این داستان تقدیم به شما

خیلی وقت بود شهلا رو تو خیابون میدیدمش. همیشه اتفاقی و تصادفی جلوم سبز می شد. با اینکه سنش از من خیلی بالاتر بود، ولی چهرۀ خیلی سکسی و جذابی داشت. شاید مردای دیگه اونو شبیه یه زن معمولی میدیدن: بدون آرایش و بدون لباسای چسبان؛ ولی من که به زنهای جاافتاده و بالغ علاقه داشتم وقتی نگاهش میکردم زیر اون لباسا رو تصور میکردم. توی اون نگاه سردش یه زن حشری میدیدم که عاشق سکسه و زیر مانتوش دو تا پستون درشت برجسته واسه مالیده شدن بیتابی میکنن. قدش تقریباً 160 بود و بدنش تپل و توپر و منحنی، با یه کون بزرگ گرد ولی شیکم نداشت و پستونای گرد و بزرگ گوشتی که خیلی سفت به نظر می رسیدند. وقتی فکر میکردم حتماً بچه هایی داشته که از اون پستون ها شیر خوردن، یا شوهر یا معشوقی داشته که اون پستونا رو مالیدن و زبونشونو به نوکش مالیدن خودبخود حشری میشدم. چشمم که به کمر و باسنش می افتاد پیش خودم تصور میکردم که یه مرد کیرکلفت این کونو گاییده، یا در حالتی تصورش میکردم که پاهاشو از هم باز کرده و آماده س تا یه مرد با دستاش پاهاشو بلند کنه و روی شونه هاش بذاره و کسشو خوب در اختیار بگیره. دوس داشتم اون مرد من باشم و بتونم یه روز کیرمو توی کس و کونش وارد کنم و بهش بگم من شوهرت هستم، میخوام حامله ت کنم، زیر کیرم داد بزنه و بگو کسم مال توئه!
یه روز که از خیابون نزدیک خونه مون رد میشدم دیدمش. داشت مثل قبل به گربه ها غذا میداد. یه لحظه فکر کردم که این همون موقعیتیه که میتونم بهش نزدیک بشم. نزدیکش شدم و به بهانۀ اینکه غذا دادن به گربه ها باعث کثیف شدن کوچه میشه سر صحبت رو باهاش باز کردم. گفتم منم گربه دارم و گربه هام غذا میخوان و اونم در جواب گفت که خودش هم گربه داره و باید بهشون غذا بده. یه دفعه از دهنم در رفت و گفتم «من میتونم به گربۀ شما غذا بدم، اگه گربه تون گوشت بخواد میتونم بهش گوشت بدم»! انگار متوجه منظورم شد، تو خیابون که با خونه فاصلۀ کمی داشت با هم راه افتادیم و کمکش کردم به گربه ها غذا بده. وقتی سر کوچه رسیدیم بهش گفتم من تو این کوچه زندگی میکنم و اینجا هم چند تا گربه هستند که معمولاً خودم بهشون غذا میدم؛ و با هم وارد کوچه شدیم و رسیدیم در خونه مون و مشغول غذا دادن به گربه ها شدیم. تا داشت به گربه ها غذا میداد پریدم تو خونه و براش آب و چای آوردم. دعوتش کردم که بیاد تو خونه تا گربه هامو ببینه و چای هم بخوره. باور نمیکردم ولی بعد از یه کم تعارف خودش با میل خودش اومد تو خونۀ من که طبقۀ همکف اون ساختمون بود.
 
همونجوری که نشسته بودیم و داشتم گربه هامو بهش نشون میدادم بحث به زندگی مجردی و تنهایی من رسید و خودش هم گفت که اسمش شهلاس و از شوهرش جدا شده و تنها زندگی میکنه. تو همون حالت که گوربۀ من تو دستاش بود، دستش رو لمس کردم و وقتی دیدم چیزی نگفت، دستم رو روی شونه هاش گذاشتم. روسریش رو دم در درآورده بود و مانتوش هم جلوباز بود. چند ثانیه دستام روی شونه هاش بود. با دستام شونه هاش رو فشار دادم و گفتم ماساژت بدم و یکم عضلات کتفش رو ماساژ دادم. گفت آه، آره. و منم فشار دستامو روی شونه هاش بیشتر کردم و یکم پایین تر رفتم و عضلات پشت و بین دو کتفش رو ماساژ دادم و یکم هم به سمت بالا یعنی گردنش اومدم. دستام رو روی صورتش گذاشتم. گفت پررو نشو، ولی من جواب دادم باید پررو بود و همینطور که ماساژ میدادم، یهو دستام رو پایین بردم و پستون هاش رو تو دستام گرفتم. یه لحظه احساس کردم جا خورد. گفت نه، اینجا نه. ولی من ول نکردم و شروع کردم به مالیدن سینه هاش. از جاش بلند شد که واکنشی نشون بده، ولی من از پشت بغلش کردم و مالیدن سینه هاش رو ادامه دادم. سرم رو نزدیک گردنش بردم و شروع کردم به خوردن گردنش. حالا دیگه تو بغل من بود و کیرم از روی لباس به کون گنده ش چسبیده بود. یه دستم رو روی شیکمش گذاشتم که البته صاف و تخت بود و دست دیگه م رو روی پستونش؛ و شروع کردم با نوک ممه هاش بازی کردم.

تو همون حال به طرف اتاق خوابم بردمش. دمر افتاد روی تخت و منم با لباس افتادم روش. گفتم میخوامت، میخوام باهات سکس کنم، عاشقتم، عجب پستونایی داری؛ و اون آه میکشید و میگفت آره. در گوشش گفتم مال من میشی؟ و وقتی شنیدم با آه و ناله گفت آره؛ دیگه معطل نکردم. دستامو زیر لباسش بردم و ممه هاشو تو مشتم گرفتم و مالیدم و همون وقت کیرمو از روی شلوار به کون تپلش میمالیدم. زود مانتوی جلوباز و بلوز زردی که زیرش پوشیدن بود رو درآوردم و پیرهن خودم رو هم درآوردم. حالا سینه هاش داشت به بدنم مالیده میشد. بهش گفتم پستوناتو بمال بهم؛ و در همون حال سعی کردم دگمه های شلوارش رو هم باز کنم و بعدش هم شلوار خودم رو درآوردم.

 
پاهاشو باز کرد و به تخت تکیه داد. مثل یه گربۀ کوچولو لای پاهاش رفتم و شروع کردم به لیس زدن کسش. لیس میزدم و سرم رو بالا می آوردم و به شوخی میو میو میکردم. بهم لبخند زد و گفت بخور عزیزم، کسمو بخور، خوب بخور. و من حشری تر میشدم و از اینکه با دستاش سرمو به کسش فشار میده لذت میبردم. بعد تو همون حالت بلند شدم و بهش گفتم الان نوبت منه که به پیشی تو غذا بدم. کیرمو که کاملاً راست شده بود روی کسش تنظیم کردم، تف انداختم و کیرم رو به کسش وارد کردم. آه بلندی کشید و گفت بکن! در حالی که تو کسش تلمبه میزدم میگفتم گربه ت غذا میخواد، دارم به گربه ت غذا میدم. بعد از چند دقیقه برش گردوندم و به حالت داگی کیرم رو از پشت تو کسش فرو کردم. از پشت پستوناش رو گرفته بودم و فشار میدادم. در گوشش گفتم کیرم کجاته؟ گفت: تو کسمه. و من حشری تر میشدم و بیشتر تلمبه میزدم. ذهنم رو روی تصویری که از بدنش تو ذهنم داشتم متمرکز میکردم. بهش گفتم مال من میشی؟ گفت آره، آره عزیزم. میگفتم کست مال کیه؟ میگفت مال تو. میگفتم کونت مال کیه؟ میگفت مال توئه. میگفتم این دو تا پستون مال کیه؟ میگفت مال خودته. و من محکمتر تلمبه میزدم و میگفتم کستو جر میدم.
آبم اومد و ریخت تو کسش. اما هنوز انرژی داشتم و میخواستم سکس کنم. زود کیرمو تمیز کردم و بهش گفتم نمیذارم بری عشقم، تا وقتی از پشت هم به گربه هات غذا ندم! گفت چرا زودتر نگفتی و الان دیگه نمیشه. خوابوندمش و کیرمو گذاشتم روی لبهاش. تازه به نظرم رسید که لباش رو پروتز کرده و قلوه ای تر و برجسته تر از حالت معمولیه. کیرم رو به لباش میمالیدم و میگفتم کیرمو بخور جندۀ من. کیرمو لیس میزد و زبونشو میزد به کیرم. بعد که کیرم راست شد برش گردوندم و گفتم شهلا جونم واسم قمبل کن. خیلی خوب و حرفه ای واسم قمبل کرد و کونشو داد بالا. دستامو گذاشتم روی کمرش و بهش گفتم تا اونجایی که میتونی کمرتو بده پایین و کونتو بده بالا. حالا منظرۀ خیلی زیبایی از بدنش جلوی چشمام قرار داشت: یه کمر باریک و یه کون گنده و تپل با یه قوس کمر خیلی زیبا و منحنی. شروع کردم به لیسیدن کونش و به حالت «پرستش کون» سرم رو توی کونش فرو کردم و سوراخای لای پاهاش رو لیس زدم. بهش میگفتم من بندۀ این کونم، عجب کونی داری، من این کون رو میپرستم. این سوراخ رو میپرستم. همه چیز من این دو تا سوراخ و این کون گرد و تپله. و اون تو این شرایط آه و ناله میکرد و میگفت لیس بزن پیشی، بخورش، آه! تو همون حالت به سوراخ کونش تف زدم و بعدش بلند شدم و با انگشتام یکی یکی سوراخ کونش رو باز کردم. انگشت اولم که تو کونش رفت چیزی نگفت، انگشت دومم رو که تو کونش کردم صدای آهش بلند شد و وقتی انگشت سوممو به کونش وارد کردم گفت درد داره. تو همون حال با سوراخ کونش بازی کردم تا یه کم باز شد و بعد از نزدیک به پنج دقه بازی کردن با کونش، تف زدم به کیرم و گذاشتم روی سوراخ کونش و کلاهک کیرمو به کون گنده و تپل و برجسته ش وارد کردم. آهش به آسمون رفت و میگفت بکن، بکن، کونمو بکن! و من آهسته میگفتم شهلا بگو جرم بده! بگو گشادم کن! زیر کیرم صداش بلند شد که جرم بده، جرم بده، این کونو جر بده، من کونی توام! من جنده تو ام! من کون میدم بهت! من میگفتم کیر کلفتمو دوس داری؟ و اون میگفت گشادم کن! همینجوری چند دقیقه مشغول کردن کونش بودم و یا به شکل داگی استایل میکردمش و یا روی زمین میخوابوندمش و کیرمو محکم توی کونش عقب و جلو میکردم. در همون حالت در حالی که روی زمین افتاده بودیم و من میگفتم جنده من، کونی من و اون میگفت من جنده توام ، کونی تو ام، آبم اومد و سریع کیرمو بیرون کشیدم و روی کمرش خالی کردم.

بعد از اون بلند شدیم و بدنمونو شستیم. ازش شماره تلفن گرفتم و تو واتس اپ با هم رابطه داشتیم. شهلا چند بار دیگه به خونه من اومد و به گربه هاش غذا دادم. اونم خیلی خوب واسم ساک زد و بهم کس و کون داد. هنوز هم وقتی حشر ی میشم بهش زنگ میزنم و سکس چت میکنیم. من عاشق زنهای مسن تر از خودم هستم و به نظرم سکس با بعضی از اونها هزار برابر بیشتر از دخترهای جوون و لاغرمردنی و بی تجربه لذت بخشه.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *