این داستان تقدیم به شما
سلام خوبین الان که دارم این داستانو مینویسم جدود پنج سال از اصل ماجرا گذشته…
یه پسر بچه دوازده سیزده ساله بودم که یک روز از غذا با دختر خاله بیست پنج سالم توی خونه مامان بزرگم تنها شدم سرم گرم گوشی بازی بود که یهو دیدیم دختر خالم دستشو کرده تو شلوارش و داره کسشو میماله
من که سر در نمی اوردم ازش پرسیدم داری چیکار میکنی گفت کسم گشنشه میخوام یه چیزی بده بخوره گفت تو شوشولتو میدی بخوره منم ترسیدم اومدم فرار کنم گفت صبر کن اگه به کسی بگی سر جفتمونو میبرند پس هر کاری گفتم بکن منم ترسیدم و با گریه گفتم باشه
فک میکردم میخواد شوشولمو بخوره امدم جلوش وایسادم گفت شلوارتو بکش پایین دست و پام میلرزید شلوارمو باز کردم و کشیدم پایین تا امدم حرف بزنم دیدمشورتمو کشید پایین یه دول 8 سانتی همچین سیخ شده بود خودمم باور نمیکردم
یکم دستش گرفت گفت مثل اب نبات میمونه و یهو گذاشت دهنش اول شروع کردم جیغ زدن فکردم میخاد بخرتش بعد یهو دستشو گذاشت در دهنمو شروع کردن برام ساک زدن یه 5 دقیقه ای برام خورد که یهو صدای در اومد و سریع شرتمو پام کرد و صحنه رو بهم زد.. خیلی دلم میخاد یه اتفاق اینجوری دیگه بیفته!
علیرضا عاشق ماشین لباس شویی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید