اتمام اموزشی با پارتی بازی منم اومدم کرج قبلا گفتم که چطوری گذشت
عروسی نگین و فرامرز بهار 95 انجام شده منم سرباز تو کرج بودم از اولش تا اخرش بودم شب زفاف هم خانواده ها ارزو داشتن به صورت سنتی بعد پاره شدن پرده نگین جشنی بگیرند طایفه پدر و مادرم و پدر مادر نگین درجه اول ها همه بودند خبر اومد که فرامرز پرده نگین را موفق شده پارش کنه فرامرزم کیرش بدک نبود ولی از مال من کوچکتر بود
ماها گذشت و هر چه می گذشت علاقه ام به نگین زیادتر می شد ضمن اینکه خیلی دست مالیش می کردم حتی اتفاق افتاد تو ویلا بارها منو نگین دو شبانه روز هم تنها بودیم ولی خودمم باور داشتم مشگل دارم و کیرم بلند نمیشه با وجودی که یکبار تا حد شق شدن بلند شده بود نمیدونم چرا نگین فراموش کرده بود دوس داشتم لخت بشیم بلکه بشه سفت بشم بکنمش ولی جرأت نمی کردم .
چند بار تو خواب رفتم چسبیدم بهش با سینه هاش ور رفتم کیرم بلند می شد ولی جرات نمی کردم شلوارشو بدم پایین بعدش پا میشدم می رفتم یک بار تا بیدار شد دید منم دستامو بوسید کیرم لای پاش رو کسش بود شلوارک پاش بود ولی کیرم شل شد کاری نشد بکنم حتی گفت چه سفت بود چی شد ؟ خجالت کشیدم گفتم ببخش قصدی نداشتم
فرامرز و بابا مامان خاطر جمع بودند که من گرایش به دخترا ندارم حتی به شوخی میگفتن یک پسر خوبی بیاد خواستگاری منو بهش میدن منم اصلا ناراحت نمیشدم یه جورایی حتی خوشم می اومد یک مردی منو مثل زنش نگاه کنه و کونم بذاره ولی امکانش نبود البته ایمان تو تبریز با دل سیر منو گاییده بود مزش همیشه تو تنم بود و یه کارگر داشتیم تو سن حدود 15 سالگیم اون چند بار در مالیم کرده بود نمیدونم چرا تو کونم نذاشت؟! خلاصه همه فکر می کردن من مرد نمیشم مثل خواجه ها هستم
فقط نگین میدونست من میتونم مرد باشم چون تو رقص حس کرده بود و چندین بار سفتی کیرمو لای پاش حتی دیده بود
بارها حس می کردم دوس داره بهش بمالم تو نرمش صدایم می کرد رو پاهاش بشینم شکم بره و ماساژش بدم و حتی شنا را من یادش دادم تابستونا هر روز استخر بودیم تا باسن لختشو میذاشت رو کیرم سفت میشد میگفت اونو یجا مهارش کن سه نشه ولی همش باسن خوشگلشو میزاشت رو کیرم میگفت این کارو می کنم مامان و بابا یا فرامرز دید ندونن سیخ شده منم باورم میشد!
بگم کشته مرده زنداداش بودم دروغ گفته ام ولی تو دنیا فقط اونو من یک زن می دیدم و علاقه داشتم همش با او باشم
تا دست به من میزد کیرم شروع می کرد تحریک شدن
در حالیکه با مامان کشتی می گرفتم با دختر خالم کلی تمرین می کردم بهش تو بدنسازی کمک می کردم هرگز کیرم تکان نمی خورد
خالم خیلی دوست داشت دخترش سمیرا را که الحق خیلی هم زیبا بود با من اخت کنه ولی انگار نه انگار تا خودشون خسته شدن بارها سمیرا مستقیما گفت فرزاد برو دکتر شاید درست بشی تو مردونگیت خیلیم بزرگه ولی چرا حس نداری(بعد ها فهمیدم مامان و خاله دست به یکی کردن حتی من سمیرا را بکنم اگر گاییدم زنم بشه) حتما علت پزشکی داره ولی من میدونستم تقریبا مشگل ندارم میگفتم اینجوری راحتم
خیلی اتفاقات افتاد
تو گوهر دشت یک بوتیک باز کردم چند ماهی از عروسی نگین و داداش گذشته بود
نگینم با من شریک شد دوتایی می چرخوندیم مامان هم خیلی وقتا می اومد کمکمون با هم بودیم همه مشتریها فکر می کردن زنو شوهریم حتی پیش مامان وانمود می کردیم زن و شوهریم مامان هم با شوخی بعدش می گفت نمیدونن که زنداداشو شوهر خواهرین خخخخ فرامرزم کارمند اداره دارایی بود خارج از کارش مدیر مالی دو شرکت بزرگ تولیدی هم بود تا تعطیل میشد میرفت برنامه هایش را به تیمهایش میداد بعضی وقتها اونقدر دیر می اومد همه خواب بودیم چون یکی از کارخونه ها شهرک صنعتی الوند قزوین بود یکیشم شهرک صنعتی لیا جاده بوئین زهرای قزوین
مدتها گذشت و علاقه منو نگین روز به روز وحشتناک بیشتر میشد با مالیدن اتفاقی و قصدی نگین کیرم تحریک میشد ولی عذاب وجدان و تابو ها نمی گذاشتند رک بگم میتونم فقط تو را بکنم بذار بکنمت تا ثابت بشه!!
یکبار اتفاقی افتاد مشتری ثابتی داشتیم بنام مرتضی یکروز داشتیم می بستیم زنگ زد تو راهم نبندین بیام لباس برا خانمم میخام شب باید بریم مهمانی گفتم از در پشتی بیا مغازه را بستم تو داریم دکور ویترین چندتا مانکن را جابجا می کنیم دیدیم مثل همیشه تنها اومد چندتا لباس انتخاب کرد و نظر خواست نگین گفت چرا خانمت را نیاوردی گفت اون تو حصارکه تا بیارم دیر میشد تیپ بدنیش دقیقا مثل شماست با خنده گفت البته نه به زیبایی شما خواهرم خخ نگین لباسها را از رو به تنش گرفت گفت اینجوری میشه
مرتضی خواهشی کرد اول شرطشم گذاشت که تو خواهرمی ببخش و تعارفها که اگه میشه این دو تا را تنش کنه اگه اجازه داد یه نگاهی بکنه نگین به من نگاه کرد گفتم باشه هر دو چسب تن بود مجلسی بغل باز یکی بلند بود تا سر پا یکیش کوتا تا بالای زانو رفت تو اتاق پرو گفت بیا زیپمو بکش منم تا صدا کرد دیدم تا روی باسنش که شورتشم معلومه ناودون کونشم دیده میشه بازه دکولته هم بودند از پشت سینهاشم میتونستم نصفه نیمه ببینم پوشیده زیپشو کشیدم موهاشو مرتب کرد اومدم بیرون نگین تو اتاق چرخی زد و مرتضی دیدم اب دهنشو قورت داد گفت عالیه
لطفا دومیشم بپوشید اگه امکانش هست شاید اونم ببرم
اونم مثل قبلی رون سفید و خوردنی نگین طاقتمو تاب کرده بود تا زیپو کشیدم روناشم با شوخی مالیدم تو گوشش گفتم مرتضی ببینه سکته نکنه خوبه هر دو خندیدیم درو باز کردم خودم تو بودم کیذم بیدار شده بود ولی شق نبود نگاه کرد واقعا داشت بیهوش می شد گفت خدا کنه راضیه هم مثل شما خوشتیپ بشه اینم برام بذارین استیل بدنتون واقعا مثل همه ما هم میدونستیم چون قبلا لباس می برد چندتا اونایی که سایز نگین بود را نگه میداشت بقیه را بر می گردوند
تا مرتب و تا بزنه سه پیرن سکسی خیلی لختی هم ورداشت گفت اینارا هم اگه تنت ببینم شاید ببرم اون شب پنج تا لباس بدون چونه زدن حتی مبلغ 50 هزار تومنم دست خوش به نگین داد خوشحال و با کیری شق و خر کیف شد و رفت خونه اش
منم مخصوصا اون سه تای اخری که رکابی بودند و دکولته دیگه تقریبا همه جای نگینو بجز کوسشو نوک ممه هاشو دیدم
بعلت کرونا کاسبیمون افت کرده بود ولی تعدادی مشتری ویژه داشتیم حتی زمان تعطیلی اجباری هم از در سمت انبار مشتریهامون می اومدن چندتایی از اینها خیلی هیز بودن زنشون را نمی اوردن از من میخواستند تا زنم لباس اونها را پروکنه (فکر می کردن منو نگین زن و شوهریم) تا میدیدن مامانمم هست اونا خرید نمی کردن می گفتن زنشونو میارن ولی منو نگین میدونستیم و عده ای هم با زن یا دوست دختر و یا زن و دخرشون وقت می گرفتند می اومدن
ولی اونایی که برای دید زدن نگین می اومدن سود تو اونا بود ما هم می دونستیم دردشون چیه خیلی هم خوشحال بودیم
تعداد این جور مشتری هامون روز بروز زیاتر می شد مخصوصا
برای من دو سر سود بود
1. دولا پهنا مینداختم و میندازم
2. به بهانه مرتب کردن و بستن زیپ و اینجور کارها با نگین تنهایی میریم تو اتاق پرو که اوایل لخت میشد لباسو می پوشید اگه زیپ و مشکل داشت میرفتم میکشیدم و دیدش میزدم ولی بعد گذشت چند مورد دیگه جلو چشام لخت میشه فقط شورت و سوتین تنش می مونه لباس پرو میکنه وقتی امادش میکنم از مشتری میخام میاد از در نگاه به نگینم که واقعا نگین است می کنه عشقمم هی میچرخه زلفهای پریشون و وسوسه انگیزشم میریزه رو لباس مردهای هیز چشم هی خرج می کنند و بارها هم به بهانه های مختلف از جمله روی پول دستخوش به زنم تا حتی 50 هزارتومنی به نگین شماره میدن اونم زود بمن میده و بی خیال می شیم
این نوع فروشمون ماههاست زیاد و زیادتر شده حدود شاید 30 نفری شایدم بیشتر فقط تیپ مرتضی ها را داریم ثابت ماهی دو سه دست لباس از ما می برن و هر روز به امارمون زیاد هم میشه
حدود دو ماه پیش اقا مرتصی باز سفارش داد که لباسهای جدیدتون اومد عروسی در پیش داریم برای بیست تا خانم هستاغلبشون تو سایز نگین خانم هستن 5 یا 6 نفرشون سایزشون فرق میکنه که یکیش خیلی لاغره و 5 تاش کمی چاقترن شاید دو سایز میخام لباس مجلسی بگیرم ضمنا یک کیسه سیب زمینی با دو جعبه میوه از باغشم تعارف گفت میارم تا خودتون بیاین بیشتر ببرین تقریبا تو سایز نگین تا لباسامون رسید زنگ زدم اومد 23 دست لباس مجلسی برد از اون خر پولهای روستایی است نمیدونم گنج پیدا کرده یا چی ولی میدونم زمین زیاد داره بارها منو نگین را دعوت کرده بریم مزرعه اش زنشو تو این مدت یکبارم نیاورده زمینهایش سمت احمد اباد مصدق است
تو پرو دیگه نگین کامل لخت شد جلو چشام تمام لباسهای انتخابی دکولته بود سوتینشو باز کردم اول دستاشو می گرفت رو سینه هاش بعد دو سه تا پرو دیگه گفت تو که همه جای منو دیدی عزیزم دیگه سینمم ببین
تا سینه هاشو خوب دیدم دیگه طاقت نداشتم تخمهایم منفجر می شدند
گفتم یه چیزی بکنم بدت نمیاد گفت چی گفتم دارم مریض میشم تخمهایم بدجوری درد گرفته نگاه نکن زیپمو بدم پایین تا بیان بیرون بلکه دردم خوب شه (مدتها بود شورت نمی کردم بلکه تو پرو بکنمش) گفت باشه نگاه نمی کنم
یکی از اتاق های پرومان پارتیش داشته ورداشتم دو تا شده یکی
اونجا پرو میکنیم اون روزم کرکره پایین بود ساعت تعطیلی ما سه نفر بودیم
نگین لخت جلوم بود داشت زیپ یک لباس مجلسی را پایین میداد من تکمه و زیپمو باز کردم کیرو خایه ام را هردوشو انداختم بیرون که از تو اینه دید چشاش گرد شد
اخه مال من یک وجبم بیشتر کلفتیشم واقعا بی نظیره
لباسو انداخت کف دولا شد باسن خوشگلش جلو کیرم بود دیگه نتونستم دوام بیارم دست انداختم شورتشو دادم پایین همزمان کیرمو به قصد گذاشتن به کسش چپوندم لای پاش که خیس خیس بود کمی سر کیرم رفت تو کسش و دستپاچه شدم بدنم مثل ویبره می لرزید سر خورد رفت لای پاش تا بکنم تو سوراخش که حالا هنوز وانمود می کنه که لباسو داره ورمیداره ولی باسنشو بیشتر هل میده به سمت کیرم تا به چند سانتی سوراخش نرفته ابم با چه قدرتی بگم فوران کرد باورتان نمیشه ابی بود که از لای پاش میریخت رو رونهایش تا در اوردم باز پرشی کرد تا اینه پاشیدخودم تعجب میکردم این دیگه چیه پس منم اب داشتم و نمیدونستم؟! اولین بار بود ابم اومده بود هرگز تصورشم نمیکردم منم مثل مردای دیگه مثل اون ایمان همقطارم اب داشته باشم
چرا تا ایمان میذاشت کونم با کیرم بازی می کرد اب لزجی بی رنگ ولی کش دار از کیرم می اومد ولی اینجوری بی حالم کنه و اینهمه با فشار فوق العاده پرش داشته باشه تعجب اور بود این همان گره ای بود که همیشه حس می کردم در درون دارم
حسابی پشیمان شده بودم بخاطر مرتضی هم نمیشد صداش در بیاد
با خجالت گفتم بخدا کنترلم دست خودم نبود نگین ببخش
گفت میدونم ولی خوشحالم که هیچ عیبی که می گن نداری مامان بدونه ده تا قربونی میکشه صداشو فعلن در نیار بین خودمو خودت باشه شورتشو کشیدم بالا گفت نه بذار دربیارم لباس ها را کثیف میکنه ماشالا اندازه یک لیتر اب ریختی لای پام بیا با این شورتم منو پاکم کن منم با تیشرت از جلو پاک کنم
خدای من اولین بار بود کیرم به بدن یک زن می خورد حالا با دستم میخوام کسشم پاک کنم
شرتشو داد بعدم تیشرتشو که خودشو پا می کرد داد گفت بیا با اینم از پشت باسن و لای پامو خوب پاکش کن تا لباسها کثیف نشه و بو ورنداره تیشرت سفید همش شد لکه و شورتشم خیس اب بود بعد تمیز شدن خواستم بزنم چوب لباس گرفت انداختش زیر پا گفت عزیییییزم مال منو خوب دیدی ؟ خوشگله یا اشته لبشو غنچه کردو بچگانه صدا در اورد ؟! لبشو بوسیدم وگفتم بدت نیومد ؟ گفت تو سالم باش اونجا که تموم شدنی نیست عزززززززییییییزززم عجقم چنان زیبا می کشید و زبونبازی که باز میخواستم بکنمش ولی تا لباسو بپوشه اماده بشه کیرم شل شد گذاشتم تو بوی شهوت و عرق تنم و بوی اب کیرم بویی که بعدها فهمیدم از تنمون تو سکس بلند میشه اتاق را پر کرده بود خوشبختانه هواکش برقی داره زدم کمی طبیعی شد
در باز کردم مرتضی اومد نگاهی انداخت به به گفت سه رنگ از اون مدل را اوکی کرد سرتون را درد نیارم 36 دست لباس برد نزدیک 3 ساعت چشمچرانی دیگه اخراش بقدری عادی شده بود نگین که اماده میشد می رفت بیرون یه چرخی میخورد اب دهن مرتضی را اویزون می کرد حتی یکدستشم نگفت نمیخام منتی هم به مرتضی زد تیشرتمو بخاطر پرو انداختم زیر پا که مرتضی بعد پرداخت بدون چونه مبلغ 200 هزار تومنم پاداش به منو نگین داد و گفت اگر نشددهمشو نگهدارند یا تعویض یا پس میارم رفت … فرداش فقط 7 تاشو بر گردوند اونم سایزاشو عوض کردیم 5 تاش که اور سایز میخواست دو تاشو سایز دخترانه تعریف کرد کلی خندیدیم میگفت تو فامیل همه زنا منو دوست دارن خواجه محرمشونم شده بودم قاضی تا می پوشیدن می اومدن منم می دیدم این 7 تا سایزش نخوند دیگه زنها همه سراغ منو می گرفتن منم نگفتم از شما می گیرم الکی حتی به خانمم هم می گم از شهرک غرب تهران می گیرم اونا را هم انتخاب کرد از لباسهای نمونه تنشان اورده بود انداز زدیم یکیشم خیلی بزرگ بود نداشتیم از همکارم سفارش دادم اورد
اون شبی که مرتضی رفت واقعا از طرفی خوشحال بودم که تجربه و تغییر جدیدی در خودم پیدا کرده بودم از طرفی عذاب وجدان داشتم که دومیش خیلی مهم نبود چون فکر می کردم نگینم خیلی خوشش اومده و لذت برده تا رسیدیم خونه
وقتی فرامرزو دیدم به خودم لعنت دادم که تکرار نکنم بدجوری عذاب وجدان گرفتم
ولی از یک طرف اجاره سنگین بوتیک از یک طرف کرونا و نداشتن بازار وادارم کرد که از هر فرصتی برای فروش استفاده کنم
دیگه لخت شدن نگین در جلو چشمم عادی شده بود با وجودی که درد تخمهایم شب نمی زاشت بخوابم دیگه تا میخواستم بکنمش فرامرزو را جلو چشام می دیدم با نگاههای دوست داشتنی که منو مخصوصا بخاطر خصوصیت بدنیم خیلی دوست داشت و غصه می خورد به امیالم سر کوفت می زدم
نگین چند بار سوال کرده بود که باز مریض نشی اگه درد داری بیار بیرون مال همو دیدیم به خودت اذیت نکن ولی استقامت می کردم
تا 11 روز پیش از صبح تا عصر فقط یک پیرن فروختیم هر دو دپرس بودیم نگین گفت از این لباسهای ترک خیلی خوشم میاد (دو روز بود رسیده بود هنوز همشو باز نکرده بودیم ولی ژورنالشو داشتیم) از رو ژورنال یکی از سکسی ترین ها را انتخاب کرد گفت بریم اینو پرو کنم تا خواستم برم تو گفت ریموت کرکره کجاست بزن کسی نیاد کرکره را دادم پایین چراغهای ویترینم کم کردم رفتیم تو با حوصله لباساشو در اورد گفت سوتینمو باااز کوووون بازش کردم گفت شورتمم درااااار
گفتم برای چی که فرصت نداد خودش در اورد گفت خط شورت میخام نیفته ببینم مثل ژورنالم یا نه تا دولا شد کس باد کرده ی وسوسه انگیزش تا چند سانتی کیرم اومد 90 درجه چرخید دستاشو گذاشت رو اینه ای که فیکس دیوار اصلی بود گفت لخت شو ببینم مردی یا نه زود کییییییرتو بکوووون تو کسم!!
(تا حالا اسم کس را نیاورده بود فوقش می گفت جلوم یا لای پایم یا مال من مال تو و کیر هم نگفته بود)
منم دیگه نمی تونستم استقامت کنم شلوارمو در اوردمو گفت پیرنتم درار مواظب باش پاره ام نکنی باسنشو بالا پایین کرد گفت زوووود باش پارررررررم کن زوووود
کیرمو دو دستی گرفتم مالوندم به چاک کسش که مثل گل رز لباش باز شده بودو تا دست زدم دیدم انگار یه ملاقه روغن ریختن توش لیز و گرم اخخخخخ و اووووخش بوتیکو پر کرد خوب دولا شد کیرمو برای دومین بار به کسش داشتم میکردم که اولی اصلا توش نرفته بود اب اومده بود
داشت ابم می اومد که هر چه زور تو کمرم بود فشار داد انگار پاره اش کرد به سختی تا خایه هایم رفت تو کسش نفسش برید و تو اینه دیدم دهنش باز مونده که صداش در اومد پااااااااااره شدم یواااااش که دیگر دست خودم نبود باسنش میان دو دستم بودو با سرعت زیاد ویبره میخوردم البته تو کمتر از یک دقیقه ابمو پر کردم تو کسش راست شد کیرم تو کسش بود لبهامون رفت تو لب هم تا تونستیم همدیگرو خوردم دستام رو سینه هاش بود کیر و کس قفل به هم و کیرم دل دل می زد و اب می ریخت توش می دونستم دوست نداشتم بکشم بیرون
شاید پنج دقیقه ای همینجور همدیگرو می خوردیم که تونستم باز عقب جلو کنم ولی مگه میشد تا می کشیدم کسشم با کیرم می اومد بیرون انگار نمیخواست کیرمو رها کنه با ناز و عشوه می گفت فرزاد بکووون بکووون منم بشم بکووون دارم میشم دیگه رسیده بودم به نقطه ای که قدرتم ده برابر شده بود و دولا شده دستش به اینه بود منم دستام به پهلوهاش و بی رحمانه هر چه اخ و اووووخ می کرد گوش نمیدادم شاید 5 دقیقه طول کشید که چشمای نگین وا رفته بود و دهنش باز بود بلند شده باز لبهایمون تو هم بود سینهاس زیبایش تو مشتهایم که پشت سر هم میگفت فدات بشم بکووون قربون اون کیرت بکووون تا توهم راحت بشی ولی هی بخودشم میپیچید باز دولا شد محکم و با ضربه هایی که باسنشو موج مینداخت ادامه دادم تا دومین بار ابم اومد باز ریختم تو کسش که پر ابم بود راست شد سینه هاش تو مشتام و چسبیده بهم کیرم تو کسش میلیونها میلیون تصویر در دو اینیه روبرو می دیدیم
تا کیرمو در اوردم کیرم الوده به خون بود خونی که میترسیدم پاره اش کرده باشم گفتم عزیزم ببخش زخمت کردم گفت مال خودتم باید خیلی وقت پیشا پاره ام می کردی نترس پاره نشدم امروز اخرین روز پاکیم بود خون پریودمه کشیده اورده بیرون پاکش کردم روشویی داریم رفتم خودمو شستم بعدِ من نگین رفت خودشو شست یه تخت داریم روش غذا میخوریم سمت انتهایی بوتیک است با پرده از مغازه جدا میشه رفت اونجا گفت بیا بشین خستگیمونو بگیریم میخام تو بغلت استراحت کنم دیگه منوتو مال همیم
رفتم تا رسیدم دراز کشید گفت بیا روم
گفتم نه تو بیا روم گفت دوس دارم زیرت باشم اینجوری خستگیم بهتر در میره تا روش دراز کشیدم باز کیرم بلند شد نگین گفت باز می تونی؟!!! گفتم اره !
تا من کاری کنم شلوارشو در اورد تیشرتشو داد بالا سینه های نازشو دونه دونه مثل بچه که شیر میدن گذاشت تو دهنم گفت بخوووور تا اون روز من سینه نخورده بودم جز سینه مامانم که الانم میخورم ولی حس سکسی ندارم ولی خدایا چه مزه ای داشت ممه های نگین؟!! از گاییدنش بیشتر برام جالب بود!!! بقدری محکم مک میزدم نصف بیشتر سینه هاش تو دهنم میرفت تو خوردن سینه هاش شلوارمو در اورد پاهاشو داد بالا با دستش کیرمو کرد تو کسش تا فشار دادم صدای جیغش در اومد کیرمم نمی رفت تو گفت ناشی یواش یواش و کم کم بکن توش و دربیار تا ابمون لیزش کنه اون دفعه کسم اماده بود و پرِ اب بود الان تا دو دقیقه سینمو نخورده تازه داشت اب کسم روان میشد که فرو کردی یادم داد کشیدم بیرون هی چند بار که این کارو کردم دیگه کیرم تا زیر نافش تو کسش بود باز خیلی طول نکشید شاید ده دقیقه ولی اب نگین زودتر از من اومده بود خودش گفت فهمیدم چون صد برابر زیباتر شد چشماش برق زیبایی داشت و بدنش مثل بید لرزید و ناخن هایش را مثل گربه می کرد تو پوستم جالبه دردم نمی اومد خوشم می اومد ! باز رفتم سراغ ممه هاش هر دوشو نوبت به نوبت میکردم دهنم هرچه چونه ام قدرت داشت مک می زدم از بغل سینه هاش هم مک می زدم همه جای سینه هاشو قرمز کرده بودم تا برای سومین بار تو عرض کمتر از یک ساعت ابم اومد تا خواست بیاد گفت نریز توم بریز رو سینه هام نشد در بیارم تا در بیارم با فشار خالی شد باز تو ته کسش گفت عیب نداره خیلی تشنشه فدات بشم دفعه بعد ابتو میخام بخورم منم گفتم منم ابتو میخام گفت باشه بذار 7 روزم تمام بشه تا طعمش خوب بشه
بعد کلی باز بوسیدن و خوردن همدیگه پا شدیم لباسامونو پوشیدیم سینه های نگین همه جاش سرخ شده بود جای مک زدنهایم معلوم بود گفت وای به فرامرز چی بگم همش تا فردا نشده کبود میشه بعد گفت بی خیال چند روز خودمو می زنم به مریضی نمی ذارم لختم کنه من خنده ام گرفته بود که داره فیلم بازی می کنه اخه فکر می کردم سرخی جای مک زدنهایم طولی نمی کشه میره ولی فرداش که با کلی رجز خوانی تو راه تا رسیدیم بوتیک ماشینو پارک که کردیم از در پشتی همیشه میایم قفلم از تو میزنیم تا درو بستم پرید بغلم تو کمتر از یک دقیقه لخت شد تا سینه هاشو دیدم وحشت کردم کبود کبود شده بودند جای سالم فقط چند جاش بود که نخورده یا کمتر خورده بودم دست کشیدم گریه ام گرفت ولی گفت خوشحالم افتخار می کنم مال خودتته بازم بخوووور با دو دستش یکیشو گرفت داد دهنم به نوبت هر دو تاشم خوردم دستم زیر شورت رو کسش بود دیگه نه خجالتی بود و نه عزاب وجدانی لخت بود فقط شورت تنش بود لبهامون قفل هم شد شلوارمو دو سوته دادم پایین کیرم مثل مار افعی زهر ریزان دنبال لونش بود چرخوندم تا دو لا بشه بخوابه رو میز کارمون که گفت زوده سینشو باز خواست بده دهنم که خودم گرفتم خوردم و دستم رو کسش مالش میداد تا تکیه اش را داد به درِ یکی از اتاق پروها یک پاشو داد بالا گفت بفرما شوهرم تو فیلمها زیاد دیده بودم با دستم پاشو بالاتر دادم خودش کیرمو راست کسش کرد اماده اماده بود خیلی راحت تو چند حرکت سریع تا نصفش رفت تو که با چند بار عقب جلو دیگه همه کیرم تو کسش بود هی میگفت عزیزم دوام بیار منم بشم تا حس میکردم ابم میخا بیاد درش می اوردم لب و سینه هاشو میخوردم باز شروع می کردم بار سوم یا چارم بود کیرمو در اوردم چیزی نمونده بود ابمو بریزم سینه هاشو باز به شدت خوردم ولی فقط ممه هاشو میخوردم و بعد می اومدم بالا گردنشو میخوردم تذکر میداد سیاهم نکنی ارام
که وحشیانه حمله کرد به لبم گفت بکوووون توش دارم میام زووود بکووون زوووود دستم رو کسش بود خیسی کسشو که دیگه مشتمو پر کرده بود حس کردم ابش اومد ابشو تو مشتم تا جاییکه میشد نگه داشتم پاشو دادم بالا با دستش کیرمو تا کرد تو کوسش ابشو از کف دستم لیسیدم گفت نخور حالا تمیز نشدم ولی گوش ندادم خوشمزه ترین نوشیدنی عمرم بود که خوردم هم زمان کیرم را تا بیخش هل دادم با چند ضربه دیدم بدنش افتاد به رعشه و لرزیدن دندوناش به هم میخورد نفسش بند اومده بود کتفو بازومو گاز گرفت ولش نکرد تا ابمو ریختم تو کسش هر دو ارضا شدیم این اولین سکس صبحگاهی مون بود که تو راه کلی به هم رجز خونده بودیم …
از اون روز حالا هر روز چندین بار سکس داریم عاشق اب کسشم باور کنید واقعیت را می گم انگار خوشمزه ترین خامه ها را میخورم نگینم همین حسو داره از کونش گاییدم خودش خواست همش یکبار فرامرز گاییده بود تو حمام داخل وان پر از کف و شامپو ریختن به در کون و روی کیرم گاییدمش خیلی طول دادم تا جا باز کرد خودشم باورش نمیشد با کمترین درد کیر به کلفتی ساعد دست بره تو کونش مواظبیم که ابستن نشه دیگه تا ابم میخا بیاد می کشم بیرون یا میخوره یا میریزم رو شکمو و سینه و صورتش خیلی دوست داره بپاشم رو صورتش ولی من دوس ندارم مگر مجبورم کنه تو خونه طبیعی می گردیم کسی با توجه با شناختی که از من دارند شک نمی کنه که با نگین چه برنامه هایی داریم کبودی سینه های نگین خوب شده دیگه مواظبم کبودش نکنم ولی باسنشو کبود کردم میخا درست مثل جای دندان من بده تتو کنند چند تا برگردان گرفته بود فعلا یکی رو سینه اش نصب کرد سه تا رو باسنش من چسبوندم و خیلی هم زیبا #نقشش مونده یکیش درست رو جای گاز و مک زدن خودمه این عکسها مدتی می مونن تو حمامم نمیرند ولی دوامشون میگه بیشتر از ده دوازده روزی نمیشه گردنشو بی اختیار مکیده بودم اونجاشم #کبود شده ولی سفید کننده می زنه تا کبودیش بره عوضش تمام بدن من جای دندان نگین است دوست دارم پاره پاره ام کنه نگفتم تو بدن من یک تا مو هم نیست فقط دور کیرم و ریشم اونم ریشی که خیلی پر نیست همیشه میزنم حتی زیر بغلهایمم جز تعدادی پرز که تا بحال دست بهش نزدم مویی پیدا نمی کنی بخاطر این خصوصیاتم همه فکر می کنند من خواجه و دختر گونه ام بدنی قلمی ولی باسنی شکل باسن #دخترا دارم با گودی کمر و رونهای صاف و نسبت به شکم و جاهای دیگه پر تر با سینه هایی نسبتا بزرگ البته نه مثل دخترا ولی خیلی شبیه به دخترا هست تا مردا #هنوزم دوس دارم مردی قوی منو زیر هیکلش #مچاله ام کنه و بذاره تو کونم اینو به نگین #اعتراف کردم میگه به مرور این حست از بین می ره لطفا به #هیچکی نگو قول میدم با ادماه سکسهامون اونو #فراموش کنی راستم میگه الان تو این چند روز خیلی #فرق کردم میگه بخاطر حس و #غریضه سکست بوده که #حبس شده بود می بینم که این حس روز بروز گویا جاشو به حس بودن با #نگین و سکس با او میده شده در شبانه روز که سه روز پیش بود بیش از ده بار نگین را گاییدم باز دلم میخواست هنوزم فقط و فقط به نگین حس دارم بقیه زنا برام مثل قبل است…
فدای همه تون #فرزاد #۲۰۲۰
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید