این داستان تقدیم به شما
سلام به همه دوستان
اسم علی هس از آذربایجان 32 ساله البته اسمها مستعار هس و اولین داستانی هست که مینویسم، داستان از آنجایی شروع میشه که من یک سیم کارت رایتل داشتم و به دوستم دادم تا از اینترنتش استفاده کنه که بعد از چند ماه برام آورد، شاید برای همه از این اس ام اس های که برای چند نفر بفرستید اومده باشه. یکی اومد من هم اونو برای هفت نفر فرستادم البته زیاد شماره کسی را نداشتم که مجبور شدم از شماره های رایتل استفاده کنم و فرستادم. اصلا هم هیچ کدوم را نمیشناختم. روز بعد ش ساعت 10 شب بود گوشیم زنگ خورد راستی من شغلم آشپزی هس و رستوران دارم فکر کردم مشتری هست و فوری جوابش را دادم. بعد از سلام و احوال پرسی گفت که شماره منو از کجا پیدا کردی من هم جریان را بهش گفتم همون سیم کارت، راستی اسمش ساناز هست تا یادم نرفته بگم، و قبول کرد صبح که رسیدم مغازه و مشغول کارهای آشپزی بودم باز زنگ زد و من ازش معذرت خواهی کردم که خودش گفت که چند وقت میشه که دنبال شمارت بودم میخواستم باتو حرف بزنم گفتم من سرتا پا گوش هستم امرتون که آخر سر چون دیگه حرفی نمونده بود من خواستم خدا حافظ ی کنم که گفت دیگه حرفی نداری منم چون زیاد با دخترا لاس میزدم و حرف های سکسی میزدم گفتم حرف زیاده ساناز خانوم ولی نميشه گفت
قسم خوردکه بگم منم بدون هیچ تعارفی گفتم مونده حرف های سکسی که اه از نهادش بلند شد گفت من خودم منتظر این بودم که تو شروع کنی، تو یک ماه فقط در تماس بودیم که گفت میتونم ازت یه خواهشی کنم منم با جان دل قبول کردم، گفت میشه برام یه سوتین بخری اولش نمیخواستم ولی این دل نذاشت قبول کردم و بهش گفتم که فردا ساعت 6 بیا بگیر چون سرکار میرفت قرار شد که ساعت 3 بیاد تا دیر نکنه ساعت 3 مغازه را نیمه تعطیل کردم و منتظر ساناز جون بودم اومد چه زیبا شده بود براش ناهار درست کردم و خورد که میخواست بره بهم گفت که گرفتی یا نه….، منم هم سوتین را دادم و ازش یه خواهش کردم که پیش خودم امتحان کنه اگر کوچیک یا بزرگ بود ببرم عوضش کنم، قبول نمیکرد ولی به اسرار من قبول کرد و مانتو را درآورد. وای چه بدنی سفید و تمیز خیلی خوش فرم بود دهنم آب افتاده بود. رفتم جلو و سوتین که از قبل داشت را باز کردم و میخواستم این یکی را ببندم که یهو دستم خورد به سینه هاش و دستاش لرزید، یه آهی کشید منم با دیدن این صحنه بیشتر دستمالیش کردم
یهو نمیدونم چی شد دیدم هر دو لخت تو اتاق استراحت وسط زمین هستیم، البته ساناز خانوم خیلی خیلی حشری بود، حالا نخور کی بخور افتادم به جون لباش و گردنش اومدم رو سینه هاش که خیلی سفت سفید و خیلی حساس ساناز جون هم بامن خیلی هماهنگ بود، دستاش رو سرم بود و مدام فشار میداد به طرف کوسش. وای اووووووف چه کوس توپولی و بدون حتی یک مو
رفتم طرف کوسش افتادم به جون کوس من میخوردم و اون قربون صدقه رفتن من و ازش صدا های مختلف ميومد که معلوم بود که خیلی حال میکنه،.به صورت 69 شدیم و من همچنان به خوردن کوسش ادامه دادم و ساناز جون کیر منو گرفته بود تو دهنش چه حالی میداد..، که یهو گفت علی زود باش میخوام این کیرو بکنی تو کونم، منم هم که عاشق کون حرفش را گوش کردم و به حالت داگی قرار دادم و کمی به کیرم وسوراخ کونش کرم زدم تا راحت بره توش، اولش خیلی سخت بود معلوم بود تا حالا باکسی نبوده، خودش کیرمو تنظیم کرد به کونش و فشار داد که سرش رفت تو و هر دو بدون هیچ حرکتی ماندیم تا جا باز کنه کمی که موند من شروع کردم به تلمبه زدن حدود ده دقیقه از کونش میکردم که احساس کردم داره ابم میاد بهش گفتم چیکارش کنم که گفت همش را بریز تو کونم منم که منتظر این بودم محکم بغلش کردم و ابم اومد و همش رو ریختم تو کونش و با هم ولو شدیم وسط اتاق نیم ساعت تو بغل هم بودیم و از هم لب میگرفتیم که به ساعت نگاه کرد و گفت خیلی دیر شده و نمیتونه به سرویس محل کارش برسه ماشین براش گرفتم وفرستادم سرکار….،شب ازش پرسیدم که چطور بود که گفت بهتر روز زندگیم بود الان این داستان رو براتون مینویسم کیرم شق کرده وجالب اینجاست که فردا قراره باهم بریم بیرون بگردیم، شاید دوباره کردمش البته من با ساناز جون الان 6 ساله که در ارتباط هستیم و خیلی سکس کردیم اگر خواستید باز هم میگم.
نوشته : روابط عمومی رایتل شعبه ی اردبیل با رایتل همیشه کس میکنید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید