این داستان تقدیم به شما
سلام
خوانواده ما ودختر داییم تو یه شهرک کوچیک زندگی میکنیم رفت آمد زیاد داریم من 16سالمه قد بلند پوست سفید و کیرم نسبت به سنم خیلی بزرگتره ،این دختر دایی ما با یه مرد سنتی وعقب افتاده ازدواج کرده که شاید سالی دوبار با دختر دایی من سکس داشت. اسم دختر داییم النازه… شوهر الناز خانم یه بابای پیر داشت که چند ماه پیش حالش بد شد و علی(شوهر دختر داییم )مجبور شد بره شهر خودشون پیش باباش…
ساعت 12بود که الناز اومد به مامانم گفت به من بگه برم پیشش منم که از خدا میخواستم حداقل میتونستم دیدش بزنم رفتم اونجا من گفتم توی حال میخوابم اون هم با بچه 1ساله اش توی اتاق یه نیم ساعت گذشت صدام زد گفتم بله گفت میشه بیای روی تخت کنارم بخوابی میترسم منم به سرعت رفتم ولی هنوز مطمئن نبودم میتونم بکنمش همیشه ححاب داشت رفتم تو اتاق چی میدیدم یه شلوارک تنگ با یه تاپ که سینه های بزرگش داشت جرش میداد خواستم پایین بخوابم که گفت نه بیا روی تخت کنارم از دختر داییم بگم یه زن 27-28ساله سفید خیلی چاق نیست یه بدن دوست داشتی داره پاهاش گوشتی خوش فرم عالیه واقعا خیلی خوبه میدونم چشم خیلیا دنبالش بود اونم آدمی نبود که بخواد بخاطر عقب افتادگی شوهرش جنده بشه رفتم کنارش خوابیدم سرشو گذاشت روی شونم
گفت میتونم بهت اعتماد کنم
گفتم آره خیالت راحت
گفت میدونی که ما زنها نیازهایی داریم
گفتم آره
گفت علی به من دست نمیزنه نمیدونم چرا ولی …
گفتم بگو ولی پس
گفت میخوام مال تو باشم
من از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم گفتم به من اعتماد کن
گفت پس شروع کنیم
یه نیم ساعت داشتیم لب میگرفتیم من واقعا پاهاشو خیلی دوست دارم و سینه هاشو که خیلی بزرگن از گردنش شروع کردم تا کف پاهاشو لیسیدم واقعا خوردن ومالش رونهاش خیلی لذت بخش بود رفتم سراغ کصش شورتشو کشیدن پایین یه کص سفید بی مو خوش بو بهترین بود نیم ساعت کصشو خوردم کع چند بار ارضا شد گفتم شروع سرشو تکون داد کیر بزرگمو گذاشتم دم کصش آروم می کردم تو خیلی تنگ بود شاید 2-3بار کیر رفته بود توش بعد از چند دقیقه تند تند تلمبه میزدم داشت آبم میومد گفتم چکار کنم گفت بکش بیرون بزار برگرده چند دقیقه کصشو خوردم اومدم کیرمو بکنم تو کصش گفت نه از عقب گفتم تنگه خیلی درد داره گفتم طوری نیست منم یکم با ناخنم تو کونش عقب جلو کردم اولین بارش بود بعد یواش یواش کردم تو تلمبه هامو زیاد کردم داشت آبم میومد سریع کشیدم بیرون ریختم تو دهنش..بعد از اون گفت حالا نوبت منه و گفت ۶۹ بشیم . من رو شیکمش بودم و کونم طرف صورت اون بود و کوس خوشگلش جلوی لبای من. گفت کوسمو لیس بزن اول دوست نداشتم ولی زبون داغشو روی سوراخ کونم حس کردم یهو یه حال عجیبی پید اکردم که نمیتونم وصف کنم خیلی بیشتر از حشری شدن بود تو فضا بودم ناخودآگاه تمام کسشو شروع کردم به مکیدن… خیلی تکون میخورد و و ناله میکرد تا اینکه لرزید و بی حال شد فهمیدم اومده ولی نذاشت بلند بشم بعد یهو احساس کردم داره کونم با یه کرم خنک و خوشبو چرب میکنه و یهو نوک انگشتشو تو کونم حس کردم… دوست داشتین بگین بقیه شو براتون تعریف کنم…
امیدوارم خوشتون اومده باشه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید