این داستان تقدیم به شما

سلام اسمم سمانه ۲۶ سالمه و این داستان مال زمان ۲۲ سالگیم هست یه دختر سفید پوست و لاغر بودم اما حشری و داغ وزنم ۴۵ کیلو بود عین دختر بچه های ۱۳ ساله سینه های قد یه گردو و باسن کوچولو ۲ سال بود با امیر ازدواج کرده بودم اما هیچ وقت طعمع ارگاسم رو نچشیده بودم و شاید نمیدونستم چی هست چون خیلی شوهرم دول موشی و زود ارضا میشد یه روز تو اینترنت یه مطلبی خوندم که نوشته بود زنانی که در هفته ۳ بار یا بیشتر ارضا میشن باسن بزرگتر و سینه های بزرگتری پیدا میکنن و کم کم اندامشون زنونه تر میشه به شوهرم گفتم اینو اما خندید بهم و به شوخی گفت میخوای زنگ بزنم عمو جانی بیاد قول میدم سر یه هفته بشی جنیفر لوپز تو دلم گفتن این چقدر بیغیرته اما گذشت اون روز تا وقتی با آرزو دختر عموش که آوازه سکسهاش با افراد غیر از شوهر تو فامیل پیچیده بود آشنا شدم کم کم درد دل کردیم اونم گفت بهم اگه بخوای کونت و سینه‌هات سکسی و بزرگتر بشه باید با مردی باشی که رضایت جنسیت رو به دست بیاره و منظم ارگاسم بشی…
 
گفتم اما شوهرم ماهی یه بار هم به زور می‌خوابه باهام و اونقدری قدرت نداره که بتونه ارضا کنه گفت سکس مثل غذا خوردنه باید سکس کنی حالا با اون نشد با کس دیگه وقتی نمیتونه غلط کرده زن گرفته بهش بگو یا طلاقت بده یا آزاد باشی و بتونی به خودت و زندگیت برسی دو روز نشد که آرزو منو با خودش برد پیش یه پسره که اسمش شهرام بود  دوتایی منو کردن و حسابی ارگاسم شدم تا اینکه خود امیر یه شب بهم گفت راستشو بخوای من کونیم و ما به درد همدیگه نمیخوریم منم نازش کردم و گفتم میدونم و آروم آنگشتمو بردم طرف سوراخ کونش و آروم مالیدم که کیر دول موشیش سفت شد همونجور که سوراخشو ماساژ میدادم بهش راجب به شهرام گفتم که منو  کرده بود امیرم یهو آبش اومد و گفت میشه بگی فردا بیاد خونه؟ گفتم چرا ؟ گفت می‌خوام جلوی من بکنتت و منم با لیسیدن تخماش ازش تشکر کنم منم گفتم الان بهش پیام میدم فردا شب اینجا باشه…

 
 
سمانه

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *