این داستان تقدیم به شما
سلام ابراهیم 36 ساله از شهرک راه آهن تهران سالها پیش که تازه با داستانهای سکسی اشنا شده بودم داستانی را خوندم که مردی زنشو با زن مردی ضربدری عوض میکنه جرقه ای در من ایجاد شد زنمو راضی به ضربدری کنم راضی نشد
عکسهای سوپر نگاه می کردم دیدم تختی درست کپی تخت ما با پتویی لنگه پتوی های ما روش کشیده زن زیبایی که البته زنم از اون سرتر بود لخت خوابیده تقاضای ضربدری از زوجهای جوان می کرد که یکسال از ازدوازمون می گذشت زیرش پیامهای متفاوتی هم بود
عکسها که سریالی بود را سیو کردم ضمنا اعلام آمادگی کردم خبری نشد کسی تماس یا ایمل نزد
در یک سایتی ضربدری جستجو کردم چند زوج جوان بودند زیرش کامنت گذاشته بودند یکی نوشته بود من اماده ضربدری هستم از زنش تعریف کرده بود ایملشم گذاشته بود رفتم تو نخش جواب داد کلی با هم امیل کردیم تا اینکه عکس زنشو فرستاد منم همون عکس زنی که رو تخت شکل ما داشت را فرستادم
خندید گفت این مال اینترنته گفتم مال زنمه لو رفته باور نکرد گفت برو یه عکس از زنت رو همون تخت بگیر بعرست گفتم نیست بمونه فردا
گفت عروسک تو خونه دارید ؟ گفتم اره خرس میمون و…
گفت یه عکس از یکی از خرسها را برام بفرست زود گرفتمو فرستادم
گفت ببر بذار رو تختتون عکس بفرست
رفتم عکس از خرس و اون پتو و تختمون گرفتم نوشت اوکی درسته
با زنت میتونی قرار بذاری تا منم زنمو بیارم شروع کنیم گفتم اره
هر چه کردم زنم قبول نکرد تا یارو ادرس کارگاهمو داده بودم اومد دیدم من خیلی به اون سرم ولی کیری داره اندازه اسب پرسید میتونم امشب با تو بیام خونت زنتو راضی کنم تعارفی زدم که اونم تو هوا گرفت رفتیم خونه به سمیرا همسرم گفتم همکار جدیدمه داریم میای خونه خودتو مرتب کن خانمش خیلی آراسته است کم نیاری نگن داهاتیم
بدنم می لرزید پشیمون شده بودم در برابر عمل انجام شده بودم
گفتم چکار میتونی بکنی
گفت مهندس تو زنتو بمن نشون بده کار نداشته باش
رسیدیم خونه رفتیم تو زنم خیلی سکسی خودشو تیپ زده بود پرسید پس خانمتون کجاس اقای مهندس؟!
وحید گفت والا شانس همراهش نبود تو راه زنگیدن که مامانش اومده پشت درمونده نتونست بپیچونه برگشت امید خدا شما قابل بدونید تشذیف بیارین تا اشنا بشین
زنم دیدم عصبانیه اشاره کرد چرا زنش نیومد من اینجوری بدون شال و با این وضع اومدم حالا فکر میکنه من خرابم گفتم به دل نگیر زنش با دامن بالای زانو بدون جوراب داشت می اومد
خلاصه کلی غرغر و بد و بیراه که خودت بیا چای و شربت بیار من نمیارم التماس کردم فقط یک سینی چای و شربتی بیار و دکش میکنم حتی شامم نمونه قبول کرد
شربتی اورد خم که شد جلو وحید شربتو ورداره وحید کیرش مثل جک هیدرولیک عینهو ماری بغل رونش به کلفتی بطری نوشابه باد کرد معطل کرد تا زنم خوب ببینه شربتو ورداشت تا اورد برام دیدم رنگ به چهره نداره ترسیدم گفتم الانه که سینی را بکوبه سر وحید یا من با دلهره رفت
وحید گفت زنت یک ستاره است ولی برق کیرم بدجوری گرفتش
گفتم راضی نمیشه اگه بی ادبی کرد ببخش سرتم بنداز پایین و برو شرمنده ام
گفت به اونجا نمی رسه تا جرررش ندم نمی رم حالا تو دلم بدم می اومد ولی رودر وایسی گیر کرده بود
الکی تعریف از پروژه کردیم تا دیدم سمیرا سه تا چای خوشرنگ ریخته با چهره خندان و رنگ رژ لبشم با سوتینش که میدونستم تنشه یکی کرده تا رسید دیدم یکی از دکمه هاشم باز کرده خوب جلو وحید خم شد وحیدم تا چایی را ورداره پرسید خانم مهندس خجالتمون نده شرمنده من عادت دارم قبل اینکه چایی به این خوشرنگی را بخورم بپرسم که چطوری با اینهمه سلیقه درستش کردی سمیرا هی جابه جا شده کونشو سمت من کرده بیشتر خم شده توضیح داد منم کیر وحیدو می دیدم که مثل کیر خر تکان تکان میخورد چای را ورداشت اومد سمت من کونشو طوری قمبل کرد سمت وحید انگار میخا گلهای فرش زیر پاشو بشماره !! دیدم سوتینش هم از اون دکولته هاش زده که نوک سینشم لخته
وحیدم نامرد کیرشو مشت کرد حواله داد به سمت کونش به من اشاره که دیدی ؟
روبروی وحید نشست پاهاشو باز کرد نقش کوصش زیر ساپورتش معلوم بود
پاشد استکانها را جمع کرد باز سینه ای نشون داد و کونی قمبل کرد و رفت پشت سرش وحید پاشد سمت دستشویی زود در اومد از سمیرا پرسید سمیرا خانم میشه از دکور خوابتون الگو بگیرم داریم ما تجهیز می کنیم میخواستم از سلیقه ات الگو برداری کنم
سمیرا با عجله رفت درو باز کرد گفت بفرما تعارف کردن تا خانمم جلو وحیدم دنبالش حرفاشونو می شنیدم از تخت و رنگ دکور بود که یه لحظه حس کردم انگار زنمو خفت کرده پا شدم دیدم کجای کاری کیر اسب گونه ی وحید تو دستای سمیراست داره میبوسه و زبون میزنه بقدری کلفته عمرن بره تو دهنش ساپورتش تا زیر زانوها پایینه دست وحید رو کصش می ماله
وحید روبه من بود سمیرا پشتش بمن عقب کشیدم گفت اماده ای بدونی کیر یعنی چه تا جرررربخوری؟
گفت آره به پشت خوابوند رو تخت ساپورتشو کامل در اورد شلوار و پیراهن خودشم پشت سر در اورد واقعا کیرش اندازه 30 سانتی می شد با دو دستش گرفت مالید رو کص زنم بالا که گفتم 5 ماه پیش بچه 6 ماهه اش را سقط کرده کمی گشاد شده بود ولی کیر وحید مگه میرفت کصش حالا من اشکارا میدیدم زنم جلو چشمام داره کصش پاره میشه ده #دقیقه ای طول کشید زنمو در #ناباوری #گایید متوجه منم شدند ولی #انگار من وجود ندارم !!
بعد اون شب دیگه سمیرا بود دنبال کیر وحید بی تابی می کرد و الان سالهاست زنم زیر کیر وحید جررر میخوره زنش یکبارم بمن نداده البته به #زیبایی زنم نیست چاق و گنده است معلومه کیر 13 سانتی من به هیچ جاشم نمی رسه …
اسم زنش #ملیحه است دختر دایی اش است به گفته ی #وحید نمیدونه #شوهرش زنمو دم به ساعت میکنه
اینم خاطره من بود
بزرگترین کاملترین و پر امکاناتترین انجمن سکسی فارسی انجمن چتناک از امروز در اختیار شماست ثبت نام کنید و از چت سکسی و سایر امکانات بینظیر سایت چتناک لذت ببرید.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید