این داستان تقدیم به شما

سلام.

من ارمین هستم از استارا …و این داستان پارسال اتفاق افتاد.

***

برام یکم از خودم بگم 23 سالمه کلا کم مو هستم با پوست سبزه روشن یخورده جذاب و دل برو اهل گپ زدن من شکست عشقی خورده بودم از جانب دوس دخترم یمدت به این شهر و اون شهر زدم برا اینکه خودمو نبازم و بتونم فراموشش کنم اوایل پاییز 95 بود که رفتم تهران یه بسته سیگارم گذاشته بودم جیبم میکشیدم نخ به نخ پولم زیاد بود اونروزا ولخرجی زیاد میکردم میرفتم جاهای باکلاس تهران یجورایی چشمم دخترا رو نمیدید گذرم افتاد سمت میدون ولیعصر رفتم دیدم تاتر خیابونی برگذار میشد جالب بود ولی من یه افسرده کامل بودم یخورده نشستم اونجا و پاشدم رفتم تو عالم عاشقی برچرخم و سیگارامو بکشم سوار مترو شدم مسیر مترو رو زیاد خوب بلد نبودم مسیر ازادگان رو رفتم و تو راه اهن همینجوری پیاده شدم از مترو اومدم بیرون نشستم همونجا لب خیابون جلوی ساختمان قطار راه اهن موتوری ها میومدن که جایی میری بیا برسونیمت اعصاب خرابم شده بود از بس که پیشنهاد میدادن غم انگیز و خود باخته نشسته بودم که یه موتوری دیگه اومد

یه مرد مسن بود اومد کنارم گفت اتیش داری گفتم اره نشست کنارم خیلی خسته بود بنده خدا بهم گفت تو هل کجایی گفتم استارا گفت برا چی نشستی اینجا کارت چیه گفتم خودمم نمیدونم چرا اینجا نشستم خندید گفت عجب باحالی بهم گفت دوس داری بچرخیم با موتور پول نمیگیرم همینجوری دلم خواست باهات بگردم قبول کردم گفتم فقط همین نزدیکی ها گفت باشه سوار شدیم گفت اهل چی هستی گفتم مرگ گفت ایول یخورده که دور میزدیم گفت میشه بریم من یچیزی بردارم از خونه برگردیم گفتم نه منو پیاده کن خودت برو گفت نزدیکه خونمون دو دیقه اس بردارم برگردیم گفتم باشه رسیدیم دم در خونش تعارف کرد بیا یه چایی بخور گفتم نه برو زود بیا گفت این محله جای خوبی نیس گشت میاد گیر میده بهت بهرحال رفتم تو همون راه پله خونش نشستم در رو بست از پشت یخورده ترس ورم داشت که بابا شاید یه اخاذی بکنه ازم عجب ساده ام من پاشدم برم ناراحت شد باز نشستم گفتم زود برو بردار بیا من عجله دارم رفت برگشت با یه پایپ و فندک مقداری مواد شیشه بود گفت دو پک بزنم بریم برام مهم نبود یجورایی گفتم باشه هر جور عشقته خوشش اومد نشست کنارم ریخت تو پایپ و شروع کرد به فاز گرفتن بهم تعارف کرد یه پک بزن فاز میده گفتم ن من اهلش نیستم مثل همون سیگاره گفتم باشه سخت بود کشیدنش ولی یه پک زدم سرمو داغ کرد یه حس خوب بهم دس داد یه پک دیگه زدم بهم گفت دیدی بدک نیس حالا یه بوس بده که اخی شدیم صورتمو اوردم که جلو یه بوس داغ از لبام گرفت جا خوردم یکم یه احساس دیگه بهم دس داد احساس یه زن نمیدونم چرا برام قابل هضم نبود بلند شدم که برم گفت بشین حالا من بکشم دو دیقه بریم وقتی خواستم بشینم دیدم روی دستش نشستم یجوری شدم باز من اصلا همجنس باز نبودم تو دلم خوشم اومد ولی برگشتم بد بهش نگاه کردم و گفتم بای گفت معذرت به خاطر مواد هس بزار برسونمت

بلند شد گفتم ن خودم میرم گوش نکرد موتور رو روشن کرد گفت بشین غلط کردم نشستم غمگین بودم باهاش حرفم نمیزدم روی موتور که میرفتم هوای تازه به سرم میخورد شیشه هم داشت خودشو نشون میداد احساس ارامش داشتم برگشت بهم گفت کجا میری گفتم یه مسافرخونه سراغ داری گفت راه اهن پره از مسافر خونه برد منو جلو مسافر خونه پیاده کرد بهم گفت یچیزی بگم مرگ من قبول میکنی گفتم بگو گفت میشه امشب منم باهات بیام مسافر خونه راستش یجوری هستی پکری میخوام باهات حرف بزنم گفتم نه اصرار کرد گفت شراکتی میدیم اتاقو منم اشنا دارم کم میگیره یارو مسافرخونه ای نمیدونم چرا مثل کسخل ها قبول کردم اومدیم یه اتاق دو نفری گرفتیم رفتیم داخل تخمه داشت جیبش یه مشت بهم داد گفت با سیگارت میچسبه گرفتم باز شروع کردبه دراوردن شیشه از جیبش و کشیدن برام مهم نبود البته دلم میخواست باز بهم تعارف کنه بعد چند باز کشیدنش بهم تعارف کرد منم که تو دلم عروسی بود انگار قبول کردم یه پک طولانی زدم وای چه حالی داد گفت چطور بود گفتم عالی گفت یکی دیگه بزن زدم به به پرواااااااااااااااز تو خودم نبودم برگشت گفت خیلی اقایی گفتم مرسی شما هم همینطور صورتشو اورد جلو لبشو گذاشت رو لبام بیش از بیس ثانیه نگه داشت واقعا اونشب تو خودم نبودم انگار من ارمین نبودم گفت ارمین دیوونتم گفتم ممنون رفتم رو تختم دراز کشیدم که بخوابم شروع کرد به حرفیدن چه حرفایی میزد مثل یه دختر مخمو زده بود اومد کنارم دراز کشید گفت خیلی وقت بود دنبال یه دوست خوب میگشتم همزمان با حرف زدنش دستشو روی پام گذاشته بود و اروم لمس میکرد برگشتم گفتم میشه خواهش گفتم یه پک دیگه بدی از اون شیشه گفت نه گفتم باشه پشتمو بهش کردم و گفتم تو هم برو رختخوابت که بخوابیم

دیدم از پشت چسبید بهم و بغلم کرد گفت ببخشید قصد ناراحتیتو نداشتم الام میارم گفتم نه برو بخواب شقی کیرشو که از پشت به کونم محکم چسبیده بود رو حس میکردم ولی به روی خودم نمی اوردم یدفعه اشک از چشمام جاری شد دوس دخترم یادم افتاده بود دیدم منو برگردوند و محکم در اغوشش گرفت گفت چته تو گفتم هیچی میخوام بمیرم بوسم کرد گفت همه ما شکست خوردگان عشقیم شروع کرد باز به خوب حرف زدن همزمان بساط شیشه رم اماده میکرد یه پک اون میزد یه پک من گفت من دیوونه وار عاشقت شدم نمیدونم چرا پا شد و رفت بیرون من تو عالم خودم نبودم شیشه مخمو از بین برده بود نمیدونم چقدر گذشت که برگشت اومد باز ازم لب گرفت و اینبار برام عجیب بود محکم کیرمو گرفته بود بهم گفت عشقمی خیلی جوجوله خوشکلی داری گفتم بس کن من بچه نیستم بخوای باهام حال کنی پاشدم چراغو خاموش کردم و شلوار و بلوزمو دراوردم که بخوابم رفتم رختواب باز اومد سر تختم دستاشو از زیر پتوی من برده بود داخل و پاهای لختمو نوازش میکرد و میحرفید گفتم من حالم خوب نیس برو یدفعه باز کیرمو محکم گرفت و از زیر شرتم درش اورد گفتم دیوونه شدی چه مرگته دستای منو گرفت برد سمت شکمش وای اونم کیرشو در اورده بود دستمو حلقه کرد به کیرش پاشدم سرش داد زدم بس کن دیوانه باز افتاد روم و منو دیوانه وار در اغوشش گرفت گرمای کیرشو لای پاهام احساس میکردم وای دلم اشوب بود یجورایی خوشمم اومده بود دروغ واجب نیس گفتم پاشو عین دخترای لوس بهش گفتم اذیتم نکن خودمم با این حرفم داغ شدم چی داشت سرم میومد امشب منو بوس میکرد و دستمالی میکرد بخودم اومدم دیدم دستشو برده پشتم از زیر شرتم وای داشت خیلی خوشم میومد این دیگه کی بود دوران بچگی رو داشتم انگار مرور میکردم

سیگار روشن کرد داد دستم گفت جون من بزار باهم خوش باشیم ما که همدیگرو نمیشناسیم که فردا هم شتر دیدی ندیدی نمیتونستم ن بگم بهش چون خوشم میومد از طرز نوازشش ولی نمیتونستم خودمو ببازم یجورایی تو دوراهی بود باز شیشه اماده کرد کشیدم تفاوت اینبار این بود که دستش کامل داخل کونم بود و سوراخمو میمالید خودمو کامل باخته بودم شنیده بودم که شیشه هوس سکس روچندین برابر میکنه شورتمو دراورد از پام مقاومتی نکردم گفت بیا بالا بشین رو شکمم همینکارو کردم کونمو قنبل کرد گفت توکیرمو بخور من سوراخ کونتو لیس میزنم قبول نکردم گفتم خوشم نمیاد گفت پس من لیس میزنم شروع کرد وای عجب لذت بخش بود چقدر جالب بود این اتفاق برام نمیدونم که چجوری شد کیرشو با دستام گرفتم وبیاد دوس دخترم که برام ساک میزد همونجور عاشقونه کیرشو کردم دهنم کلفت و گرم و نرم بود تو خودم نبودم لذت میبردم دو طرفه هم من میخوردم اونو هم اون یساعتی دیوانه وار همدیگرو خوردیم منو برگردوند به شکم و گفت بزار یخورده لای کونت بزارم خوابید روم چه لذتی داشت کیر کلفتش لای کونم از یادم دوس دخترم گذشت که همیشه لای کونش میزاشتم و میخوابیدم روش وای جالب بود مرور خاطرات و انجام همون کارا اینبار عین دختر بودم من گفت ارمین گفتم جانم گفت میخوام بکنمت گفتم ن من تا حالا از این کارا نکردم گفت یخورده بزار توش کنم قبول کردم یخورده فشار داد اصلا نرفت زیاد اینور اونورم کرد ولی باز نرفت بیخیال شد باز لای کونم گذاشت کیرشو و اونقدر مالوند  تا ابش اومد و خالی کرد لای کونم

لذت داغی اب کیرش دیوانه ی کاملم کرد عجب شبی بود تا صب دو باره دیگه لای کونم گذاشت و خالی شد من تا صبح بیدار بودم اون یه ساعتی ولی خوابید بعد بلند شد من لخت مادرزاد کنارش بودم باز لبامو خورد و شیشه دادکشیدیم شماره همو گرفتیم و گفت بخدا میسپارمت اگر باز دلت خواست بهم بگو بای رفت من چن روزی بخاطر شیشه توهم داشتم ولی خوب شدم اومده بودم استارا انگار نه انگار که چیزی شده باشه بعد یه ماه وسوسه اش شدم و زنگ زدم و قرار گذاشتیم رفتم زیرش باز بعد اون هر چند ماه زیرشم و بهم شیشه میده اگه گذروتون به راه اهن افتاد شاید منو اتفاقی یبار بتونین ببینین و عاشق هم شیم من الان شدم یه همجنس باز ولی دیگه شیشه نمیکشم امیدوارم از داستان من لذت برده باشین ممنون که وقت گذاشتین و خوندین …

دوستتون دارم بدرود ( کون میدید بدید ولی شیشه و مواد نزنید )

نوشته: ارمین

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *