این داستان تقدیم به شما

سلام.
 
منم با مادر زنم رابطه داشتم شاید باورتون نشه زنم خیلی زیبا بود ولی یه اخلاق گندی که داشت باهم دعوامون میشد باهام به هیچ وجه سکس نمیکرد منم دوست نداشتم زوری باهاش سکس کنم مادر زنم خیلی خونه ما میامد تنها یه دفعه من از سرکار اومدم متوجه شدم حمام هست اونم خیلی زن زیباییه 45 ساله منم جلو در حمام لخت شدم گفتم میرم تومیخاد فوقش داد بزنه جلو دهنشو میگیرم یه دفعه رفتم توانتظار داد بیداد داشتم دیدم لخت لخت زیر دوشه…

 
بهم گفت سلام عزیزم بیا اینجا از سر کار اومدی بشورمت خستگیت در بره باورم نمیشدهیکلش از زنم زیبا تر بود گفتم بهش دخترت یه ماه که با من سکس نمیکنه گفت خودم بهش گفتم بهش به هیچ وجه نده که بیای سراغ من از حموم اومدیم بیرون خودشو خشک کرد انچنان حالی بهم داد فراموش نشدنی خوب فهمیدم خانومم درجریانه هردفعه بهش میگفتم سکس کنیم میگفت برو اول ترتیب مادرمو بده که شوهر نداره تو کفه جلو من بعد من جلوی اون هر کاری بخای برات میکنم بعد فهمیدم  مادر زنم خانم ریسه زنمم با خودش میبره از اون موقع به بعد با هم خیلی‌ رفیقیم منم دیگه کار نمیکنم اونقدر پول میاد تو خونمون که احتیاجی به کار نیست می‌خورم و میخوابم و کوس مفت می‌کنم

 
نوشته: حسین زاپاتا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *