این داستان تقدیم به شما
احمدم 35 ساله . امریکا زندگی میکنم . سه سال پیش رفتم ایران که مادرم رو که الزایمر داره ونیاز به مراقبت داره ببینم و براش پرستار 24 ساعته بگیرم . اینکار نیاز به وقت داشت و از طرفی هم سالی یکی دوبار باید میرفتم دیدنش . این شد که تصمیم گرفتم یه اپارتمان کوچیک نزدیک مادرم بخرم و تو یه برج 10 طبقه دو واحدی جمعا 20 واحد طبقه همکف خریدم . تو واحد روبروییم یک زوج حدودا 40 ساله زندگی میکردند و زنه جوونتر از سنش میزد و مرده شکسته تر و معلم بود . پاسیو بین اشپزخونه دوواحد و مشرف به هم بود و چند بار زنه رو که اسمش فاطی خانم بود با رکابی دیده بودم . سفید با سینه های بزرگ و کمر باریک گود ولی خداییش کون حقی داشت و نگاه کردنش قسل داشت . کاشف به عمل اومد که شوهره هم سرد مزاجه و زنه چشماش نشون میداد حشر کشه .از نگاه شروع شدو می خواست نخ بده ولی ابروداری میکرد . ایام عید بود اکثر ساکنین مجموعه مسافرت بودن که فاطی خانم در خونمو زد و در را که باز کردم گفت اب سرده و موتور خونه خاموش شده مهندس میشه کمکم کنید . اخه مدیر و بقیه مسافرتند و کلیدارو دادن به ما . منم با هاش رفتم تو موتور خونه و با مشعل وررفتن که گفت اینجا چقدر دوده و کثیفه لباساتون روغنی نشه . منم گفتم شما هم چادرت کثیف نشه . بارودربایستی چادرشو برداشت و برگشت که اویزون کنه یه جای تمیز . وای چه کونی تو شلوار استرج جا داده بود و کیرم زد زیر چونه ام . طاقت نیاوردم و از پشت چسبوندم بهش و شروع کردم سینه هاشو مالوندن و درحینی که میگفت خدامرگم بده و بده اقای مهندس نفسها شم به شماره افتاده بود و تازه فهمیدم حشر کشتتش و از خداشه. ولی از ترس اینکه کسی نبینه دررفت رفت بالا و چادرش هم یادش رفت . منم مشعلو روشن کردم و چادرشم بردم بالا و در زدم و بهش دادم . شب شوهرش اومد در خونم و ازم تشکر کرد که کمک فاطی خانم کردم و گفت شما هم مثل ما مسافرت نرفتید و گفتم من کس زیادی را اینجا ندارم و دعوتم کرد که فردا شام خونشون دور هم باشیم سه تایی چون بچه که نداشتند و فامیلاشونم شهرستان بودند . اراکی بودند .
فردا شب دیدم اگر دست خالی برم بده و یه بطری شراب سفید که دوستم از استارا برام اورده بود را با خودم بردم .
وقتی وارد خونشون شدم دیدم فاطی خانم یه کت و دامن پوشیده که دامنش هم کوتاه بود و هم تنگ و کونشو دو برابر سکسی کرده بود و یه چاک کم هم از جلو داشت و رونای سفیدش بهتر دیده میشد. قبل از شام شراب رو باز کردم و اول از خوردن امتناع کردند بعد شوهرش موافقت کرد یه گیلاس بزنه . گفتم فاطی خانم هم بخوره یا همه یا هیچ کس که اونم با اکراه قبول کرد و خورد ولی بعد از نیم ساعت انگار که خوششون اومده باشه دومیش راهم با من خوردند و اقای خدایی شوهر فاطی خانم که دفعه اولش بود و گرم شده بود ته شیشه رو بالا اورد .
مجلس گرم شده بودو فاطی روبروی من رو مبل نشسته بود و رونهای سفیدش معلوم بودو شوهرش هم که نیمه مست . چشمامو متمرکز کرده بودم رو دامنش و با دست اشاره کردم که باز کن لاشو بهتر ببینم و خوشو به اونور زد اول ولی بعد به هوای برداشتن لیوان اب لاشو باز کردو کس سفید تپلشو تو شرت تنگ سیاهش دیدم و رفت تو اشپزخونه برای سرو شام و من بلا فاصله بلند شدم و گفتم بیام کمکتون و تو اشپزخونه که اوپن بلندی داشت همونطور که داشت برنج را می کشید منم دستمو بردم زیر دامنشو کونشو مالیدن . حالا نمال کی بمال .
خلاصه شام رو خوردیم و البوم خونوادگیشونم دیدیم و فاطی خانم گفت شما البوم نداری گفتم چرا می خوای بیای ببینی ؟ گفت نه دیر وقته و مزاحم نمیشم گفتم چه مزاحمتی بیاید ببینید . اقای خدایی که تو چرت بود گفت من بعدا میبینم اما فاطی تو برو ببین . خلاصه من و فاطی جون اومدیم اپارتمان من و البومو اوردم دادم بهش خودمم نشستم پهلوش رو مبل که بهش توضیح بدم طوری که رونامون به هم چسبید . یکی دو ورقی که نگاه کردیم دستمو کذاشتم پشت سرش رو مبل و بهش چسبیدهتر شدم و رنگش سرخ شد ولی حشری هم شده بود که با دست چپم گوشه البوم روگرفتم دستم رو رونش بود نزدیک چاک دامنش که هیو دستمو بردم تو چاک دامن و مالوندن روناشو بعد هم کوسش . که نه گفتناش با اره فرق زیادی نداشت که بادست دیگم شونشو هول دادم تو بغلمو لب تو لب شدیم که فاطی وادادو حالا لب نده کی بده که دستمو بردم و دکمه کتشو باز کردم لب تولب کماکان و دست بردم زیر بلوزش و ممه های گندشو مالیدن که حشرش زد بالا و داشت زبونمو تا حد کندن میمکید .با یه حرکت حمله ای بلوزشو از تنش کندم و شروع کردم ممه هاشو سفت خوردن و مالیدن که انگشتاشو انداخته بود لای موهامو سفت سرمو فشار میداد به سینه هاش که سفت تر بخورمش و با لباش موهامم ساک لیس میزد که دومرتبه لباشو چسبیدم و خوردم سفت اونم سفت تر از من . دیگه طاقت نیاوردم و زیپمو کشیدم پایین و کله شو فشار دادم پایین رو کیرم و چنان با ولع کیرو تادسته خورد که اه از نهادم بلند شد و انقدر سفت کیرمو ساک میزد که هیچ دختر امریکایی تو امریکا اینقدر سفت واسم ساک نزده بود منم که از اول تو کف کونش بودم دامنشو زدم بالا و کون سفیدشو مالوندن و شرتشو کا نازک بود از عقب کشیدم و پاره کردم و انگشتمو کردم تو کسش خیس خیس بود و بلا فاصله انگشتمو تا ته کردم تو کونش و گفتم امشب می خوام این کونو پاره کنم . دوست داری پارت کنم حتی یه لحظه هم کیرو ول نکرد و در حالت ساک زدن با اشاره سر گفت اره . گفتم پس اومدی بهم کون بدی ؟ بااشاره گفت اره . من کلا جزو کیر کلفتها بودم و تقریبا تو رفیقای دوره دبیرستانم کیرم از همه بزرگتر بود و کلفت تر . همونطور که داشت ساک میزد گفتم چقدشو می خوای ؟ تا هرجا که بخوری میکنم تو کونت .
دیدم تادسته کیرمو خورد . کفتم تا ته می خوای ؟ اشاره کرد اره که معطل نکردم و دمر انداختمش رو فرش و کیرم و گذاشتم در سوراخ کونشو فشار دادم و فکر نمی کردم اینقدر تنگ باشه کون به اون گندگی ! جیغ زد گفتم درد داری گفت دارم میمیرم . گفتم بهت گفتم که پارت می کنم . گفت پارم کن دارم میمیرم واسه کیر کلفتت . می خوام . همشو می خوام احمد جون . جرم بده .منم نامردی نکردم و تا دسته گذاشتم تو کونش . فرشو کاز میگرفت و ناخن می کشید ولش نمی کردم و محکم تلمبه میزدم و جفت پستوناشم فشار میدادم که سرشو برگردوند و همونطور که کیرم تا دسته تو کونش بود لب میداد و چنان سفت زبونمو میک میزد که ابم با فشار پاشیده شد تو مغز کونش . گفت اخ چه داغه . تموم عمرم منتظر این لحظه بودم و گفت امشب راحت می خوابم چون اب تو تو کونمه . سه ماه که ایران بودم تقریبا هرروز که شوهرش میرفت سر کار می کردمش .
الان سه ساله که ندیدمش و فقط تو فیس بوک چت می کردیم که امشب گفت تو لاتاری اسمشون در اومده و می خوان بیان امریکا و اقای خدایی گفته ما که اونجا کسی رو نداریم .
فکر میکنم دوباره با کیرم باید اون کوس ناز رو حال بیارم
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید