این داستان تقدیم به شما
سلام من اشکانم ۲۴ سالمه و این داستان از ۱۲ سالگیم شروع میشه…
ما خونمون یه ویلایی عه تو تهران که فقط خودمون توش زندگی میکنیم خانواده من یعنی من و بابام و مامانم خیلی باهم راحت بودیم خیلی یعنی منو بابام با شورت تو خونه بودیم و مامانم با شورت و سوتین چون گرمایی هستیم بیرون ولی لباسامون باز نبود و مامانم چادر میپوشید اینم بگم که مامانم همیشه ست میپوشید از مامانم بگم سینه هاش ۸۵ خوش فرم و تراشیده کص پفکی و صورتی بی مو چون به خودش میرسید و کون گنده و تپل نه خیلی چاقه نه خیلی لاغر خودمم قدم معمولی قیافه هم معمولی سبزه ام کیرمم اونموقع متوسط بود و خیلی بزرگ نبود ولی یکم کلفت بود الان اندازش تو حالت سیخ ۱۷ سانته داستان از جایی شروع شد که من تو دوران بلوغ بودم و سرو گوشم میجنبید و کم کم داشتم درباره سکس و رابطه جنسی و زناشوئی یه چیزایی یاد میگرفتم و تو سی دی های بابام سرک میکشیدم یه روز یه سی دی پیدا کردم روش نوشته بود سوپر سی دی رو گذاشتم تو دستگاه و دیدم ولی جق نزدم چون بلد نبودم
تابستون شده بود و بیکار بودم و کنجکاویم گل کرده بود و چون با بابام راحت بودم بهش گفتم یه سی دی داشتی روش نوشته بود سوپر دیدمش توش یه کارایی کردن و من یه حالتی شدم که گفت سکس کردن تحریک شدی ازش پرسیدم چجوری بچه دار میشن و سکس میکنن که گفت پنجشنبه بهت میگم اول نفهمیدم منظورشو بعدا فهمیدم خلاصه پنجشنبه شد و روز موعود شد بابام گفت بیا میخوام نشونت بدم دیدم بابام با مامانم لب گرفتن و شروع کردن لباس های هم دیگه رو دراوردن اول بابام مال مامانم رو در اورد (ست شورت و سوتینش ) و مامانم کامل لخت شد و بابام هم شورتشو دراورد و اول یکم لا پستونی کرد و بعد کیرشو کرد تو کص مامانم و جلو عقب میکرد تا اینکه آبش اومد و ریخت تو کص مامانم و گفت اینجوری بچه دار میشن و سکس میکنن بعدا فهمیدم مامانم لوله های رحمشو بسته تا بچه دار نشه بعد از اینکه کارشون تموم شد منم گفتم منم میخوام که بابام گفت نه زشته مامانم گفت بچس دلش میخواد بذار بیاد اونم یه حالی بکنه بالاخره وظیفه پدر مادری ما هم هست که بهش آموزش سکس بدیم اگه نکنه عقدهای میشه ها … ولی بابام نذاشت و منم ناراحت شدم و رفتم تو اتاقم بابام کارش جوری بود که یه ماه خونه بود و یه ماه نبود چون مهندس بود و پروژه میگرفت و باید میرفت مسافرت من از بچگی با مامانم میرفتم حموم تو حموم مامانم لخت میشد منم لخت میکرد.
یه روز که تو حموم بودیم اینم بگم که فقط تو حموم لخت کامل میشد که بعد این ماجرا کلا لخت بودیم تو خونه تا وقتی بابام بیاد خلاصه یه روز تو حموم که مامانم داشت بدنمو میشست رفت که کیرمو بشوره که بی هوا کیرم سیخ شد چند بار که مامانم دست کشید روش یهو ابم اومد و ریخت رو سینه های مامانم چون تا اونموقع جق نزده بودم ابم زیاد بود در کمال تعجب ابمو مامانم خورد و لبخند زد و یکمش رو هم مالید رو کصش و باقیش رو مالید رو پستونش خندید و لبشو گاز گرفت بعد گفت باید پسرم رو مرد کنم گفتم چجوری گفت صبر کن بریم بیرون منم گفتم زشت نیست ؟ گفت نخیرم تو پسرمی منم گفتم اخه بابا میگفت زشته مامانم هم گفت اگه تو چیزی نگی نمیفهمه راضی شدم اومدیم بیرون مامانم لباس (شورت و سوتین) نپوشید و منم نپوشیدم خودمونو خشک کردیم رفتیم رو تخت گفت بیا بغلم رفتم بغلش گفت میخوام مردت کنم منم گفتم اول میخوام یکم روت بخوابم یکم دراز کشیدم خیلی حس خوبی بود بدن مامانم نرم و لطیف بود سرم رو گذاشتم رو پستون مامان و خوابیدم بعد نیم ساعت بلند شدم از روش و رفت سر کیرم و یکم ساک زد منم کصشو لیس میزدم (بهم یاد داد چجوری باید اینکار و بکنم) خلاصه به حالت ۶۹ شدیم دو سه بار که کیرمو ساک زد ابم اومد و همشو خورد گفتم مرد شدم گفت نه هنوز مونده یکم که گذشت دیدم دوباره شروع کرد به خوردن یکم که گذشت گفتم داره میاد گفت نمیشه هنوز کارت دارم برو دستشوئی با اب سرد بشور کیرتو و یه اسپری هست تو کمد بزن به کیرت که بعداً فهمیدم تاخیری بوده رفتم دستشویی شستم کیرمو اسپری و زدم اومدم بیرون رفتم سمت اتاق دیدم طاق باز خوابیده داره کصشو میماله گفت بیا که دارم میمیرم نگو خانوم خودش دلش میخواسته اخه بابام نبود و یه ماه دیگه میومد
مامانم هم زن هات و حشری بود و طاقت تنهایی و دوری از بابام رو نداشت (اینا رو بعدا خودش گفت) منم رفتم نشستم جلوش و گفت اول یکم کصم رو بخور یکم خوردم و زبون زدم خوشمزه بود ادامه دادم داشت حال میکرد که گفت دیگه طاقت ندارم بکن توش پاشدم و یکم هم پستوناش رو خوردم دوباره رفتم سراغ کصش داشت دیوونه میشد که یه اهی کشید و ارضا شد و آبش پاشید تو صورتم منم تو همون حالت لب گرفتم ازش و گردنشو پستونش رو میخوردم که گفت تورو خدا بکن توش منم گفتم چشششم پاشدم و کیرمو تنظیم کردم جلو کصش و کردم توش وای چقدر تنگ بود مثل یه دختر ۱۸ ساله سفید و بی مو و پفکی خلاصه کردم تو داغ داغ بود چه حالی میداد تو ابرا بودم مامانم منو کشید رو خودش و گفت پستونمو بخور منم شروع کردم به خوردن یکم که گذشت سرمو بلند کرد و بوسم میکرد و مدام قربون صدقم میرفت یکم که تلمبه زدم دیدم پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و منو با خودش فشار داد و لرزید و کیرم یهو داغ شد و فهمیدم دوباره ارضا شده منم چون اسپری زده بودم ابم دیر اومد و برا سوم مامانم رو ارضا کردم و خودمم دیدم داره ابم میاد گفتم کجا بریزمش گفت بریز توش منم از خدا خواسته ریختم توش هردو باهم ارضا شدیم افتادم رو مامان و مامانم گفت پسرم دیگه مرد من شده گفت قول بده و همیشه پیشم بمونی و جایی نری منم گفتم چشم و یه لب ازم گرفت و باهم همونجوری رو هم خوابیدیم کیرم هم هنوز تو کص مامانم بود وقتی پاشدم دیدم نیستش مامانم رفته بود حموم رفتم در زدم درو باز کرد رفتم تو و خودمونو شستیم و اونجام یکم براش خوردم و سرپا از جلو کردم تو و پستونای مامانو خوردم و یه حال دیگه هم تو حموم کردم با مامان وقتی اومدیم بیرون شب شده بود و وقت شام همونجوری بدون لباس رفتیم بیرون از حموم و شام خوردیم و دوباره لخت تا صب خوابیدیم تو بغل هم از اونروز تا وقتی بابام بیاد لخت تو خونه میگشتیم و هروقت دلم میخواست با مامانم سکس میکردیم و عشق و حال ولی جق نمیزنم چون مامانم میگه ضرر داره و هروقت خواستی بگو من هستم
مامانم عاشق منه و تا الان نزاشته عروسی کنم و میگه تا اخر عمرت باید مال من باشی و پیش خودم بمونی الان که داستانی نوشتم ۲۲ سالم شده ولی مامانم نمیذاره ازدواج کنم منم از خدا خواسته پیشش میمونم.
اشکان
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید