این داستان تقدیم به شما
بابام در عین سرحالی و سلامت چهار سال پیش با سکته قلبی فوت کرد و ما را عزادار کرد از مامانم بگم مامان 44 سالش بود مثل یه دختر بیست ساله جوان و سرحال هفته و ماهی نبود خواستگار نیاد براش اخرین خواستگارش یکی از شهرداران اصفهانه که داماد دختر عمه ام بود جدا شدن و بقیه که اغلبشان از فامیل یا دوستان و شناسهای پدر و خانواده بوده و هستند از مجرد تا متاهل و متارکه ای و زن مرده بگیر الا ماشااله مامان اجازه حتی اومدن به خونمون را هم نمیده
من سیاوش 27 ساله ام خواهرم فرانک زیباترین دختر شهرمون از 15 سالگی با یک کارخونه دار خوشتیپ با اختلاف سنی 10 سال شوهر کرده الان 23 ساله است سر زندگی خودشه یک دختر 2 ساله خوشگلم داره عادت به ما کرده اکثرا پیش مامان می مونه شبا من یک سمت مامان و شقایق یک سمتش میخوابیم
من تا ممه مامانو نخورم خوابم نمی بره بهترین و شیرین ترین چیزی که شناختم مامانمه و ممه های دختر گونه مامانم است که همش دوس دارم تو مشتام باشه و لبام رو اونها
منو مامان هر دو گرماییم شب هر دو تقریبا لخت میخوابیم
من با شورت یا شلوارک مامان با سوتین ،شورت، شلوارک یا دامن زمانی که پریود نیست بدون شورت دامن راحت میخوابه میگه باشورت اذیت میشم بقول خودش نانازش عرق سوز میشه
حدود یکماه پیش من تب کردم رفتیم دکتر سرفه هم داشتم مشکوک به کرونا شدم آزمایش گرفتم خوشبختانه منفی بود با خوردن دارو خوب شدم ولی دقیقا 11 شب پیش بود یهویی باز تب می کنم فقط منو مامان بودیم شقایق را از زمان تب کردنم نمی ذارند بیاد پیشمون بمونه.
شروع می کنم هذیان گفتن و حرفهای رکیک زدن !!
مانند گاییدن و کیر تو کس کردن و از این حرفها شروع می کنم به زور مامان را گاییدن فقط یادمه انگار میدونستم ولی دوست داشتم دیوانه وار و بی اختیار کارمو بکنم یادم میاد مامان اول راضی نبود مقاومت می کرد حتی گریه می کرد ولی تا می بینه کیرم بد جوری سفت و کلفت شده تنها با گاییدنش رضایت می ده آرام بشه، به ناچار تسلیمم شد
برای نخستین بار بود کیرم وارد کس یک زن شد اونم مادرم که بیش از 4 سال بود کیری به کس نازش نرفته بود تا کیرم رفت تو کسش مامان صداش بلند شد آخ اخ اخ اخ سوختم یواااااش وحشی پاره شدم گریه … آخخخخخخخخ ذلیل بشی پاره ام کرررردی خودمم کیرم انگار با سمباده ساییدن نگو مامان آماده نبوده کسش هنوز به اندازه کافی خیس نشده کیر منم پوست دور حلقه اش بدجوری آسیب دید کس مامان بیچاره ام را شخم کرد و قاچ داد رفت تو نگو پشماشو نزده موهای زبر بلندش با فشار کیرم رفته تو همه دست در دست هم داده کیرم و کس مامانم هر دو رخم و زیلی کرده بعد ارضا شدنم احساس کردم پوست سر کیرم و اطرافش انگار زخمی شده و نمک پاشیدن گزوگز میکرد
مامان را مثل خواب و بیداری می دیدم با کلینکس داره خون کسشو پاک میکنه (مامان منو خواهرمو با سزارین دنیا اورده اینو همه ی فامیل میدونن) داشتم تازه می فهمیدم چه دسته گلی آب دادم گریه کرده و تو نیمه هوشیاری و هذیان التماس می کردم که نفهمیدم غلط کردم مامان من باید خودمو بکشم چرا اذیتت کردم و از این حرفها
مامان بغلم کرد گفت عیب نداره میدونم تو حال طبیعی نبودی با من گریه میکرد و اشک می ریخت هی بوسم می کرد و قربان صدقم می رفت که الهی شکرتو خوب شو عیب نداره الهی من بمیرم مامانت بمیره هزیرم… منم هم میترسیدم و هم داستم دیگه به حال عادی می رسیدم حواسمو جمع کردم که هر چه بوده انکار کنم که چیزی یادم نیست مامان هی می گفت نترس همش خیال بود تو هیچ کاری نکردی و از این حرفها و نوازش مادرانه و گرمای آغوشش منو بخواب برد ، تا صبح تو بغل مامان مثل همیشه خواب بودم
صبح که بیدار شدم مامانم خواب بود کیرم طبق معمول همه ی صبحها زودتر از خودم بیدار بود بین شکم منو مامان درست جای سزارینش که همیشه هم چندتایی مو از محل عملش سبز میشد و من با علاقه و عشق با موچین می کنم دراز شده بود پشمای کس شم معلوم بود هر دو لخت بودیم هم من هم مامان
از مو گفتم
بگم که تو بدن مامان فقط موهای کصش معلوم بود اتفاقا پرپشتم بود چندتا مو نزدیک هلال ممه هاش سبز میشه با موچین میکنم و حدود شاید کمتر از ده دوازده نخ مو در محل سزارینش حتی زیر بغلشم مو نداره ولی هزار ماشاله گیسوانش خرمن و کوهی از موی خوش فرم است مامان مثل همیشه زیبا و دوست داشتنی خوابیده بود خیلی آهسته داشتم دیتمو از زیر سرش می کشیدم بیرون متوجه شدم بیدار شد ولی چشاش بسته بود لخت بدون هیچ لباسی هردو بغل هم بودیم خیلی آرام مامانو بوسیدم بیدار شد چشاشو باز کرد سلام کردم گفت عزیزم خدا را شکر خوب شدی دستی به پیشانیم گذاشت گفت ماشالله حالت خوب و خوبه
من میدونستم شب چه بلایی سرش آوردم خودمو زدم نادانی که مگه چیم بود
گفت تب کرده بودی بد جوری هذیان می گفتی ، بماند که چقدر ترسیدم خدا را شکر پسرم سالمه ملافه روی هر دومون بود گفتم مامان من چرا لختم ؟
گفت چون تب داشتی من لختت کردم(الکی می گفت خودم حتما لخت سده بودم یادم نمی اومد) تبت بیاد پایین گفتم تو چرا لختی مِنومنی کرد گفت تب کرده بودی خواستم با بدنم تبتو بیارم پایین مادر که نیستی بدونی چقدر دوست دارم مثل آتش گر گرفته بودی دیگه بغلم کردی خوابیدی دلم نیومد جدات کنم خوابم برد دامنمو دیگه نپوشیدم (اینم حتما الکی می گفت یه چیزایی یادم بود که انگار دامنشو می کشیدم دو دیتی گرفته بود ولی یادم نیست در اوردم یا نه ولی گاییدنشو خوب یادمه و مقاومت کردنشو قشنگ یادمه)
حالا کیرم شل شده بود مثل خورطوم فیل آویزون بود مامانو محکم بغل کردمو تا میتونستم لبشو خوردم که کار همیشگیم بود اونم متقابلن حال میداد و میخندید بسه اذیتم نکن پسر دیووونه شدی و از این حرفهای همیشگی …
پاشدم گفتم مامان میرم دوش بگیرم گفت برو منم میام شب کلی اذیت شدم تنم عرق سوز شده داره میسوزه
با مامان همیشه با هم حمام می کردیم خواهرمم بود سه تایی لخت می شدیم من معمولا شورتمم در می اوردم لخت میشدم مامان و خواهرم شورت تنشون می کردن
تا اب دوشو داغ کنم مامان با شورت اومد سر کیرم قرمز شده بود و دون دون و دور حلقه اش از دو جا انگار با تیغ بریدن (موهای کس مامان بریده بود)
مامان کیرمو دید
گفت الهی بمیرم پسرم، مال تو هم زخم شده ببینم …
کیرمو وارسی کرد گفت موقع در اومدن پماد می زنم مال منم زخمی شده !!!!
گفتم مامان مگه تو هم دودول داری خخخخ؟
گفت نه میدونی که ولی چون تازه پاک شده بودم شورتم ساییده زخمش کرده داره بدجوری میسوزه
دوست داشتم ببینم ولی نذاشت هر چند بارها کسشو دیده بودم ولی زیر دوش وقت ابکشیدن هر چه گفتم بذار ببینم کجاش زخمی شده گفت نه کثیف شده زخمش حالتو به هم میزنه
میام بیرون باید پماد سوختگی و ضد حساسیت هم برای تو هم برای خودم بزنم
اومدم بیرون خشک شدم بعد ربع ساعتی مامان هم اومد با حوله تنی بدون کمربند اومد بیرون دستش جلو کسش بود نمی شد ببینم
رفت از یخچال پماد سوختگی و ضد حساسیت اورد زد سر کیرم گفت شلوارتو نکن پات تا جذب بشه بعد شلوارک تمیز برات میارم بپوش بذار آزاد باشه هوا بخوره زود خوب میشه نترس
حوله تنم بود مامان لخت بدون شورت بود حولشم کمر بند نداره دستشو گذاشته بود رو کسش کارهای منو می کرد
گفت بذار منم خوب خشک بشم بیا میخوابم پمادها را تو به مال منوتو محرمیم مادرتم عیب نداره مال منم بزن
رفت رو تخت دراز کشید بعد چند دقیقه گفت آماده ام بیا پماد بمال گفت خشک شدم زود بیا میسوزه
پاهاشو داد بالا تا اون روز کس را اونجوری از نزدیک ندیده بودم مال شقایق را نگاه کرده بودم خیلی کوچولو بود زیاد برام جالب نبود
مامان موهای کسشو نگو بعد در اومدنم موبر گذاشته سفید بدون آثار مویی شیوش کرده با انگشتان زیباش لبهای کسشو باز کرد دیدم دور سوراخ کسش که شکل حلقوم بعضی از اون جانوران دریاییه اون تهش یه چیز کروی صورتی خیلی روشن هست با انگشتش نشون داد ببین اینجاهام چی شده گفتم پوستش رفته قرمز شده انگار زخم شده مثل تاولی که ترکیده باشه معلومه خونریزی هم کرده متورمه
گفت بمالش اونجا ها هنوز من لخت بودم ولی حوله ام تنم بود کمربندشو بسته بودم
کیرم به حد خیلی زیاد سفت شده بود نفسمو بند می اورد پماد را روی انگشتم زدم آرام کس مامان جونمو پماد مالی کردم شروع کرد اخ و اوخ کردن و ناز کردن انگشتاشو برداشته بود میگفت توشم بمال اونجا ها هم میسوزه به بهانه مالیدن پماد انگشتمو تا ته هی کردم تو کسش چرخوندم هی آب و خیسی کسش زیاد و زیادتر شد
گفت بسه دیگه دارم اذیت می شم کسش انگشتمو گاز می گرفت حرکات انقباض سوراخ کونش که بسیار زیبا هم بود معلوم بود انگار قلقلکش میاد گفتم قلقلکت میاد گفت بس کن از اونم بیشتر
دارم اذیت میشم
نگو می ترسه ابش بزنه بیرون نمیخا من بدونم ولی من خونده بودم که زنها هم وقتی تحریک میشن ابشون میاد دوس داشتم ابشو ببینم ولی نذاشت
تمومش کردم حولشو انداخت روش دراز کشید گفت چای ریختم تو قوری آب جوش اومده بریز بذار رو سماور تا حالم جا بیاد بیام
انجام دادم گفتم مامان شلوارکمو بپوشم گفت نه بعد صبحانه
گفتم مامان منظورت از پاک شدن چی بود؟
چطوری شورتت نانازتو زخمی کرده بود؟
خندید گفت ای شیطووون نمیدونی ؟!
گفتم بخدا نه بگو
جریان پریود را کامل تعریف کرد البته چیزهایی میدونستم نوار بهداشتی میذاشت رو کسش متوجه می شدم ولی خوب نمیدونستم
پرسید از دیشب چی یادته گفتم فقط یادمه انگار یکیو فحش میدادم
گفت فقط همین ؟!
گفتم اره …
از اون روز نتونستم جلو خودمو بگیرم دو شب بعدش تا مامان خوابش برد پشتش بمن بود بدون شورت با دامن بود کیرمو خیلی آهسته از سمت عقب ذره ذره کردم تو کسش ادامه دادم. تقریبا نصف بیشترش تو کس مامان بود خیلی هم فیت بود ولی کسش ابکی بود اب کیرخودمم هی می اومد روانش کرده بود کسش مثل دو تا قلوه زده بود لای پاش بیرون به جایی رسید که دیگه اختیار کیرم دستم نبود محکم هلش دادم تو کسش یه اخخخی باز بی اراده گفت ولی دیگه صدایی نکرد با چند حرکت تند تا نصفه کیرم بیرون می اومد و زود میکردم تو زود ابم اومد ریختم تو کسش اونقدر موند تا شل شد یواش کشیدمش بیرون رومونو کشیدم بغلش کردم خوابیدم
هر چه کردم خوابم نبرد باز دلم خواست اینبار کیرم خیلی راحت رفت تو کسش و طولانیتر گاییدمش حس کردم ابش اومد چون مثل مار پیچ میخورد باز آبمو ریختم توش یکبارم بارم نزدیکی های صبح گاییدمش که شاید 20 دقیقه طول کشید دیگه معلوم کرد که دلش میخا و نمیخا چهره به چهره بشیم چون دستام که رو سینه هاش بود با دستهای خودش دستمو فشار می داد و باسنشو حرکت میداد که راحتر بکنمش ….
خواب بودم صبحانه را حاضر کرده بود بیدارم کرد معلوم بود رفته دوش گرفته چون موهاش بوی شامپو میدادگفتم عافیت باشه مامان جووونم چه خوشگلتر شدی الهی بمیرم برات
گفت اره عرق کرده بود تنم دوش گرفتم لوس نشو پاشو صبحانه حاضره تا از دهن نیفتاده بخوردیم
تا شروع کردیم خوردن
گفت زنها تا یائسه نشن یعنی عادتشون تمام نشه میدونی چی میگم ؟
گفتم بگو خوشگلم گوشم با توهه عشقم
گفت یعنی تا پیر نشن و توانایی بچه دار شدن را داشته باشند خطر حاملگی هست مثل من که جوانم حالاحالا ها با هر مردی باشم حامله میشم نباید آب مرد تو م ریخته بشه باید تا ابش میخا بیاد بکشه بیرون بریزه بیرون خطرناکه
دونستم که دلش میخا بکنم ولی باید آبمو تو کسش نریزم
گفتم تو زیست خوندم مامان یادم رفته بود
گفت گوشاتو باز کن یادت نره
گفتم باشه عشقم بووووووس که چسبیدم لب شیرینی ازش گرفتم
بعد اون تا میخا آبم بیاد می کشم بیرون میریزم رو باسن خوشگلش تا آبستن نشه
هنوزم ادامه داره میدونم میفهمه ولی به روی هم نمیاریم باز شقایق بی تابی کرده مجبور شدن بیارن پیش ما شبا مامان شقایقو بغل میکنه کونشو میده سمت من منم کارمو میکنم دیشب شقایق نبود دو بار گاییدمش اولی پشتشو کرد سینه هاش تو مشتم بودگاییدم تا آبش اومد نفسهاش عمیقتر و پیچ و تاب بدنش معلومم کرد و خیس شدن کسش و صدای شلپ شلپ خوردن باسنش به دور کیرم که خیس آبش شد تا خواست ابم بیاد کشیدم بیرون با فشار پاشید رو باسن و رونهای سفید و زیبایش تمیزش کردم بغلش کردم بر گشت بغلم کرد لب همو خوردیم یواشکی گفت مرسی خستگیم در رفت لبشو گذاشت لبم با چشمان بسته تا میتونست حال داد
نمیدونم کی خوابم برد بی وقت بود بیدار شدم دیدم دم رو خوابیده بالشی گذاشته زیر شکمش باسن بزرگ و خوشگلش بیشتر از اونی که میدیدم اومده بالا دستمو کشیدم روش اتاق از گرمای تنمون و پکیج حسابی گرم بود دستمو بردم رو کسش خیس و آماده سکس بود انگشتمو کردم توش با حرکات انقباضش گاز می گرفت معنیش این بود که بیا منتظر کیرته نزدیک نیم ساعت از کس خوشگل و تنگش گاییدم تا آبم اومد ریختم رو باسنش و بعد پاکش کردم برش گردوندم بغلش کردم با لحنی انگار تو خواب و بیداریه گفت فدات بشم سبکم کردی کااااش… چنان بوسم کرد انگار میخوا لبامو قورتش بده منم لبشو کردم تو لبام تا نفس گرفتم چشاش بسته بود یواش زیر گوشسو بوسیدم گفتم مامانی عشقم… کاش که چی؟
بغلم کرد گفت کاااااش…کاااااش… تو بغل هم تا صبح خواب بودیم این اواخر وقتی شقایق نیست هر دو لخت مادر زاد میخوابیم
آشکارا شبا خودشو برام آماده می کنه باسن زیبا و پرشو میذاره تو بغلم میکنمش راحتش میکنم خودمم ارضا میشم الان 9 شبه کارمون همینه هر شب دو یا سه و چهار بار میکنمش ولی روز انگار هیچ اتفاقی بینمان نیفتاده …
محرم و محرمیت بنظرم یک تابو هست چه کسی بهتر از مادر یا خواهر و چه مردی مطمئن تر از پسر
دوس دارم خواهرم را هم بکنم قطعا می کنمش چون دختری به زیبایی خواهرم تو عمرم ندیدم میدونم اونم منو با چشم سکس بارها با حسرت نگاه کرده چون هنوزم میخا حمام کنه خونه ما باشه منو صدا میکنه لیفش بزنم سینهاشو دست نزده مثل گلوله سفت میکنه تازگی ها دونستم نشان از اشتیاق به سکسه
کیرم از زیر شورت وقتی میخوره به دست و بدنش میگه خوش بحال زنت که هم چین شوهری گیرش میاد ماشاله دو برابر مال امیر حسینه خوش بحال زنت خخخ
منم بارها به شوخی گفته ام قابلی نداره آبجی میخای بدم بتو مال امیرو بیاری جاش جوشش کنی خخخ میخندیم به بهانه شوخی از رو شورت یا شلوارک مشت میکنه میبوسه میگه نه انشاله عروسیتو بزودی ببینیم و مبارک عروسمون خخخخ
تعطیلی ها و #کسادی #بازار #مزید به #تداوم #بیشتر #سکسم شده #نمایشگاه #اتوموبیل دارم #شغل پدرم بود کمتر می رم نمایشگاه شاگردم و چند تا دلال هستن فقط در نوشتن #قولنامه می رم
الف. م از #کاشان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید