داستان سکسی تقدیم به شما
…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه
در خط آخر از قسمت اول داستان ، این شعر کوردی از تزانه ی ” شیرین و شیرین ” نوشتم ،
((شیرین وشیرین،شیرین گیشت کسم ،
عشق تو شیرین ، تیشه دا وه دسم. ))
اما مفهوم و معنی اش میشه:
شیرین همه کس من است.
عشق تو شیرین جان ، تیشه به دستم داد.
این دو خط از ترانه محلی و کوردی کرمانشاه و از زبان فرهاد کوه کن ، گفته شده است .
فرهاد می سراید :
شیرین جانم ” عشق تو ،تیشه به دستم داد تا با همون تیشه و به عشق تو ، کوه بیستون را بتراشم و بشکافم .
اما داستان شیرین و فرهاد در ادبیات فولکلور کوردی چنین است که :
فرهاد و شیرین طبق خوابی رویایی یکدیگر را پیدا می کنند و عاشق همدیگر می‌شوند،
شیرین شاهزاده ی ارمنی از کشور ارمنستان ، در مسیر حرکت به سمت ایران و برای یافتن عشق رویایی اش فرهاد ، در دربار خسرو پرویز پادشاه ایران گرفتار می‌شود .
خسرو عاشق شیربن می‌شود، ولی شیرین دل در گرو فرهاد ، مهندس سنگتراش در دربار خسرو دارد .
وقتی عشق آنها جدی و علنی می‌شود، خسرو پادشاه ایران ، نمیخواهد شیرین همسر فرهاد شود ، لذا بهانه هایی از فرهاد می‌گیرد و در مسیر فرهاد و شیرین سنگ اندازی می‌کند،
زمانی که نمی‌تواند با وعده و وعید و طلا و جواهرات شیرین را از فرهاد دلسرد کند ، ابتدا فرهاد را تحت فشار زر و زور و تطمیع قرار میدهد تا از شیربن دست بکشد . باز موفق نمی شود.
او در آخر از فرهاد می‌خواهد که اگر آب چشمه را با کندن کانالی در دل کوه ، از شمال کوه بیستون، به جنوب کوه بیستون بیاورد ، اجازه ازدواج با شیرین به او می‌دهد. امری تقریبا نشدنی و محال ،.
در این داستان فرهاد با سختی و مرارت موفق میشود که به عشق شیرین ، کوه بیستون را با کلنگی که حدود “۹۰۰ من ” نزدیک ” سه تن ” وزن دارد ، حفر کند و تخته سنگ های بزرگ را جابجا کند و آب را در مسیر کوه جاری کند،،.
مردم اطراف بیستون ، هرشب تا صبح صدای کلنگ زنی و سنگ شکستن فرهاد را می‌شوند. شیرین هم در حرمسرای خسرو، دلخوش به صدای تیشه ی فرهاد از بیستون است .
یک شب که صدای تیشه ی فرهاد به شیرین نمی‌رسد، نگران می‌شود . و از طریق یکی از نگهبانان ، که شیرین دستبند طلای خود را به او رشوه می‌دهد، و با لباس پسرانه از حرمسرا خارج و سوار بر اسب خودش بنام ” شبدیز ” به سمت بیستون می‌رود.
شاعر دراینجا میگه “:
“دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد ، ”
شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد
شیرین سوار بر شبدیز به محل کار فرهاد میره ،
در این زمان فرهاد که از خستگی بخواب رفته بود ، بیدار می‌شود، و کار را شروع می‌کند.
ورود شیرین به محل کار فرهاد ، و زیبایی او در دل شب حواس فرهاد را پرت می‌کند و ضربه ای به تخته سنگ بزرگی می‌زند، قطعه سنگی که از آن جدا می‌شود و به اطراف پرت می‌شود، به پای “شبدیز ” اسب شیرین می‌زند و پایش را می‌شکند. و شیرین به زمین می افتد .
شیرین با صدایی حزن انگیز و‌نگران برای شبدیز می‌گوید:
” فرهاد کوهکن اوسای پر پیشه
یه ران شبدیز کردی وه ریزه ”
یعنی :
فرهاد کوهکن استاد همه فن حریف
یک پای شبدیز را خرد و‌خمیر کردی!!
فرهاد منقلب و‌نگران جان شیرین و اسبش میشود، سریع می‌رود و شیرین را بغل می کند ، و میگه شیرین جان ، وقتی بر من وارد شدی ، فکر کردم ماه تابان از پشت کوه بیستون اومده بیرون ،،
روشنایی تو از ماه بیشتر بود ،
اونجا فرهاد بعد از خستگی چند روزه ناشی از کندن کوه ، شیرین را بغل می‌کند. لب بر لبش میگذارد و میخواد عشق بازی را شروع کند که نگهبانان شیرین حضور دارند .
ابتدا پای شبدیز را آتل می بندند، و به چند نگهبان میگه که اسب را به طویله برگردانید و اسب جدیدی برای شیرین بیارین .
سپس در یکساعت، از تخته سنگ های بزرگ ، اتاقک کوچکی درست می‌کند،
و فرهاد و شیرین لحظاتی مشغول عشق بازی می‌شوند، فرهاد که بعد مدتها ، بصورت خلوت ،شيرين را دیده و سرمست از این دیدار ، لب بر لبش میگذارد، سینه هاش را به لیموهای کوچک و نارس تشبیه می‌کند و در دست می‌گیرد. وقت زیادی ندارد . هر لحظه ممکنه نیروهای خسرو برسند ، لذا زیر گردن شيرين را به یادگار می مکد ، که تقش آن تا مدتها بر گردنش باقی می ماند . خصوصی ترین جاهای بدن شیرین به تصرف دست فرهاد در میاد . اما قبل از اینکه کاری صورت بدهد و به مراحل سکس برسند ، نگهبانان سر می‌رسند. و از ترس خسرو ، شیرین را از بی راهه به قصر باز می‌گردانند،
حضور شیرین در محل کار فرهاد ، او را شارژ می‌کند و با این دوپینگ بزرگ و عشق شیرین ، کار را شدیدتر ادامه می‌دهد، به نحوی که همه را شگفت زده می‌کند.
خسرو وقتی مشاهده می کند که فرهاد موفق شده و دو سه روز دیگه پایان کار را اعلام میکند ، از پیرزن اعجوزه ای در دربار کمک میخواد .که چاره اندیشی کند.
پیرزن اعجوزه در قبال گرفتن اندازه وزن خودش پشم مرغوب گوسفند، از خسرو ، سیاستی بکار میبره تا فرهاد خودش را بکشد. و اتهامی متوجه خسرو نشود.
پیرزن میگه ، فردا صبح در روستای نزدیک کوه بیستون ، تمام مردم جمع بشوند ، گاوها و گوسفندان را بیاورید بیرون روستا و آنها را مقابل گوساله ها و بره های گرسنه نگه دارید و نگذارید بره ها و گوساله ها به مادرشان برسند و شیر بخورند ، تا سر و صدای زیاد ایجاد بشود . در حال اجرای این نمایشنامه و سر و صدای حیوانات و گریه و شیون زنها ، پیرزن اعجوزه، سمت چشمه آب نزدیک بیستون می‌رود تا مشک خود را پر آب کند .
فرهاد که روز آخر کارش هست و امروز آب را از اونطرف بیستون به این طرف میاره، میاد سمت چشمه و از پیرزن می پرسد ، علت این سر وصدا و شیون در روستا چیه ؟
فرهاد میگه :
کیوانو پیر وامانده سالان .
ای هیاهوه چیه ، ده کرده مالان
معنی. :
پیرزن پیر بازمانده از سال‌های طولانی
این هیاهو و سر وصدا در روستا چیست ؟
پیرزن میگه :
فرهاد بدبخته سیاه نویس چاره
وه تو مزگانی شیرین فوت کرده
معنی:
فرهاد بیچاره سیاه بخت.
پیام بهت میدم که شیرین فوت کرده
پیرزن، شیون و زاری سر میده و گیس خودش را می برد و میگه ،
فرهاد بدبخت بیچاره، شیرین دیشب فوت کرده و میگه ،
” وه قرآن قسم وه یزدان پاک ”
” تا خوووم دوریومه سپردن به خاک”
معنی
به قرآن قسم ،به یزدان پاک قسم
تا خودم آنجا بودم جنازه اش بخاک سپردن”
فرهاد از شدت عصبانیت چند بار سوال می پرسد و پیرزن با اشاره به سر و صدای روستا ، موضوع را تایید می‌کند.
فرهاد پیرزن را بلند می‌کند و با قدرت به صخره کوه بیستون می‌زند و میگه عجب خبر بدی دادی ، باید جان تو را بخاطر این خبر بد بگیرم .
پیرزن در دم می مبرد.
آن وقت فرهاد میگه ،،
کلنگ ۹۰۰ من رفیق چولم
بچو ده هوا بیه ده کپولم
یعنی ای کلنگ ۹۰۰ منی رفیق تنهایی هام ، برو هوا و بزن تو سرم.
کلنگ خودش رابه هوا می برد و بر سر خودش می‌کوبد و می میرد. خونش جاری میشود . .کم کم خبر فوت فرهاد به روستا و شیرین می‌رسد. شیرین سراسیمه به سمت بیستون میاد و با جنازه عشقش فرهاد روبرو میشه ، و غش می‌کند. اطرافيان خسرو مواظب شیرین هستند تا خودکشی نکند .
آنها شیرین را به خانه می‌برند. شب خسرو برای عرض تسلیت پیش شیرین میرود و دلداریش میده . شیرین هم بهش میگه ، حالا که فرهاد خودکشی کرده ، اگر اجازه بدی فردا در مراسم خاکسپاری فرهاد شرکت کنم ، بعد از چهلم فرهاد با خودت ازدواج میکنم . خسرو خیلی خوشحال میشه . و به نگهبانان دستور میده که خوب شیرین را تفتیش و بازرسی کنید که هیچ وسیله ای برای خودکشی همراه نداشته باشه . اما شیرین شب هنگام یک چاقوی کوچک (( نشتر )) را در وسط گیس خودش جاسازی می‌کند و گیس خودش را می بافد . فردا در مراسم خاکسپاری، شیرین از خسرو درخواست میکنه که وداع آخر را با فرهاد تنهایی انجام دهد، خسرو هم چون مطمئن هست که شیرین وسیله ای برای خودکشی ندارد ، بهش اجازه میده .
شیرین چاقو را از داخل گیس بافته شده ی خودش درمیاره. و ته چاقو را تو خاک قبر فرهاد فرو می‌برد. و آرام قلبش را رو نوک چاقو قرار میده و چاقو در قلبش فرو می رود. و رو قبر دراز میکشه . خسرو هم از دور جریان خداحافظ شیرین را رو قبر فرهاد تماشا میکند . بعد حدود ۲۰ دقیقه که شیرین حرکتی نمی‌کند، خسرو واطرافیان به خیال اینکه شیرین غش کرده ، سمت قبر می‌روند و وقتی اورا بلند میکنند ، با جسم‌ بی جان شیرین روبرو می‌شوند.
بدین ترتیب داستان عشق نافرجام شیرین و فرهاد، به افسانه ای زیبا در تاریخ و یک عشق واقعی تبدیل می‌شود.
این فقط یک روایت افسانه ای است.
اینهم ترانه اش، با زبان کوردی و برگردان فارسی …
شیرین و شیرین؛ شیرین گشت که سم
معنی ” شیرین همه کسم”
نازار شیرین ناز شیرین؛ شیرین گشت که‌ سم
معنی ” شیرین نازنین؛ شیرین همه کسم”
عشقِ تو داسه تیشه وه دسم
معنی ” عشق تو؛ تیشه به دستم داده”
هر شو له‌ دوریت؛ فره هولمه
معنی : “هر شب از دوریت، خیلی بیقرارم”
شیرین گیان؛ شیرین آی گشت که‌ س
معنی ” شیرین جان، شیرین ای همه کسم”
چنه بیستون غم له کولمه…
معنی ” اندازه کوه بیستون غم بر شانه ام هست”
شیرین گیان کوه بیستون چه س؟!
معنی ” شیرین جان؛ (در برابر غم تو) كوه بیستون چی هست؟!
کوه‌ گی بیستون ارام جور خاکه!
معنی ” كوه بیستون برایم چون خاک است!
شیرین گیان؛ وه توره‌ش کیشم
معنی ” شیرین جان (به عشق تو) با توبره ” کیسه ” همه خاکش را جابحا میکنم!”
وه تیره ی غمت جرگم پرچاکه
معنی ” از كوه غمت؛ جگرم پر چاک است”
شیرین گیان؛ من وه کی بویشم؟
معنی ” شیرین جان، به کی بگم؟
شیرین و شیرین؛ شیرین گشت که سم
نازار شیرین ناز شیرین؛ شیرین گشت که‌ سم
د‌ویشو ارای چه له بیستون نات؟
معنی” دیشب برای چه از بیستون نیامد (صدای تیشه)
شیرین گیان؛ د‌نگه ‌کی تیشه ات
معنی ، شیرین جان؛ صدای تیشه ات
هاتمه له خواوت نازت به ‌کیشم!
معنی ” به خوابت آمدم تا نازت بکشم…
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،****
ادامه…
نوشته: محسن

نوشته های مرتبط:
شیرین ، زن‌ زیبای پسر عمه ام (۴)
شیرین ، زن‌ زیبای پسر عمه ام (۳)
شیرین، زن‌ زیبای پسر عمه ام (۱)
جر دادن کس و کون زنِ خواننده مشهور شهر در شب احیاء
هدیه زنِ فاعل
سکس با زنِ همسایه قدیمی
چاک زیبای دختر عمه
پسر زیبای روستا (۱)
شیرین تر از شیرین
عمه ثریا و انتقام شیرین
سکس من با یه پسر شیرین
دختر زیبای همسایه
همسر زیبای آرمان (۲)
زیبای من
همسر زیبای آرمان (۱)
مونا زیبای من (۱)
رویای زیبای من (۲)
رویای زیبای من (۱)
لیسیدن پاهای زیبای زهرا
دوران زیبای زندگیم با فاطمه
هیوا ، زن زیبای کورد (۳)
هیوا ، زن زیبای کورد (۲)
هیوا، زن زیبای کورد (۱)
من الهام هستم..زیبای خجالتی (۱)
دختر زیبای دردسرساز (۱)
خواهر زن زیبای من
گل زیبای من (۲)
گل زیبای من (۱)
زیبای افغان
میسترس زیبای همزبان در اروپا
خاطرات زیبای گی در سربازی
زیبای وحشی
خواهر زیبای زن عمو (۱)
خاطرات زیبای تنها (۲)
خاطرات زیبای تنها
من و زیبای هزاره
افسانه منشی زیبای اداره
زیبای زشت
شب زیبای بزم کیرم و اون که میره به زیرم (کس شعر)
کون زیبای مامان
زیبای ساده (۱)
مهیا مشتری زیبای من
رابطه زیبای من و زن عمو
زن عموی زیبای من
کس زیبای عروس عمو
دنیای زیبای نوجوانی
دانشجوی زیبای کلاس
تصویر زیبای سکس 6
تصویر زیبای سکس 5
تصویر زیبای سکس4
زیبای پیر (پاییز)
تصویر زیبای سکس 14
تصویر زیبای سکس 11
کردن پسر عمه جون
گی خشن با پسر عمه هام
گی با پسر عمه
پسر عمه زا!
من و پسر عمه بسیجی
پسر عمه زنم
پسر حشری با دختر عمه خوش اندام
گی من و جواد پسر عمه ام (۳)
گی من و جواد پسر عمه ام (۲)
گی من و جواد پسر عمه ام
من و پسر عمه
پسر عمه مهربون (۲)
پسر عمه مهربون (۱)
زن خوشگل پسر عمه
جردی و پسر عمه
پسر عمه ی بکن
کون دادنم به پسر عمه عزیزم
گی من و پسر عمه ام
اولین بار با پسر عمه
اولین گی من با پسر عمه ام مهران
پسر خوشکل چشم عسلی و دختر عمه سی ساله
پسر عمه عزیزم کونم گذاشت …
سکس با زن پسر عمه ام
پسر عمه م جرم داد
پسر عمه کونم گذاشت
زن پسر عمه عزیزم (1)
کردن زن سفید پسر عمه
گی بازی من و پسر عمه ام
اولین کون دادن به پسر عمه
سکس خاص با زن پسر عمه ام
پسر و مادر و دختر عمه هایش
یه پسر خاله دارم پسر خودمه
پسر برده برای پسر
عشق پسر به پسر
خاطره شیرین من از انجمن کیر تو کس (۲)
اشتباهی شیرین با زن عمو (۱)
قهوه تلخ و رابطه‌ شیرین (۱)
گناه شیرین ما (۱)
ترس از خفتگیری اما سکس شیرین
طعم شیرین کصش
لذت شیرین کون لیسی
شیرین
دومین بار با شیرین
شیرینِ من (۲)
شیرینِ من (۱)
دوران کودکی یا نوجوانی شیرین من
لاپایی شیرین
شیمیلِ شیرین
دیوانگی شیرین (۱)
خوابِ شیرین (۱)
تلخ شیرین برای من (۱)
طعم شیرین ممنوعه
تلخ و شیرین زندگی علی (۴)
تلخ و شیرین زندگی علی (۲)
تلخ و شیرین زندگی علی
زندگی تلخ و شیرین
رویای شیرین من
خواهران شیرین
خیانت شیرین (۲)
خیانت شیرین
فانتزیِ شیرینِ تجاوز!
تجربه شیرین باز شدن
تلخ و شیرین زندگی من
گردش یک روز دیرین خوب و شیرین
دوران شیرین کارآموزی (۱)
شیرین و شمال
اولین خودارضایی شیرین
طعم شیرین یک خاطره، یک رویا
شیرین و دلچسب
لطیفه های های شیرین پارسی از عبید زاکانی
سورپرایز شیرین
سکس شیرین با شیدا
گوزیدن شیرین هنگام آنال سکس
اولین تجربه های شیرین گی
ازدواج شیرین (۱)
ماه عسلی که از عسلم شیرین تر بود
تلخ و شیرین رابطه کاترین و فرهاد (2)
شیرین ترین سکسم با دخترعمو
شیرین ترین خاطره ی عمرم
زندگی تبدیل به یه خواب شیرین شد
مهسا و دوستش شیرین
تلخ یا شیرین
شب عروسی شیرین و فرهاد
شروعی شیرین
بهترین سکس من با شیرین
سکس همیشه شیرین نیست
اولین سکس من و شیرین جان
شیرین ترین سکس زندگی امیر
خاطره شیرین کس دادنم
عشق شیرین. نه ببخشید تلخ
داستان سکس آرش و شیرین
سکس با خاله شیرین
سکس با شیرین
شیرین، خواهر 16 ساله ی دوستم
راز شیرین
رفوزگی شیرین تر از قبولی
فریب شیرین

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *